به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به همت انجمن علمی سینما و کانون فیلم دانشگاه و با همکاری معاونت دانشجویی و فرهنگی سوره، چهار وبینار در شنبههای اردیبهشت 1400، درخصوص گفتارهایی درباره ادبیات و سینما با ارائه محمد طلوعی فارغالتحصیل رشته سینما و ادبیات نمایشی و برنده بهترین فیلنامه از شانزدهمین جشنواره شانگهای، اجرا میشود که روز شنبه 25 اردیبهشتماه ۱۴۰۰ در سومین وبینار، با محوریت اقتباس درسینما و ادبیات برگزار شد.
طلوعی ابتدا ضمن خوشآمدگویی، درباره محور اقتباس گفت: ساختار یک نمایشنامه به صورت شعر است و این ساختار هنوز ادامه دارد و احتمالأ جادویی درکار است.
وی سپس افزود: موضوع بحث اقتباس از ۳ اتم موضوع، شخصیت و ماجرا است،گاهی اوقات از این که در جای شخصیتهای یک فیلم و داستان موجودیت حضوری ندارید خوشحال هستید ولی از اینکه در جریان آن هستید، احساس خشنودی دارید. به خاطر اینکه در داستان دو نیرو به نام ۱. شخصیت بد ۲.شخصیت خوب وجود دارد که برهم نیروی متقابل وارد میکنند. اهمیت آن در برهم اثرگذاری و برهم خوردن تعادل، که حول محور داستان برای رسیدن به تعادل اولیه است.
طلوعی درباره اقتباسپذیری میان اتمسفر و شخصیت که در کدامیک بیشتر است خاطر نشان کرد:
کلمه اقتباس با یک مفهموم برهم گذاری یک علت بر علت دیگر روبهرو است، سازنده داستان، کلمات و سازنده سینما، تک فریمها هستند که ذاتأ متفاوت است.
اتمسفر یک داستان امکان تبدیل به تصویر را دارد، علی حاتمی نقل قول جالبی در فیلم سوتهدلان
دارد که میگوید: در تاریخ چنین وسیله یا ابزاری بوده است ولی مخاطب من هنوز به این حقیقت تاریخی نرسیده و به ضدیت آن باور دارد.
اتمسفر یک مفهوم تاریخی نیست، بلکه زمانی و مکانی است؛ و بیشترین عنصر برای اقتباس است. این عنصر فارغ از ماجرا و خود به تنهایی قابل اقتباس و استفاده در داستان است.
عنصر شخصیت و ماجرا به راحتی اتمسفر قابل اقتباس نیستند ولی همیشه راهی است.
سپس اضافه کرد: داستان از دو عنصر اصلی به نان ۱. صحنهها ۲. مفصلها ساخته میشود، هنگام نوشتن داستان، تکههایی داریم، یک تکه با استراتژی نمایش و تکه دیگر با استراتژی تعریف نوشته میشود.
فیلنامه فقط توالی صحنهها است، ولی داستان برهم گذاری و توالی صحنه و مفصلها است. معضل سینما در این همه سال استفاده درست از مفصل، و تبدیل واحدها به صحنه است.
سینما از تبدیل و برگرداندن ادبیات ناتوان و عاجز است و همیشه دغدغه بزرگان این حرفه قرار دارد. همیشه برای به تصویر کشیدن صحنه باید تمهیدی گذاشته که تعریف آن برای مخاطب مشروع است. اگر فیلنامهنویس اطلاعات داستان را منتقل، قابل تعریف و باور پذیر انجام دهد، بسیار قهار است .
و همچنین ادامه داد:
اساس تفاوت صحنه سینمایی و داستانی، یک مفهموم به نام بر هَم نِهی خط ماجرا است، زیرا یک نویسنده ابزار خیال را درست به کار میبرد و چون سینما عقب ماندهتر از ادبیات قرار دارد، همیشه این جدال دو حرفه ماندگار است.
روایت ماجرا در داستان کاملأ با سینما تفاوت محض دارد؛ شرح یک فیلم در دو خط قابل تعریف، ولی داستان دراین حجم نمیگنجد.
هنگامی که قرار بر اقتباس ماجرا داریم، باید به عناصر تشکیل دهنده اولیه تبدیل کنیم؛ این توالی و بر هم نهی، عناصر تأثیرگذار ظرافت و زیبایی در یک کلمه را از بین میبرد؛ این مهمترین نکته در اقتباس است؛ به این دلیل که ظرافت حاصل آن مقدار از اطلاعات ریز میان ارتباط با انسان ها، با دوران و با مناسبتها است.
اقتباس به معنی دوبارهسازی است وهیچ زمان وفادار به متن نیست زیرا یک داستان جدید میسازد.
طلوعی به عنوان سخن آخر تصریح کرد: کار اقتباس بخشی از ریز پردازندههای داستانی است، زیرا قابل تبدیل شدن به سینما نیست.
در سینما یک تعادل اولیه برقرار است تا به بحرانهای متوالی رسد و دوباره خواهان تعادل است. این الگوی مورد پسند سینمای هالیوود و ساختار سینما دنیا است.
نقطه عطف مورد علاقه، تبدیل به زیباشناسی شده است؛ و همچنین انگیزه روایت در سینما بیمعنی شکل گرفته است؛ این در حالی است که بسیاری از آثار در سینما حاصل لذت است و دلیل آن ارتباط درست در صحنه است.
در آخر به تمام سوالات علاقهمندان پاسخ داده شد.
نظر خود را بنویسید