منتظر باشید تا صفحه کامل بارگذاری شود
غیرفعال کردن حالت بارگذاری
×

مشاهده خبر

به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره و به نقل از خبرگزاری فارس- گروه رسانه آمده است:
با شیوع بحران کرونا با دوگانگی از سوی رفتارهای مردم مواجه شدیم که می توانیم آنها را در بعد ارتباطات انسانی تعریف کنیم. گاهی این رفتارها منفعت طلبی های شخصی بود و گاهی با رفتارهای نمادین جمعی روبرو بودیم؛ رفتارهای جهادی که گروه های جهادی در کنار هم قرار گرفتند تا اقداماتی را در راستای رفاه مردم در زمان بحران انجام دهند.
به همین بهانه در نشست تخصصی با موضوع ارتباطات انسانی در دوران کرونا که به همت گروه ارتباطات دانشکده رسانه خبرگزاری فارس برگزار شد، گفت و گویی با یوسف خجیر رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه سوره و عضو هیأت علمی دانشکده فرهنگ و ارتباطات گفت و گویی داشتیم که در ادامه می آید:

** در ایام شیوع بحران کرونا، با یک سری رفتارهای دوگانه در ارتباطات انسانی جامعه شاهد بودیم. در خصوص این رفتارها توضیح می دهید؟
- در خصوص رفتارهای دوگانه کمی به عقب بر می گردم؛ ما همیشه شاهد چنین رفتارهای دوگانه در فرهنگ مان بودیم. اگر فرهنگ ایرانی را بررسی کنیم، در آن شاهد دو سر طیفی هستیم که مردم عادی در میانه این طیف قرار دارند، همان مردمی که همیشه اتفاقات خوبی را رقم می زنند.
در خصوص ارتباطات فرهنگ ایرانی، یک سر طیف مان شخص محوری است و ما بسیار شخص محورهستیم، برعکس اینکه فرد گرایی در بسیاری از نقاط با رویکرد نظام مدرنیسم تعریف خوبی پیدا می کند و ما حتی به آن هم نمی رسیم یعنی ما حتی به تعریف بد مدرنیسم هم در فردگرایی نمی رسیم. متأسفانه ما دچار یک شخص گرایی هستیم که در آن شخص گرایی، فرد همه چیز را برای خود می خواهد.
یک سر طیف هم دچار بحران حاد توده وار بودن است، یعنی شاهد بی تفاوتی هستیم. در این میان و اصولا در هر پدیده فرهنگی ارتباطی در ایران اگر دقت کنیم، یک سرطیف مان شخص محوری بوده یعنی در هر اتفاق، بحران و در هر پدیده فرهنگی،یک سر طیف هم حاد توده گرایی یا بی تفاوتی اجتماعی است.
 در این میان مردمان عادی هستند که بسیاری از اوقات، اتفاقات خوبی را رقم می زنند، اما به دلایل اینکه که شاید رسانه ها مقصر باشند، دو سر طیف خوب دیده می شود و این طیف وسط چندان به چشم نمی آیند.

** در موضوع کرونا چطور؟ آیا شاهد چنین موضوعی بودیم؟
- در موضوع کرونا هم شاهد وجود این سه گانه بودیم که تنها دو گانه دیده شده است. در قسمتی ما شاهد شخص محوری افراطی هستیم یعنی از روز اول با اخبار بسیار بد آشنا شدیم که در آن ایام از اخبار می شنویدیم که در خصوص ماسک ها و یا هر وسیله ای که با سلامت مردم سرکار دارد، احتکار صورت می گیرد. همان منفعتی که در هر اتفاقاتی همچون سیل، زلزله و بحران های زودگذر شاهد هستیم. اینها شخص محور هستند و به لحاظ فرهنگی می توان نام شان را «تازه به دوران رسیده» گذاشت. این نوع رویکرد که همه چیز را برای خود می خواهد، حتی برای خودش هم تعریف ندارد و نمی داند تعریف از خود چه مواردی است. یعنی آن معنی فردگرایی در مدرنیسم هم متأسفانه وجود دارد و ما از آن تبعیت می کنیم و درنهایت حتی به آن هم نمی رسیم .
شخص محوری ها نظام اجتماعی را تخریب می کند
در مدرنیسم، فردگرایی تعریف دارد که فرد در چارچوب آن نظام اجتماعی اش قرار می گیرد. ما شخص محوری مان طوری است که ساختار و نظام اجتماعی مان را تخریب می کنیم، حتی پل های ارتباطی خود را با هسته های ارتباطی همچون گروه های اولیه و ثانویه نابود می کنیم و اقداماتی را انجام می دهیم که خانواده ها متضرر می شوند و متأسفانه در آینده نه چندان دور این اتفاق می افتد.

