به گزارش روابطعمومی دانشگاه سوره_ گروه نقاشی دانشگاه سوره، باهمت مدیران و اعضای هیأتعلمی و همکاری مسئولین و معاونین، در تلاش است تا با ارائه خدمات آموزشی، پژوهشی و هنری به دانشجویان، سطح علمی و فرهنگی دانشکده هنر دانشگاه سوره را افزایش داده و به افتخارآفرینی در این حوزه بپردازد.
خسرو خسروی عضو هیأتعلمی دانشکده هنر دانشگاه سوره، در پی برگزاری نمایشگاه سه نقاش، در گفتوگو با واحد روابطعمومی دانشگاه، ضمن ارائه شرححال، دررابطهبا آغاز مسئولیت خود در دانشگاه سوره گفت: از سال ۱۳۷۳ عضو هیأتعلمی دانشگاه و جزء نخستین پذیرشهای مدرسین دانشگاه سوره در رشته نقاشی بودم. حدود یک سال از فعالیت دانشگاه سوره گذشته بود که مراحل جذب بنده بهصورت یک قرارداد داخلی انجام شد. حدوداً ۲۷ ساله بودم که در این دانشگاه بهعنوان عضو هیأتعلمی جذب شدم.
وی افزود: مدرک کارشناسی بنده در رشته نقاشی از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی ارشد در رشته پژوهش هنر از دانشگاه هنر بود. پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد، بهعنوان هیأتعلمی تماموقت جذب شدم که البته در سال ۱۳۷۸ هیأتعلمی بنده و برخی از همکاران با تأیید وزارت علوم بهصورت قطعی اعلام شد و به شکل دائمی درآمد. در آن سالهای ابتدایی فعالیت دانشگاه سوره که ساختمان آن در سهراه جمهوری قرار داشت، گروه نقاشی یک دپارتمان کوچکی بود. اما بهمرورزمان با استقبال زیادی که از این رشته و رشتههای دیگر دانشگاه شد؛ فضا گسترش پیدا کرد. در آن زمان استاد پلنگی مدیرگروه هنرهای تجسمی بود. ولی پس از رفتن ایشان، بنده حدود هشت سال مدیرگروه هنرهای تجسمی - رشته گرافیک و رشته نقاشی- دانشگاه بودم.
خسروی با اشاره به اهداف خود در کار حرفهای اظهار داشت: من در سال ۱۳۷۲ سوره را برای فعالیت حرفهای خود انتخاب کردم. آن سالها رقابت کاری زیاد نبود و میتوانستیم بهراحتی جذب مراکز دیگر مثلاً دانشگاه آزاد و با کمی پای فشاری و تلاش، حتی جذب دانشگاههای دولتی بشویم. ولی خوب آمدیم به مؤسسه سوره که آن زمان نوپا بود و شور و هیجان بالایی داشت. آن سالها مجموعههای خصوصی تازه پا به عرصه گذاشته بودند، اما سوره مشابه سایر مراکز غیرانتفاعی نبود. در سوره فارغ از مباحث ایدئولوژیک و سیاسی، به مبانی هنری که ما دنبال آن بودیم، اقبال بیشتری بود و گرمتر پیگیری میشد. ما هنرمندان جوان و فعالی بودیم و احساس کردیم در فضای جدیدی که مؤسسه سوره ایجاد میکند، بهتر به این اهداف میرسیم و این احساس واقعی بود. یعنی خیلی ساده بگویم فاصله بین کار حرفهای و آموزشی در مؤسسه آن زمان و دانشگاه الان سوره، کمتر احساس میشود.
وی افزود: آن سالهای بعد از جنگ و دهه دوم انقلاب، دانشگاههای دولتی دچار یک انجماد بودند و دانشگاه آزاد هم بر اساس یک نگرش و گرایش متفاوتی از روحیه ما فعالیت میکرد. ما هنرمندانی بودیم که خیلی کار حرفهای برای ما اهمیت داشت و باتوجهبه سنین جوانی ما، احساس میکردیم فضای پر تبوتاب، پر حرکت و پر اشتیاقی که در آن بودیم (از لحاظ نظری و هم از نظر بعد فنی و مهارتی) با سوره همخوانی بیشتری داشت.
