منتظر باشید تا صفحه کامل بارگذاری شود
غیرفعال کردن حالت بارگذاری
×

مشاهده خبر

کرسی ترویجی سی و یکم با عنوان «ضرورت نمایش خلاق با تأمل بر مفهوم آهستگی» با ارائه‌ دکتر «اکرم قاسم پور» و نقد دکتر «محمد عارف» به دبیری و نقد دکتر «بهزاد آقاجمالی» شنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۲، به همت دانشکده هنر با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه سوره برگزار شد. 

به گزارش روابط‌عمومی دانشگاه سوره به نقل از معاونت پژوهشی؛ دکتر بهزاد آقا جمالی، سرپرست گروه ادبیات نمایشی دانشگاه سوره عنوان کرد: «در نشست بررسی مقاله خانم دکتر قاسم پور با عنوان «ضرورت نمایش خلاق با تأمل بر مفهوم آهستگی» و در خدمت آقای دکتر «محمد عارف» هستیم، در ابتدا دکتر قاسم پور مقاله و ایده‌های اصلی آن را شرح داده و ارائه می‌کنند و در ادامه جلسه با نکات دکتر عارف همراه هستیم، همچنین حاضران می‌توانند با طرح مسائل خود در بحث مشارکت کنند.»

دکتر اکرم قاسم پور، عضو هیأت‌علمی دانشگاه سوره اظهار کرد: «با توجه به اینکه این مقاله اخیراً نوشته نشده و زمان طولانی از آن گذشته، سعی می‌کنم با ارائه آن در قالب پاورپوینت خلأها را پوشش داده و آن را مقداری کامل‌تر کنم، موضوع نمایش خلاق است، این نوع از نمایش، سیستمی از اجرا است که با استفاده از بداهه‌پردازی و بدون وابستگی به یک متن شکل یافته و معین سعی می‌کند با خلاقیتهای گروهی در یک مسیر فرایندمحور و آزاد، امکان تجربه و رشد شخصیت را برای کودکان فراهم کند و درواقع فرایندی درام، بازی‌سازی و بداهه‌پردازی را تحت پوشش خودش می‌گیرد. فرایندی که مشارکت‌کنندگان آن را خلق می‌کنند امّا موضوع این است که کنوانسیون حقوق کودک، رده سنی زیر ۱۸ سال را کودک می‌داند.»

وی افزود: «در حوزه‌ روانشناسی با توجه به اینکه نمایش خلاق به تغییر اعتقاد دارد و معتقد است انسان می‌تواند در یک فرایند تدریجی تغییر پیدا کند حوزه‌ای که در روانشناسی می‌تواند آن را پشتیبانی کند و زیرساخت آن باشد حوزه‌ای است که اعتقاد دارد در یک محیط مناسب فرد می‌تواند تغییر پیدا کند و همین دلیل است که ما با واژه‌هایی مثل خودآگاهی، رشد، خودشکوفایی، توانمندی‌های فردی روبرو می‌شویم که امکان می‌دهد رشد اتفاق بیفتد. راجرز، مازلو و... کسانی هستند که اعتقاد دارند انسان می‌تواند با یک تلاش مبتنی بر آگاهی خودش را تغییر بدهد.»

این استاد دانشگاه و پژوهشگر گفت: «اریکسون از این نظر مطرح می‌شود که به یک رشد پیوسته در هشت مرحله تکامل اعتقاد دارد که هرکدام این‌ها اگر به‌موقع و درست اتفاق بیفتد اجازه می‌دهد فرد به‌سلامت به خودشکوفایی دست پیدا کند. خودشکوفایی چیزی است که از طریق خود فرد و پروسه‌هایی که باید طی شود اتفاق می‌افتد. بنابراین در حوزه روانشناسی با فرایندی کار داریم که اجازه می‌دهد و مطمئن است فرد با کوشش‌های فردی، شناخت و آگاهی می‌تواند به خودشکوفایی دست پیدا کند‌، این در بالاترین سطح و عنصر هرم مازلو قرار می‌گیرد و خودشکوفایی روندی است که انسان به تکامل می‌رسد.»