** و البته شاهد بی تفاوتی هایی هم از سوی افراد بودیم.
- بله از آن طرف شاهد بی تفاوتی و عادی شدن مسأله کرونا در میان مردم بودیم. مردم می گفتند دیگر مهم نیست. بخشی از این موضوع کم اعتمادی سرمایه اجتماعی به دولت بود، البته دولت به معنی گاورمنت نه بلکه به معنای عام. اطلاعات غلط و چندگانه ای که در اختیار مردم می گذاشت. همچنین بخشی از این بی تفاوتی سابقه تاریخی دارد. امروز هم در رسانه های دیجیتال پرت شده ایم.
در تاریخ شاهد بودیم که در بسیاری از اوقات شخص گراها در تاریخ تبانی می کردند و برای منفعت شخصی خودشان با سلسله های خارجی خود به هماهنگی می پرداختند تا به آنها کمک کنند که حکومت را بگیرند. ما پس از سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و مغول ها از این موارد بسیار شاهد بودیم.
همچنین طیف عظیمی هستند که جمله «به من چه» را می گویند و همین به من چه ها اتفاقاتی را می سازد که سبب می شود تا شخص محورها مسیر را پیش ببرند و در نهایت ما به مسیری برسیم که امروز شاهدش هستیم. به من چه گفتن ها، همگان نشدن است، زیرا همگان شدن، مسئولیت اجتماعی دارد، اعتراض می کند.
مسئولیت هم سطح بندی دارد که از سطح خرد و کوچک در منزل گرفته تا گفت و گو و آگاهی های خانوادگی و در نهایت به سطح کلان می رسد.
به من چه گفتن های مردم ناشی از کم خردی برخی از مسئولان است
متأسفانه به من چه گفتن های برخی از افراد به دلیل کم خردی برخی از مسئولانی بوده که شخص محور بودند. این اتفاقات در سه سال اخیر بسیار ضربه وارد کرد. ما در این سال ها بی تفاوتی هایی از افراد شاهد بودیم که آسیب جدی وارد کردند. آنها نسبت به هر هر اتفاقی همچون گران شدن ارز و برخی از کالاها بی تفاوت بودند و همین بی تفاوتی سبب می شد تا شخص محورها کار خود را انجام دهند و رقم بیشتری اختلاس کنند. در کلان چه کسی ضرر می کند؟ در کلان من فردگرا به معنی آن مدرنیسم و ساختار اجتماعی و حاکمیت ضرر می کنیم.
اگر شورای عالی فضای مجازی و هیأت دولت در برنامه ریزی های نظام آموزش عالی، مدارس، مسجد و رسانه، فعالانه تر عمل می کردند و دچار کج کارکردی نمی شدند، امروز شاهد این آفت نبودیم. بسیاری از آفت هایی که نظام اجتماعی و مردم دچار هستند، از ضعف ماست و باید بپذیریم در بسیاری از مواقع انگشت مان به سمت مردم است، درحالی که مردم در بسیاری از مسائل اجتماعی و آسیب ها متهم نیستند.
ما دو سر طیف را زیاد و پررنگ می بینیم، زیرا رسانه ها علاقمند به این دو سر طیف هستند و گاهی با رویکرد پروپاگاندار پیش می روند. طیف میانی که مردم هستند، همیشه جور ایران، اسلام و ایران اسلامی را می کشند و امروز شاهد اتفاقات زیبای شان هستیم که خانوادگی و یا مستقل جهادی حرکت کردند. نها بسیجی وار ماسک تولید کردند و نذر ماسک را انجام دادند. گاهی هم دستکش تولید می کردند. این وضعیت را اگر با سطح بهداشتی اسکاندیناوی و دانمارک مقایسه کنید که رتبه اول بهداشت و آموزش را دارند، متوجه می شویم که ایران موفق تر بود. در این میان چنین پرسشی مطرح می شود که چرا نروژ به عنوان کشور رفاه و به عنوان بهداشت و آموزش رتبه اول دنیا را دارند، موفق نشدند؟ باید گفت که آنها موفق نبودند؛ چراکه روحیه جهادی ما را نداشتند.
ایران در ایام کرونا در دوران تحریم به سر می برد؛ امکاناتی به او تعلق نگرفت و بسیاری از مسائل بین المللی همراهش نبودند و مانع کوچکترین اتفاق برای بهداشت شدند و جلویش را گرفتند، چه برسد به اینکه مسائل خیلی پیچیده تر باشد.  تنها تفاوت ایران با دیگر کشورها، فرهنگ مشارکت مردمی است که طیف وسط در آن قرار می گیرند. فرهنگی که نامش را بسیج می گذاریم.
تفاوت ما در مهارت کردن کرونا با دولت رفاه اسکاندیناوی، همین فرهنگ بسیجی بود که مردم در خانه های شان بسیج شدند و برای رفع کمبود وسایل بهداشتی همچون ماسک تلاش کردند. این نگاه و مشارکت مردمی در آن کشورها وجود ندارد.

** در خصوص رسانه های دیجیتال چطور؟
- در مورد رسانه های جدید و واکنش های مردم در مورد رسانه های جدید دچار تقلب شدیم. ما چند پیش فرض در بحث ارتباطات انسانی و فرهنگ داریم. ما جامعه سنتی هستیم، اما قبا و لباس جامعه مدرن را به ما پوشانده اند. ما دچار تقدم و تأخر فرهنگ تکنولوژی هستیم. در مورد رسانه های جدید این اتفاق افتاد و ما هنوز گذر نکرده ایم، به همین دلیل است که وقتی نگاه می کنیم، نه آن ارتباط سنتی را شاهد هستیم و نه جامعه مدرن داریم. در این میان هروله می رویم. به همین دلیل در رسانه های جدید نمی دانیم چه واکنشی باید نشان دهیم و واکنش مان خارق العاده و خاص ایرانی است.
هیچ کشوری همچون ایران از بحران های شان جوک نمی سازند
در هیچ جای دنیا نمی بینیم که یک دفعه در لایوهای اینستاگرامی اینچنین عمل کنیم و یا در شرایط بحران هایی همچون زلزله جوک بسازیم. ما باید پیش فرض ها را رعایت کنیم. ارتباطات محتوا و درون مایه مان سنتی بوده اما فرم و قالب ها، ارتباطات مدرن است و چون ناهمگن هستند، دچار ناهماهنگی شناخت در زندگی اجتماعی و استفاده از رسانه های جدید می شویم.