دکتر قاسم پور ادامه داد: «در حوزه‌ خلاقیت، تئوری‌های مختلفی وجود دارد که اساساً پدیده و مفهومی است که یگانه، بدیع، بر اصالت، سیالیت، ایده‌پروری و ابتکار استوار می‌شود و درواقع در این حوزه به نگاهی که گیلفورد مطرح می‌کند، او در الگوی ساخت ذهنی خود دو تفکر «واگرا» و «همگرا» را مطرح می‌کند. تفکر «واگرا» تفکری است که به راه‌حل‌های متنوع می‌اندیشد، خیلی نقطه‌ای نیست، پیش‌فرض‌ها را کنار می‌گذارد، امکان اینکه از جهات مختلف به یک موضوع نگریسته شود و به‌اصطلاح عمودی نیست، اجازه انعطاف‌پذیری دارد، و اینکه از نقاط مختلف به یک مسئله نگاه شود. ما در حوزه خلاقیت به تفکر «واگرا» احتیاج داریم نه به تفکر «همگرا» که فقط به یک پاسخ معین می‌خواهد منتهی شود و فقط یک راه‌حل معین را جستجو می‌کند.»

عضو هیأت‌علمی دانشگاه سوره تصریح کرد: «در ادامه این موضوع «ادوارد دوبونو» را داریم که «تفکر جانبی» را مطرح می‌کند که مانند درختان آفریقایی است که شاخه‌های آن‌ها به هر سو می‌روند و مقایسه آن با درخت کاج؛ می‌دانید که اگر سر درخت کاج را قطع کنیم دیگر رشد نمی‌کند اما در مورد درختان آفریقایی اگر شاخه‌هایشان از هر سو قطع شود می‌افتد و از جای دیگر رشد می‌کند. بنابراین تفکر جانبی باعث می‌شود ما از زوایای مختلف بتوانیم به یک مسئله نگاه کنیم که این بعداً در بحث بداهه‌پردازی برایمان موردتوجه قرار می‌گیرد، لذا ما در خلاقیت به تفکر واگرا و جانبی نیاز داریم.»

وی خاطرنشان کرد: «در حوزه آموزش‌وپرورش، در مرور تحولات قرن بیستم با افرادی مانند «جان دیویی» برخورد می‌کنیم که اساساً معتقد است یادگیری از طریق کشف و تجربه اتفاق می‌افتد و اینکه اصلاً هدف آموزش ایجاد یک جامعه دموکراتیک است، اصلاً مسئله حفظ کردن نیست و اینکه به ارتباطی اعتقاد دارند که دیگر ثقل آن یاد دهنده نیست، بلکه یادگیرنده است. به عبارتی آموزش کودک محور مدنظر ما است، آموزشی که تمرکز آن بر تجربه، استمرار و پیوستگی بوده و یک رابطه فعال بین یاد دهنده و یادگیرنده وجود دارد مثل یک آزمایشگاه که آدم‌ها در آن یاد می‌دهند و یاد می‌گیرند بنابراین یادگیری تابع مستقیم تجربه کودک می‌شود چیزی که «ژان پیاژه» هم می‌گوید. ما می‌بینیم این زیرساخت‌ها وجود دارد که بعد ما می‌توانیم نمایش خلاق را از طریق آن‌ها اجرا کنیم.»