** درخصوص این پیش فرض ها بیشتر توضیح می دهید؟
- یکی از پیش فرض ها همین ساختارهای اجتماعی و بحث ارتباطات مدرن و سنتی بود که تکلیف مان مشخص نیست،نه ارتباطات سنتی را به درستی گذرانده ایم و نه آنکه در ارتباطات درست مدرن هستیم؛ چراکه یکدفعه وارد ارتباطات مدرن شده ایم.

** بنظر شما این فاصله از کجا نشأت می گیرد؟
- ما اگر تاریخ استفاده از رسانه را مشاهده کنیم متوجه می شویم که سال 1445 گوتنبرگ، دستگاه چاپی را اختراع کرد و دنیا با این اختراع وارد فضای جدیدی شد. این فضای جدید تا قرن بیستم آموزش می بیند؛ چراکه فرهنگ اکتسابی و فرآیند مدار بوده و نیاز به پیش فرض است.در طول چهار قرن یاد گرفته می شود که چطور مدرن شود؛ بنابراین عقلانیت مدرن را شاهد هستیم که البته نقدهای بسیاری بر آن دارم.
همان عقلانیت مدرن این بلا را سر مان آورده است و کرونا ممتج شده از عقلانیت مدرن است. حتی محیط زیست ممتج شده از عقلانیت مدرنی بوده که مدرن نیسم ها برای توسعه خواهی بیشتر ایجاد کردند. آنها در طبیعت و قدرت خداوند دست بردند و کنجکاوی های بلاضرور آنها این اتفاقات را رقم زد و ما امروز دچار پدیده هایی هستیم که کرونا یکی از آن پدیده ها است.
بحران ها ممتج شده از عقلانیت است
ما در سال های آتی بحران های عجیب تری به لحاظ زیست محیطی، بحران آب، بحران خشکسالی و سلامت و بهداشت داریم که ممتج  شده از عقلانیت است و این عقلانیت چهارقرن طول کشید که به آن رسید. قرون وسطی را کنار گذاشتند و وارد رنسانس شدند و در ارتباطات شهروند مداری و حاکمیت قرار گرفتند و رابطه ها مشخص شد. چهار قرن طول کشید. ما این پدیده را به دلیل ساختارهای اجتماعی و سیاسی نداشتیم.
ما تا پیش از انقلاب چیزی به نام مفهوم شهروند نداشتیم. مفهومی که امروز کسی بتواند آن را مطالبه کند و حقی داشته باشد. ما در طول تاریخ یک مورد در این مفهوم نداشتیم و همیشه ایرانی ها رعیت بودند که رعیت معادل شهروند بود.امروز ارتباطات مدرن و سنتی مان در هم آمیخته شده است.
160 سال طول کشید تا صاحب مطبوعات شویم. جلوتر که می آییم متوجه کمتر شدن ورود تلگراف، تلفن و رادیو به کشور می شویم. در مورد شبکه های اجتماعی رکورد زدیم و کمتر از 16 ساعت شبکه های اجتماعی وارد کشور شدند. همچنین در تلویزیون جزو کشورهای پیشرو هستیم که آن را وارد کشور کردیم. در خصوص رادیو 19 سال اختلاف با جهان داشتیم.فرهنگ استفاده از این رسانه ها پیش از ورودشان در کشور شکل نگرفت. این رسانه ها مورد نیاز مردم نوبد بلکه شاه و شاهزاده ها در طول تاریخ علاقمند به ورود این رسانه ها در کشور بودند و چون نیاز مردم نبود، استفاده درستی از آن را شاهد نبودیم و  حتی نیاز واقعی با کارکردها شکل نگرفت.
فرهنگ استفاده از تکنولوژی به مردم آموزش داده نشد
ما سوار تکنولوژی شدیم یعنی آن را وارد کشور کردیم اما فرهنگ استفاده از آن را به مردم یاد ندادیم. بخشی از آن به دلیل عدم آموزش بود. از سال 2000 زمزمه های وب 3 و یا هوش مصنوعی را می شنویم که در این نوع وب همه چیز کنترل می شود، اما چرا از سال 2000 به سمت سیاست گذاری فضای مجازی در این راستا را نرفته ایم. چرا ما آموزش های لازم را به مردم ندادیم که مراقب باشند. ما نیازمند برنامه ریزی بود که امروز دچار مشکل نشویم.
سال 2015 گافی را از سوی سامسونگ در خصوص ال ای دی جدید بودیم؛ در استفاده از این وسیله به صورت وای فای به سرور مرکزی وصل می شد و امکان مشاهده همه بخش های خانه فرد وجود داشت که البته سامسونگ بابت این موضوع عذرخواهی کرد و از آن جنس بهانه های نظام سرمایه داری را از آنها شاهد بودیم.
شاید در مورد وب یک نابلدی هایی داشتیم اما در مورد وب سه که پیش بینی شده بود، چرا کوتاهی کردیم و نتوانستیم نظام برنامه ریزی درستی بر ای این موضوع داشته باشیم.در این ماجراها خانواده را گناهکار نمی دانم، بلکه باید ساختارهای کلان و ساختارهای میانی همچون رسانه و دانشگاه را بررسی کنیم و در نهایت به سراغ خانواده بیاییم.
زمانی که در هیچ بخشی از نظام برنامه ریزی و نظام رسانه ای، دانشگاهی و مدرسه ای، خانواده دیده نشد، چگونه از خانواده توقع استفاده درست از رسانه را دارد؟ آیا خانواده خودش باید به دنبال کنکاش برود. امروز همین اتفاق افتاده و خانواده خودش به دنبال کنکاش رفته است و از آن سو افرادی هستند که فیک نیوزهایی را ایجاد می کنند و این خانواده ها را در راستای پویایی اقتصاد رسانه خودشان، جهت می دهند.

** کرونا تا چه اندازه در این امر تأثیرگذار بوده است؟
- برعکس برخی از افراد، کرونا را چندان قوی نمی بینیم. پیش فرض اول این بود که ارتباطات سنتی داریم، اما لایه رویی اش فرم و غالبش مدرن بوده درحالی که محتوایش سنتی است، به همین دلیل دچار تعارض هستیم.
فرهنگ فرآیند مدار است
پیش فرض دوم این است که فرهنگ اکتسابی و سوم آنکه فرهنگ  فرآیند مدار بوده و رویداد مدار نیست. با شیوع ویروس کرونا به ویژه در روزهای اول اسفندماه بسیاری از رفتارها را تغییر دارد. روحیه مشارکتی، روحیه انظباط اجتماعی به سمت بهداشت عمومی و حتی فردگرایی، تغییر کرد و یکی از دلایل تغییر رویداد محوری بودن آن است. یعنی کرونا یک رویکرد آنی بود و رویکردهای آنی نمی توانند فرهنگساز باشند. در ایام کرونا به خدا نزدیک شدیم و پس از آن دوباره خدا را از دست دادیم. این التهابات ما را به خدا نزدیک کرد، گسست نسلی میان والدین و فرزندان را از میان برد و حتی خلاقیت ها را بروز داد، اما بعد از آن دیگر اتفاق نیفتاد و تداوم نیافت، زیرا این اتفاقات رویدادمدارانه و آنی است و ما نتوانستیم آن را ادامه دهیم.
البته بخشی هم ناتوانی ما در برنامه ریزی، هدفمندکردن و تبدیل به کنش اجتماعی ماندگار و بخشی هم خصلتی است که خود بیماری داشت تا این اتفاق نیفتاد. کرونا آمد و در مقطعی فرهنگ ما را زیبا کرد و به ما روحیه داد و سبب تقویت انسجام اجتماعی شد. خانواده هسته گریز را به هم وصل کرد، خانواده ای که داغدار جامعه متمدن و مدرنیسم شده بودند، دوباره آنها را به یکدیگر وصل کرد، پدری که زودتر از 9 شب و مادری که زودتر از  عصر به خانه نمی آمد و باید هزینه زندگی را تأمین می کردند. مدرنیسم طوری تعریف کرده بود که زن نمونه ایده آل مدرن باید کار کند و ساعات بیشتری را در خارج از منزل باشد و در حالی که خانواده سنتی ایران با این موضوع دچار چالش می شد. کرونا اتفاق رویدادمدارانه بود که به ارتباط فرآیندمدارانه، مشارکتی و حفظ ارزش فرهنگی تبدیل نشد. کرونا فرهنگ ما را تغییر داد و حتی رویه ها را عضو کرد اما این تغییرات مقطعی بود. ما باید ژن فرهنگی را تغییر می دادیم و برایش برنامه ریزی می کردیم. ما در بحث رسانه درست عمل نکردیم و در آسیب شناسی رسانه غیر از هراس انگیزی اجتماعی، اقدام دیگری را شاهد نبودیم تا کمک کنند این دغدغه رویکردی اخلاقیات خوب نظام سنتی ایران که در مشارکت موج می زد، دوباره رونق دهد.

** بنظر شما چرا این اتفاقات مقطعی بود؟
- این یک پدیده ای بود که مقطعی است و فرهنگساز نمی تواند باشد، زیرا اقتضائات ایجاد رویکرد فرهنگی و ساخت فرهنگی را ندارد.

**یعنی حتی اگه کرونا در بازده زمانی طولانی تری ادامه دار باشد؟
- ادامه دار بودنش به لحاظ واقعیت، پدیده ای است که 18 تا 22 ماه را ممکن است شاهدش باشیم و متأسفانه در آرمان ایران، این واقعیت به سخره گرفته شد. بخشی از موضوع را ناکارآمدی های قوه مجریه می دانم و بخشی هم به خودمان بر می گردد که متأسفانه ترس ناشی از کرونا را دیگر شاهد نیستیم. البته در دوره ای این ترس وجود داشت، اما امروز این ترس در آرمان ایرانی به نقطه اشباع رسیده و حتی از نقطه اشباع نزول می یابد، هر اندازه هم بگوییم که این ویروس خطرناک است و باید مراقبت های ویژه ای را رعایت کنیم.