عضو شورای پژوهش دانشکده هنر دانشگاه سوره اظهار کرد: «مسئله بعد در حوزه تئاتر جنبش‌هایی است که داریم؛ که حتی از قبل از برشت و جنبش‌های 1960 در مورد تئاتر که دگرگونی رابطه تماشاگر با صحنه را ایجاد می‌کند. در این موارد مرز تماشاگر و بازیگر اساساً از بین می‌رود، انواعی از اجرا که درواقع انعطاف‌های خود را دارد، دیگر صحنه بامعنی قبلی معنا پیدا نمی‌کند که هر چه جلوتر می‌رویم مثل اجراهایی که از عقلانیت و مشارکت شروع می‌شود و فکر کنید اجراهایی مثل «بورکوفسکی»، «آرتور» و«آگوستو» که فرم‌های کلاسیک را به هم می‌ریزند و بعد اجراهای تئاتر محیطی، کاربردی، شورایی و... که امکان کنش بین تماشاگر و بازیگر را میسر می‌کنند و دیگر از اینکه تماشاگر تنها منفعل نگاه کند دور می‌شود. بنابراین در حوزه تئاتر نیز پیشتر این امکان وجود دارد که چیزی با مفهوم مشارکت شکل بگیرد.»

قاسم پور یادآور شد: «در حوزه جنبش‌های فکری-فلسفی برای کودکان می‌توانیم از «متیو لیپمن» نام ببریم، او در انتقاد به وضعیتی که در دهه 1960 تا 1970 در دانشجویان خود می‌دید و احساس می‌کرد این دانشجویان قدرت استدلال و انتقاد را ندارند، طرح فلسفه برای کودکان را ارائه کرد که بر ضرورت تفکر، ایجاد انتقادی و پرهیز از افکار متعارف تأکید داشت و بنابراین این طرح بر قدرت پرسشگری و خلاقیت تأکید داشت.»

وی بابیان اینکه در روند یادگیری خلاق شش عنصر می‌تواند وجود دارد، عنوان کرد: «شرایط مناسب یادگیری یعنی اتمسفری که بتواند ارتباط فعال با کودک برقرار کند، مربی به‌عنوان الگوی خلاق، اینجا ما چه مربی را مطرح کنیم و چه کارگردان، به‌عنوان الگوی خلاق خودش باید جزئی از برنامه باشد با یادگیری الگوی خلاق به‌عنوان یک فعالیت دوسویه در امر یادگیری، آموزشی که کودک محور است و خود کودک از طریق تجربه‌ها یاد می‌گیرد و انعطاف در برنامه‌ها، اگر تغییری در رابطه ما پیش بیاید باید آن را به‌گونه‌ای دیگر ادامه بدهیم و متوقف نشود و وجود بازی و بازی‌گونگی در فرایند یادگیری که منظور ما نمایش است. یعنی جامد، خشک و از پیش تعیین‌شده نیست و باید این انعطاف را در روند یادگیری خلاق خود داشته باشیم.»

این استاد دانشگاه و پژوهشگر با اشاره به عناصر سازنده نمایش خلاق اظهار کرد: «یکی از این‌ها بازی است که چه با مفهوم بازی و چه بازی‌های مختلف نمادین، نمایشی، و... در نقش باشد. وقتی من نقشی را بازی می‌کنم دارم وانمود سازی می‌کنم، نقش‌های مختلف را که شناخت مختلفی را از آدم‌های مختلف برای من ایجاد می‌کند اینکه یک بازشناسی کنم و تفاوت خودم با دیگر آدم‌ها را بدانم، این به من شناخت می‌دهد و یک موضوع دیگر اینکه صمیمیت ایجاد می‌کند. اعتمادبه‌نفس من بیشتر می‌شود برای اینکه قادر هستم بازی بکنم و ارتباط من را با جمع بازی‌ها قوی‌تر می‌کند. مسئله بعد مشارکت که توجه به تکثر ذهنی و تنوع اندیشه‌ها است. اینکه من در مشارکت، شما و اندیشه‌تان را به رسمیت می‌شناسم، تنوع فکری را پیدا می‌کنم و در این مشارکت قضاوت وجود ندارد بنابراین چون قضاوت وجود ندارد به همبستگی منجر خواهد شد. هر ایده‌ای به‌اندازه خود آن ایده مهم است و ایجاد همبستگی می‌کند. هنگامی‌که می‌خواهیم گروهی را در نمایش خلاق شکل بدهیم لازم است که رقابت‌های کاذب از بین برود، و ما دچار صمیمیتی می‌شویم که امکان همبستگی ما را برای حرکت نهایی تأمین می‌کند و بنابراین مشارکت فقط از این طریق امکان‌پذیر است نه از طریق ایجاد رقابت، بردگی و برجسته‌سازی‌های مقابله آمیز.»

عضو هیأت‌علمی دانشگاه سوره اضافه کرد: «و بعد بداهه‌پردازی که سلسله‌ای از پرسش‌ها و چیزهای پیش‌بینی‌نشده است که بر اساس یک سری پرسش‌ها شکل می‌گیرد و پاسخ آن‌ها را یک متن و روند ایجاد می‌کند. ازآنجاکه در نمایش خلاق متنی وجود ندارد و این متن ساخته می‌شود، این متن در پروسه بداهه‌پردازی شکل می‌گیرد و ما در بداهه‌پردازی نمایش را حذف کرده و از طریق مشارکتی که بچه‌ها دربازی‌ها یاد گرفته‌اند و در آن روند تدریجی طی یک سری گفتگوها باهمدیگر آن متن اولیه‌شان را می‌سازند و همه درباره آن موضوع نظر می‌دهند. خود بداهه‌پردازی محرک پرسشگری است چون ما چیزی از قبل نداریم که جز حفظیات ما باشد، داده‌های از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد، ما فرض تثبیت‌شده‌ای نداریم بنابراین در بداهه‌پردازی ساختن متن است و در آن عنصر دیالوگ خیلی مهم است که دیالوگ به‌قصد غلبه‌صورت نمی‌گیرد و برنده بازنده‌ای در دیالوگ وجود ندارد؛ درواقع دیالوگ به‌قصد شناسایی- مفاهمه صورت می‌گیرد. بنابراین در این شکل دیالوگ میان بچه‌ها به نظر می‌آید یک مشارکت جدی دارد شکل می‌گیرد چون قرار نیست کسی برنده شود، بنابراین جریان دیالوگ نوعی رهایی ایجاد می‌کند. اینجاست که پائولو فریره می‌گوید انسان در چنین شرایطی از نوعی نقصان نجات پیدا می‌کند و یک جریانی از معنی شکل می‌گیرد که کمک می‌کند ایده‌های او ساخته شود.»

دکتر قاسم پور توضیح داد: «در دیالوگ عنصر قدرت را نداریم، بنابراین به نظر می‌رسد نوعی تمرین دموکراسی هم هست، مسئله بعد خلاقیت و ابتکار به معنی دوری جستن از چیزهای معمول و متعارف. ایده داشتن و ایده‌پروری و اصالت یا منحصربه‌فرد بودن. یعنی من کپی نظر فرد دیگری نباشم حتی اگر درست است. ما باید در یک فرایند تدریجی و به آهستگی این ویژگی‌ها را در بچه‌ها ایجاد کنیم.»

این استاد دانشگاه و پژوهشگر ادامه داد: « بهتر است ضرورت وجود نمایش خلاق را از طریق بررسی نتایج آن بدانیم، بداهه‌پردازی و تولید متن، رشد پرسشگری و تفکر انتقادی را در یک پروسه تدریجی ایجاد می‌کند، ما باهم صحبت می‌کنیم، ایده‌های بهتر را می‌پذیریم و ایده‌های درست‌تر را کامل می‌کنیم. وقتی‌که ما در یک جریان مشارکتی هستیم، تفاوت‌ها را دیده و به رسمیت می‌شناسیم. یعنی پذیرش تفاوت و به رسمیت شناختن دیگران، جریان صلح‌آمیزی ایجاد می‌کند که هیچ‌کس نه قضاوت می‌شود و نه دفن؛ یعنی یک جریان آموزشی کاملاً سالم که توانایی برقراری ارتباط مؤثر با محیط را گسترش داده و ارتباطات اجتماعی را رشد می‌دهد. یک پذیرش مثبت و کامل که دیگر جای اضطراب و تنشی باقی نمانده و فرد رشد می‌کند، در این اتمسفر فعال خلاقیت فردی و گروهی توأمان وجود دارد و این دو همدیگر را پشتیبانی می‌کنند.»