** بنظر شما چرا به این نقطه اشباع رسیده ایم؟
- بخشی از این موضوع به نظام برنامه ریزی اشتباه رسانه ها و دانشگاهیان مربوط می شود که به درستی برای مردم آموزش داده نشده است. البته بخشی هم به نظام اطلاع رسانی دولت مربوط می شود که دولت نتوانست نظام اطلاع رسانی اش را مدیریت کند. از دوره ای به بعد شاهد کم اعتمادی از سوی مردم شدیم که البته این اتفاق در بسیاری از پدیده های مختلف رخ می دهد. دولت در مقاطعی اقدام به کارهایی می کند که مردم دچار کم اعتمادی می شوند. یعنی در بحث های مختلف این ناهماهنگی ها میان خودشان وجود دارد که سبب می شود تا وضع اقتصادی مردم دچار آشفتگی شوند. از آن سو دولت می گوید که اتفاقی نیفتاده است و مردم نگران نباشند اما از سوی دیگر شاهد اتفاقات ناگواری می شویم، در این شرایط مردم اعتماد خود را نسبت به دولت از دست می دهند.

** البته در موضوع کرونا، در مقطعی اعتماد مردم به رسانه ها افزایش یافت.
- بله همینطور است. در مقطعی از ایام شیوع ویروس کرونا، توجه مردم به رسانه دولتی افزایش یافت و دلیل این امر ارتقای سلامتی شان بود و از طریق رسانه ها پیگیر بودند که برای سلامتی شان باید چه کنند، اما متأسفانه دوباره به نقطه اشباع رسید و این نقطه اشباع به دلیل اقدامات نادرست ما بود که اگر این اقدامات هوشمندانه می شد، این موضوع می توانست ادامه داشته باشد، اما متأسفانه این منحنی اتفاق نیفتاد.
ما نظام درست اطلاع رسانی برای این موضوع نداشتیم در کنار آن حتی برنامه ریزی هم شاهد نبودیم. کارهای مان روزمره ای بود و اطلاعاتی که به مردم می دادیم، روزانه ای بود.هیچ زمانی جلوتر را ندیدیم و برای مدت طولانی برنامه ریزی نکردیم. اسفندماه گفتیم تا فروردین تمام می شود، فروردین عنوان شد تا اردیبهشت به اتمام می رسد و اردیبهشت هم گفته که پس از عید فطر، شرایط به حالت عادی باز می گردد. ما برنامه ریزی بلند مدت در این موضوع را نداشتیم.

** بنظر شما چرا چشم انداز طولانی مدت برای این موضوع نداشتیم؟
- برا ی اینکه ما به این پدیده رویداد مدارانه و روزمرگی نگاه کردیم. امروز بگذرد، فردا را فکر خواهیم کرد که البته این تفکر ایرانی است. در نظام ما توقع این است که در این مسأله نگاه مان فرآیند مدرانه و بلند مدت باشد و برنامه های میان مدت داشته باشیم. اگر اسفندماه این موضوعات را مطرح می کردیم، اشکالی نداشت زیرا شناختی نداشتیم و شاهد تجربه های دیگر کشورها نبودیم. اما برای امروزمان نظام بهداشت، سلامت و حمل و نقل قابل پیش بینی بود. حتی در نظام آموزشی این چندگانگی معنا نمی دهد. این چندگانگی ها سبب کم اعتمادی می شود. 
ضد و نقیض بودن اخبار سبب کاهش کم اعتمادی مردم می شود
برای مثال کافیست اخبار طرح ترافیک را در یک روز بررسی کنیم، متوجه می شویم که اخبار ضد و نقیضی در این موضوع وجود دارد. شاید این موضوع کوچک باشد اما در رسانه موضوع قوی است و همین ضد و نقیض بودن سبب می شود که اعتماد اجتماعی به رسانه و دولت از بین برود. این نقطه اشباع شده و الان نزول می یابد و اگر دولت فکری نکند ما دچار یک آسیب های جدیدتری نسبت به کرونا خواهیم شد.

** امروز شاهد هستیم که دیگر خانواده ها از دوری عزیزان شان خسته شده اند و دیگر ارتباطات وب تصویری پاسخگو نیست و حتی بسیاری از آنها دیگر کشش ندارند که ماجرا را ادامه بدهند.
- این کشش که از آن اسم می برید، در علوم رفتاری به آن رویکردهای هیجانی احساسی گفته می شود. ما در پروسه های اینچنینی باید تلاش می کردیم این را به رویکرد عقلانی منطقی تبدیل کنیم. این موضوع را در نظر نگرفتند و تنها عنوان شد که به خانواده ها و عزیزان تان سر نزنید، شاید آنها دچار این ویروس شوند و آسیب ببینند، درحالی که گفته نشد که رویکرد منطقی چیست. به چرایی های افراد پاسخ داده نشد. چه کسی باید به این چرایی های افراد پاسخ دهند. اگر فرد خودش پاسخ دهد که رویکردش شخص محور خواهد شد.
رویکرد عقلانی و منطقی نسبت به کرونا نداشتیم
یکی از دلایلی که دیگر صبر خانواده ها برای دیدن عزیزان شان پس از چند ماه تمام شده است، این بوده که رویکرد عقلانی، منطقی و آموزشی به کرونا نداشته ایم. در طول روز بیش از 10 دانشجو درخواست کلاس حضوری را داشتند، چون منطق را به او یاد نداده بودیم و آنها بر این تصور بودند که همه چیز عادی است. ما رویکرد احساسی با آنها کار کردیم که مراقب بوده و بیشتر به فکر سالمندان باشند. علوم رفتاری، احساسات را کوتاه مدت و خرد و منطق را بلند مدت می داند.

** پیشنهادتان برای این موضوع چیست؟
- پیشنهادم این است که در سطح کلان و سیاست گذاری های شورای عالی بهداشت، نگا ها به سمت بلندمدت، میان مدت و فرآیند مدار تغییر کند.اگر در برخی از حوزه های کلان به این ایده برسیم که این ویروس فعلا با ما خواهد بود، پس از هم اکنون برنامه ریزی کلان تر و قوی تری داشته باشیم تا بتوانیم برای نظام آموزشی، دانشگاه، آموزش و پرورش، تجمعات و ایام محرم برنامه ریزی کنیم و نگذاریم به آن زمان برسیم و سپس تصمیم گیری داشته باشیم. در بسیاری از حوزه هایی که پاشنه آشیل بیماری کرونا است، یکی از پاشنه آشیل ها تجمعات است. بنظرم دولت می توانید در این زمینه اقداماتی انجام دهد.

** بنظرتان دولت چه اقداماتی می تواند در این زمینه انجام دهد؟
- دولت می تواند رویکرد سیاست گذاری اش را  از کوتاه مدت به میان مدت و حتی بلند مدت تغییر دهد. البته به دلایل متعدد دولت نمی تواند بلکه باید دو طیف رسانه و مراکز آموزشی هم به کمک دولت بیایند. رسانه ها و مراکز آموزشی رسمی و غیر رسمی، حلقه واسطه میان حاکمیت و مردم هستند که می توانند فعالانه تر عمل کنند، شاید دولت نتواند و ضعف داشته باشد و نخواهد به لحاظ آموزشی برنامه ریزی داشته باشد، اما صاحبان رسانه می توانند در پوشش اخبار به سراغ گزارش و مقالات قوی برود که به عنوان فرآیند به این مقوله پرداخته شده است و آنها را به مردم آموزش دهند و رویکرد احساسی را به رویکرد عقلانیت تبدیل کنند. البته اینجا بحث اقناع وجود دارد تا مردم را اقناع کنند که باید شیوه زندگی را تغییر دهند.
اساتید ما برای دروسی همچون روزنامه نگاری عملی و گزارش نویسی باید به  دانشجویان شان آموزش دهند که نگاه فرآیند مدارانه داشته باشند.همچنین معلمان در آموزش های مجازی می توانند این مهارت ها را به دانش آموزان خود بیاموزند.
همچنین در این مدت باید نهادهای مدنی را فعال تر می کردیم تا نهادهای مدنی فعالانه تر عمل می کردند و از نهاد مدنی خسته و کرخت شده و منتظر کمک دولت و مردم فراتر می شدند یعنی به نوعی پوست اندازی کرده و نگاه نویی پیدا می کردند.
عملکرد ارگان ها همچون پیش از کرونا است
در بسیاری از اوقات همه ارگان های رسمی و غیررسمی در سطح کلان، میانی و خرد، نگاه قبل از کرونایی دارند، نگاهی که می خواهند به بحران کرونا کمک کنند، درحالی که نگاه کرونایی نبود، یعنی همان کمک را در سیل و زلزله می کنند و رویکرد اقتضایی ندارند.  روی مردم تأکید نمی کنم، زیرا آنها را باید کسی هدایت می کرد. همچنین باید آنها را نظام آموزشی مان بخوبی رشد می دادیم تا نگاه آگاهانه ای داشته باشند. این موضوع را در مدارس و دانشگاه شاهد نبودیم، به همین دلیل از مردم توقع چندانی نمی توانیم داشته باشیم.