وی بیان کرد: «تبدیل رقابت به همکاری در جهانی که دارد به سمت خشونت و حذف دیگری می‌رود. دیدگاه‌های صلح‌آمیز از بطن این فضا بیرون می‌آید. وقتی من در چنین فضایی کار می‌کنم تصویر و انگاره مثبتی از خودم داشته و در درون، خودم را قبول دارم و درنتیجه من می‌توانم وجود سلامت و اثرگذاری باشم.»

عضو شورای پژوهش دانشکده هنر دانشگاه سوره خاطرنشان کرد: «جهان درگذر از قابلیت‌های خطی و منطقی خود، دارد به نقطه‌ای نزدیک می‌شود که آن را با مفهوم حس بالا می‌شناسیم که احساساتی مبتنی بر پذیرش، دیگر خواهی، جستجوی شادی و فعال کردن یک محیط در خود دارد. بنابراین آن چیزی که در یک‌زمانی فکر می‌کردید برنده بودن یا خوب بودن معنی پیدا می‌کرد، درگذر جهان و آموزش مدرن به چیز دیگری می‌رسد؛ همدلی، دیگر خواهی، فعالیت برای خوشحال بودن دیگری را به او می‌دهد.»

دکتر اکرم قاسم پور توضیح داد: «اصولاً یک آدم همدل در رقابت با جهان قرار نمی‌گیرد، اگر سؤال بشود پس رقیب کیست برای رشد؟ رقیب خود آن آدم و بچه است که باید رکورد خودش را بزند‌. بنابراین فکر می‌کنم اگر امکانی داشته باشم که بتواند حال من را خوب کند، خودپنداری مرا مثبت کند، همدلی را در من ایجاد کند، مشارکت را فعال‌تر کرده و ارتباط مؤثری بین من و جامعه برقرار نماید، برای امروز ما خیلی ضروری است. اما هیچ‌کدام از این‌ها نتیجه یک کنش شتاب‌زده و یک آموزش و یا یک پروسه کوتاه‌مدت نیست‌.»

وی ادامه داد: «نمایش خلاق ازآنجاکه در فرایند تدریجی خودش حرکت می‌کند اساساً مبتنی بر نتیجه نیست، نتایجش را در طول راه به دست آورده و بنابراین دنبال نتیجه خاصی نیست، شاید به همین دلیل نمایش خلاق بدون اینکه داعیه تراپی داشته باشد خودبه‌خود در بطنش یک‌جور تراپی است و حال آدم‌ها را خوب می‌کند نه اینکه بخواهد وارد مسائل پزشکی شود، ولی وقتی من بتوانم خودم را ابراز کنم، موردانتقاد قرار نگیرم، پذیرفته بشوم، با جهان همدلی داشته و در صلح باشم، بتوانم خودم را شکوفا کنم، به نظر می‌رسد ارتباط من با جهان و آدم‌ها، ارتباطی همدلانه است.»

دکتر محمد عارف، عضو هیأت‌علمی دانشگاه با اشاره به اهمیت جلسه و ارزش کار علمی ارائه‌شده گفت: «مقاله خانم دکتر را خواندم،  اگر کرسی نظریه‌پردازی یا نقد و ترویجی باعث شود که یک تولید بهتری وارد بازار شود که بخواهد حرف جدیدی بزند خیلی خوب است و این کرسی باعث می‌شود با نگاهی به گذشته کمبودهای پیشین را برطرف کند، و ممکن است راهکار هم بدهد‌. در پیشگفتار نگاه به مقاله خانم دکتر، اندکی به ضعف بزرگ ایران بپردازم که ما در ایران هنوز یک نمایشنامه، نه بداهه که خیلی دشوار است، نمایشنامه‌ای که نویسنده بتواند آن را بنویسد و آدم شناخته و برای آدم هم بخواهد اجرا نماید نیست. یعنی حتی جامعه‌شناسی نیست و جمعیت‌نگاری صورت می‌گیرد.»