** در ایام کرونا شاهد انزوای افراد شدیم. در این خصوص توضیح می دهید؟
-  در ساختار اجتماعی در آینده ای نه چندان دور شاهد انزوای بیشتری خواهیم بود که البته امروز هم شاهد ناهنجاری های اجتماعی مختص و برگرفته از بیماری کرونا و دوره قرنطینه بدون هیچ نظام برنامه ریزی هستیم. ما آلترناتیو درستی نداشتیم.
در بسیاری از اوقات مردم در بستر نظام اجتماعی ایران، بسیاری از اتفاقات را رقم می زنند. یعنی خودشان کنجکاوی و سپس خلاق می کنند. برای مثال آنها خودشان از اینستاگرام سردرآوردند و با آن آشنا شدند. حتی یکی از اقوام شصت ساله ام خودش و بدون آموزش در تلگرام فعالیت می کند.او خودش خلاقیت داشته و به دنبال آن رفته است اما از آنجا که این خلاقیت بدون سواد رسانه ای بوده راه را اشتباه رفته است، به همین دلیل در هیچ یک از نقاط دنیا شما نمی بینید که  جامعه ای رهبر فکری، روشنفکر، دانشمند و دانشگاه و هنرمندش را ول کند و به سمت سلبریتی و شاخ های مجازی برود. در این مسیر مردم را مقصر نمی دانم. اگر امروز نظام فکری ما را سلبریتی ها هدایت می کند، به مردم بر نمی گردد بلکه  به من و سطوح بالاتر از من مربوط می شود که نتوانسته ام نقشم را به خوبی ایفا کنم و دچار کج کارکردی شده ام، زیرا نتوانسته آموزش درستی را ارائه کنم و از آن سو، آن آدم زرنگ به معنی سوءاستفاده کننده از هر وضعیت توانسته استفاده کند، یعنی آن خانم و آقایی که شاخ مجازی شده از ناتوانی من استفاده کرده است؛ بنابراین به مردم مربوط نمی شود.
اگر شورای عالی فضای مجازی و هیأت دولت در برنامه ریزی های نظام آموزش عالی، مدارس، مسجد و رسانه، فعالانه تر عمل می کردند و دچار کج کارکردی نمی شدند، امروز شاهد این آفت نبودیم. بسیاری از آفت هایی که نظام اجتماعی و مردم دچار هستند، از ضعف ماست و باید بپذیریم در بسیاری از مواقع انگشت مان به سمت مردم است، درحالی که مردم در بسیاری از مسائل اجتماعی و آسیب ها متهم نیستند، ضعف از من دانشگاه است که تربیت درستی نکرده ام و تنها به این موضوع بسنده کردم که دانشجو درسش را بخواند و واحدهایش را پاس کند و در نهایت بگویم «به من چه» و این به من چه ها هم در دولت ها وجود دارد. این رویکرد مقطعی است و همه جا سرنخش را می توانیم مشاهده کنیم.
بزرگترین آفت، رویکرد رویدادمدارانه در کرونا است
این بزرگترین آفت است و این رویکرد رویدادمدارانه باعث می شود که مجبور شویم آن ضرب المثل مبنی بر اینکه هر کسی گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، را مشاهده کنیم و از کسی هم توقعی نداشته باشیم. برای مثال بازار مسکن و خودرو را بررسی کنید. همه اینها به عدم آموزش ها بر می گردد و مردم متهم نیستند.

** ما چه آلترناتیوهایی را مطرح کرده ایم؟
- در پروتکل نظام بهداشتی،کرونا قطع ارتباط نبود، ما برای اینکه نگاه جاهلانه ای داشتیم و نگاه اول مان این بود که سریع ترس را در میان مردم ایجاد کنیم و بگوییم برای مقابله با شیوع ویروس کرونا با نزدیکترین اعضای خانواده تان ارتباطی نداشته باشید. ما از همان ابتدا می توانستیم ارتباط کنترل شده ای را بگذاریم، یعنی عنوان می کردیم به عزیزانت سر بزن اما پروتکل های بهداشتی را رعایت کن. مسائلی را نیاز داشتیم از ابتدا آموزش دهیم، اما برای اینکه ترس را ایجاد کنیم و بتوانیم  ویروس را کنترل کنیم، از همان اول خرابکاری کردیم. این آلترناتیو می توانست از طریق صداوسیما و رسانه ها اتفاق بیفتد و به ما آموزش دهد که در روابط انسانی چه کارهایی را انجام دهیم.
همچنین ما برای اوقات فراغت کودکان و خانواده ها هیچ برنامه ریزی نکردیم و تنها از آنها درخواست کردیم که در خانه های شان بمانند.حتی شبکه پویا با ایام قبل کرونا تغییری نکرده بود، زیرا رویکردمان در موضوع کرونا اقتضایی نبود و نه تنهایی تغییری را شاهد نبودیم بلکه همه بخش ها را تعطیل کردیم، درصورتی که می توانستیم رویکرد اقتضایی داشته باشیم و تعطیل نشویم و برایش آلترناتیوهایی را درنظر بگیریم و یا حتی به فکر برنامه های آموزشی باشیم که خلاقیت ما را در ایام  کرونا افزایش دهد. همچنین می توانستیم به خانواده ها ایده دهیم که در ایام قرنطینه چه کارهایی انجام دهند تا روزهای تکراری را سپری نکنند.
تفاوت ما در مهارت کردن کرونا با دولت رفاه اسکاندیناوی، همین فرهنگ بسیجی بود که مردم در خانه های شان بسیج شدند و برای رفع کمبود وسایل بهداشتی همچون ماسک تلاش کردند. این نگاه و مشارکت مردمی در آن کشورها وجود ندارد.
ما نیازمند چنین آموزش هایی بودیم. حتی مدارس می توانست در آموزش های مجازی به افزایش مهارت های اجتماعی بپردازد. درواقع کرونا به ما یاد داد تا مهارت های اجتماعی را جدی بگیریم و حتی بسیاری از اموری که چندان ضروری نبود وانجام ندادیم هم اتفاقی برای انجام ندادن های شان رخ نداد. آموزش و پرورش می توانست رویکرد اقتضایی اش را فعال کند و به افزایش مهارت خلاقیت بپردازد. حتی دانشگاه هم می توانست در این زمینه گام بردارد و از لاک سنتی خودش خارج شود.