وی اضافه کرد: «کلیت کار و روش‌مندی خیلی خوب است، ما بعد از این‌همه سال هنوز نمایشنامه‌ای که ایرانی‌شناسی در آن باشد، انسان‌شناسی و مردم‌شناسی و درام درستی باشد که در دنیا ترجمه شود و خودش را معرفی کند نداریم؛ نه اینکه ما آن را ببریم یا سفارش کنیم، ما درام‌نویسان بزرگی داریم که خارج از ایران هستند که ایرانی می‌نویسند، بازیگران هم ایرانی هستند و تماشاگران هم همین‌طور؛ خب چه اتفاقی افتاد؟ شما اگر متنی بنویسید که دیگری بیاید و ترجمه کند، و با ملیت دیگری بازی کند و تماشاچی با ملیت دیگری باشد آن موقع ما می‌گوییم درام داریم، تئاتر نوشت داریم، بنابراین بیشتر در ایران تئاتر نوشت است و به‌ندرت اتفاق می‌افتد. به نظرم دلی‌بای و آهو نوشته عباس معروفی (نمایشنامه‌ای است بر اساس اسطوره‌ها و آیین‌های قدیمی مردم ترکمن نوشته‌شده است) این خصوصیت را دارد و یکی از نمونه‌هایی است که می‌تواند در هرکجا اجرا شود.»

این استاد دانشگاه و پژوهشگر گفت: «به عقیده من کلیت ایران مطالعات مردم‌شناسی در زمینه تئاتر و حتی سینما خیلی کم صورت می‌گیرد، اگر می‌گوییم «دایی جان ناپلئون»، «سازدهنی» یا «طعم گیلاس» برای اینکه این‌ها کاملاً از منظر فلسفه (برای اینکه من می‌گویم عباس کیارستمی فیلسوف سینماست) توانسته‌اند آن مسیر را به‌سلامت طی کنند و بعد انسان‌شناسی فرهنگی دقیقی صورت گرفته حتی اگر با مشاهده قوی، نه مطالعات آکادمیک. انسان‌شناسی زیستی صورت می‌گیرد که ما این را در تئاتر کم داریم، در انسان‌شناسی زبانی به‌شدت فقیر هستیم و بیش از 90 درصد نمایشنامه‌ها کلماتشان عین هم است.»

نویسنده کتاب «باران و بوران» یادآور شد: «کسی قرار است بداهه‌کار کند که بدون این اطلاعات نمی‌تواند، چه مربی و چه کارگردان و کودک. ما موظف و مکلف هستیم درام‌نویسان خود را به آنتروپولوژی وادار کنیم نه‌فقط فولکلور. مسیری که شما رفته‌اید برای من خیلی جذاب و درست است، یعنی روش‌مند کار کرده‌اید، ما نیاز را نمی‌شناسیم بعد نهاد را تأسیس می‌کنیم، یعنی بدون مطالعه کار انجام می‌شود.»

دکتر عارف افزود: «درام در لفافه گویی است، ما باید لایه‌ها را باز بکنیم و اصلاً در ایران جرئت نمادسازی هم نداریم درحالی‌که اخوان می‌گوید شاعر باید واژه‌ساز باشد، ما می‌گوییم فیلم‌نامه‌نویس باید نمادساز و نشانه‌ساز باشد. در درام‌نویسی بسیار ضعف داریم و به شناخت نیاز است.»

این پژوهشگر و انسان‌شناس هنر اظهار کرد: «مشارکت ذهنی و نگرش‌های گروهی: پذیرش کودک در جمع به‌نحوی‌که هویت او در سایه قرار نگیرد. بنابراین درام‌نویسان باید اول شناخت کافی نسبت به محیط پیدا کنند و بعد درباره کودک بنویسد چراکه جهان کودک مشخص نیست.»

دکتر بهزاد آقا جمالی، مؤلف کتاب دفتر مطالعات تئاتر و نویسنده و کارگردان نمایش پشت‌بام و گمشدگان گفت: «نمایش و نگارش خلاق تلاش می‌کند که دوباره برگردد به ریشه‌ها و رجعت کند به ریشه‌های غریزی یا درواقع نفسانی و بگوید این خلاقیت مهم است و نمی‌شود به الگوهای از پیش تعیین‌شده یا خیلی مکانیکی اثر تولید کنیم، بنابراین در حوزه آموزشی-تربیتی این مسائل خیلی مهم شده‌اند و کودک نیز به میان می‌آید.»

وی با اشاره به ماجرای خلاقیت و کنترل آن و جذابیت خط‌شکنی و آوانگارد بودن ادامه داد: «آستروفسکی می‌گوید اگر تو (بازیگر) عین کارگردان باشی عمله هستی. به تماشاچی هم می‌گوید تو اگر عین نویسنده و کارگردان و بازیگر فکر کنی عمله‌ای. می‌گوید هرکدام شما باید یک جایی خط بشکنید، کارگردان خط نویسنده؛ بازیگر خط کارگردان؛ و تماشاچی هم خط هر سه تا را، یک جایی باید خط شکسته شود.»

 

دکتر اکرم قاسم پور، عضو شورای پژوهش دانشکده هنر دانشگاه سوره بیان کرد: «بدون شک پلّه اول تمام حرکت‌ها در نمایش خلاق بازی است، دربازی‌های مشارکتی و حتی فردی، بچه‌ها بداهه‌پردازی و مشارکت وجود دارد و بدون اینکه احساس کنند آموزش می‌بینند. به‌طورکلی بداهه‌پردازی و مشارکت درهم‌تنیدگی دارد، و در مراحل جدا از هم دنبال نمی‌شود بلکه امتزاجی در میان این‌ها وجود دارد و هم‌زمان باهمدیگر اتفاق می‌افتد.»

وی یادآور شد: «آهستگی به معنی طی کردن روندی متناسب با نیاز وجودی هر آدمی است، بنابراین ما یک استاندارد معین برای آهستگی نداریم؛ اما در جریانی که طی می‌شود به‌عنوان یک نیروی کاملاً غالب در کار ما و تمام جزئیاتش دیده می‌شود. آهستگی چیزی است که اساساً در بطن برنامه و جز ماهیت آن است و خودش را در تمام اجزا می‌تواند نشان دهد.»

عضو هیأت‌علمی دانشگاه سوره گفت: «بحث ما فقط اجرا نیست، اساساً نمایش خلاق به پایان نمی‌اندیشد بلکه مسیر را در نظر می‌گیرد، بنابراین در آن مسیر به اهداف خودش می‌رسد و چون به نتیجه فکر نمی‌کند لزومی ندارد مانند یک کارگردان کلاسیک عمل کند. در این روند ما به‌صورت یک موجود آگاه که باید از خلاقیت بویی برده باشد، یعنی نمایش خلاق بدون مربی و کارگردان خلاق شدنی نیست. تخصص گاهی اوقات ضد خلاقیت است چون جسارت را از انسان می‌گیرد.»

گفتنی است کرسی ترویجی «ضرورت نمایش خلاق با تأمل بر مفهوم آهستگی» با ارائه‌ دکتر «اکرم قاسم پور» و نقد دکتر «محمد عارف» به دبیری و نقد دکتر «بهزاد آقاجمالی» روز شنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۴ تا ۱۶ به همت دانشکده هنر با همکاری معاونت پژوهشی به‌صورت برخط و حضوری در سالن کنفرانس دانشگاه سوره برگزار شد.

 

اشتراک در:

کلمات کلیدی: دانشگاه سورهکرسی ترویجی «ضرورت نمایش خلاق با تأمل بر مفهوم آهستگی» در دانشگاه سوره برگزار شد

نظر خود را بنویسید