** در این ایام متأسفانه برچسبی برای خانواده های قربانیان کرونا زده شد بنام خانواده کرونایی. آیا این برچسب سبب مضاعف شدن غم آنها نمی شد؟
-  متأسفانه خانواده کرونایی یک برچسب منفی و قوی است. در دانشگاه 9 دانشجو دارم که در پیام خصوصی با مدارکی به من اعلام کردند که کرونا دارند. همچنین شش دانشجوی دیگری داریم که والدین شان فوت کرده بود و پیام تسلیت دادیم، الباقی به من نگفتند و من مطمئنم تعداد بیشتر از این بود. از آنها پرسیدم که چرا به اساتیدتان نگفتید.این خودش اتفاقی است که ما تبدیل به یک بیماری کردیم. در دهه 70 ایدز معادل با اتفاق و ارزش گذاری اجتماعی بدی بود که کرونا هم طی دوره دوماهه تبدیل به ارزش گذاری اجتماعی بدی شد.

** بنظر شما چرا سوگواره مجازی جایگزین سوگواره واقعی نشد؟
-  سوگواری واقعی مبتنی بر نیاز اجتماعی است و حتی دین  براساس نیاز اجتماعی این موضوع را مطرح کرده است و یک موضوع ظاهری نیست. زمانی که فردی عزیزش را از دست می دهد، دچار شوک می شود و اقوام و آشنایان با جمع شدن به دور او سعی می کنند به او کمک کنند تا از این شوک خارج شود. سوگواری واقعی نیاز اجتماعی است؛ چراکه افراد پس از فوت عزیزان شان، دچار شوک، خشم و افسردگی می شوند و نیاز به حضور اقوام، دوستان و آشنایان دارند. این پرسش که آیا رسانه های جدید می توانند جایگزین سوگواره واقعی شوند، واقعیت جوابی ندارم.
برخی از سوگواره های مجازی تصنعی هستند
البته ما به صورت تصنعی و در ایام کرونا توانستیم به واسطه لایوهای اینستاگرامی این کار را انجام دهیم، اما تصنعی بود و آن کار کرد احساس همگرایی، همانندی و یکی بودن را نداشت. سوگواری مجازی می تواند سوی جدیدی باشد، اما نمی تواند آن موضوع را پوشش دهد.

**راهکاری در این زمینه دارید؟
آلترناتیوهایی برای تسلی بخشیدن وجود دارد. برای مثال زمانی که پدرم را از دست دادم، دچار شوک شده بود و به پیشنهاد یکی از اقوام قرآن خواندم، تا جایی که طی سه روز ختم قرآن را داشتم. بنظرم متخصصان دینی می توانستند در این زمینه کمک کنند. در این موارد می توان توصیه های دینی را قوی تر کنیم و از آموزش های دینی برای تسلی بخشی کمک بگیریم. اگر در این زمینه آموزش می دادیم و توصیه های دینی را قوی تر می کردیم، شاید می توانستیم کمک بیشتری در این زمینه داشته باشیم. شاید موضوعات دینی را فراموش کرده ایم، به همین دلیل چون آلترناتیو نداشتیم و نتوانستیم جایگزینی برای آن قرار دهیم، تنها به لایو اینستاگرام و سوگواره مجازی بسنده کردیم. در یکی از مراسم های مجازی، شاهد کاربرانی بودم که با عکس پروفایل نامناسب شرکت کرده بودند که با مشاهده این موارد احساس تصنعنی داشتم. بهتر بود که انفرادی به منازل خانواده قربانیان می رفتیم.

** بنظر شما تعاملات انسانی از این پس چگونه خواهد بود و آیا تغییراتی را شاهد هستیم؟
- بالطبع به دلیل عدم آموزش ها، رویکرد کنکاش گری شخص محورانه به این سمت خواهد رفت که براساس تجربه زیستی ادامه بدهد و روابط اجتماعی اش را قوی تر کند که البته این روابط با رعایت پروتکل های بهداشتی خواهد بود. عده ای دیگر هم به همان شیوه قبل ادامه حیات خواهند داد.

** بنظر شما بهتر نیست برای ایام پساکرونا از هم اکنون برنامه ریزی داشته باشیم؟
- اگر نگاه مان مقطعی، رویدادمدارانه، کوتاه مدت و روزمره باشد و رومرگی ما را پیش ببرد، دچار آسیب می شویم. امروز فرصت خوبی است که به این نقطه برسیم که نگاه پساکرونایی داشته باشیم و برنامه ریزی مان را در نظام آموزشی، بهداشتی، فرهنگی انجام دهیم.
در سطوح مختلف توقعم از دولت نیست، بلکه زنجیره دولت و حلقه میان رسانه و آموزش رسمی و غیررسمی و مردم باهم هماهنگ نشوند، دچار چالش عظیمی می شویم. کرونا یکی از اتفاقات بود و ما شاهد عوارض اجتماعی دیگری همچون بهداشت اجتماعی هستیم. بنظرم کسی می تواند موفق باشد که برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت داشته باشد.



اشتراک در:

کلمات کلیدی: مشارکت اجتماعی، مهار کرونا، خبرگزاری فارس، رییس دانشکده فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه سوره

نظر خود را بنویسید