ایشان با اشاره به آثار دوره انقلاب و جنگ بر هنر آن دوره، بیان داشت: ما متولدین حدود اوایل دهه 40، مستقیم در جریان انقلاب و جنگ بودیم و دوره متوسطه و دانشگاه نسل ما در آن سالها گذشت. اصلاً رشد و تجربه زیست ما در جریان این دو اتفاق مهم سپری شد، بنابراین به طور مستقیم یک تحول اجتماعی پرالتهاب را در سالهای جوانی سپری کردیم و این مستقیماً روی کارهای ما مؤثر بود. ما زاده اندیشهها و گرایشهای انقلابی، مذهبی و میهنی بودیم. این برای همه جوانها بود، ما که میخواستیم کار هنری انجام دهیم، یک تأثیر قطعی در ما و کار ما داشت؛ بنابراین ما جزو نقاشانی هستیم که حوزه کارمان، حوزه اجتماعی و مربوط به جریانات تحولات اجتماعی با گرایشهای آن دوره است و من همیشه علاقهمند و وفادار به این گرایش بوده و هستم.
در آن سالها در واقع سنگ بنای اصلی گروه هنرهای تجسمی دانشگاه با تعداد زیادی استاد بنا نهاده شد که ما هنرمندانی مانند آقای احمد خلیلی فرد و آقای رضا هدایت را جذب کردیم و در آن زمان بنده مسئول جذب اعضای هیأتعلمی گروه گرافیک بودم که گروه گرافیک را نیز تشکیل دادیم. در واقع در ابتدا مدیرگروه هنرهای تجسمی بودم و سپس به دلیل تغییرات سازمانی درستی که تقاضا کردم در گروه هنرهای تجسمی اتفاق بیفتد؛ گروه نقاشی و گروه گرافیک از یکدیگر جدا شدند و هرکدام به طور مستقل به فعالیت خود ادامه دادند. پس از آن جداسازی، من مدتها مدیرگروه نقاشی بودم و رشته گرافیک مستقل شد و خانم دکتر مسعودی نیز به این منظور عضو هیأتعلمی دانشگاه و مسئول گروه گرافیک شدند.
وی اضافه کرد: در این ساختمان جدید (خیابان آزادی) نیز با یک وقفه چندساله، مجدد مدیرگروه نقاشی شدم. در طی این سالها فعالیت من بهعنوان عضو هیأتعلمی و مدیرگروه و بعد در سالهای اخیر بهعنوان رئیس دانشکده ادامه پیدا کرد که بههرحال سهم زیادی برای خودم قائل نیستم، اما بهنوعی سهمی در ارتقاء گروه نقاشی داشتم. بعلاوه، در این سالها فعالیت حرفهای خود را در حوزه نقاشی به طور کامل پیگیر بودم و تعداد نمایشگاههای انفرادی من شاید بالغ بر بیست نمایشگاه بودکه بر پایه یک نمایشگاه شخصی برای یک هنرمند، پروژه بسیار سنگینی است که همانند نگارش کتاب برای یک پژوهشگر است. روند کار در این زمینه به شکلی است که فعالیت دوساله یک هنرمند نقاش باید بهصورت متراکم جمعآوری شود تا یک نمایشگاه انفرادی را بتواند در مراکز و محافل مهم شهری و کشوری ارائه دهد. همچنین، تعداد زیادی نمایشگاه گروهی داشتم و در سمپوزیومها و دوسالانههای متعددی شرکت کردم. از بنده چند اثر هنری در موزههای مختلف در ایران و خارج از کشور حضور دارد وچند ویدئوی هنری نیز ساختم که در مراکز مهم خارج از کشور به نمایش درآمد. همچنین، در موزه متروپولیتن ژاپن، موزه ایتالیا و دانشگاه نیوجرسی آمریکا کارهای هنری من به نمایش گذاشته شده است. در طول این سالها من عضو شورای هنری شهر تهران و دبیر دوسالانه نقاشی دیواری تهران بودم و داوریهای متعددی در زمینه نقاشی داشتم.
خسروی در توضیح سبکهای هنری خود در طول سالهای فعالیتش عنوان کرد: هر مجموعه اثر من، محصول یک دوره از زندگی من است. گرایش و شیوه کار هر هنرمند، براساس تجربه زندگی، مطالعات، تربیت و آموزشی او تعریف میشود. اینها با هم تلفیق میشوند و هنرمند بسته به ظرف وجودی و پتانسیل، تأثیرات متفاوتی از آنها میگیرد. بعد از انقلاب، فضا و گرایشی برای شناخت هویت و هنر تاریخی سرزمینمان رایج شد. این گرایش، عمیق و باتوجهبه مباحث نظری و اندیشهای بود. البته این گرایش از گذشته و پیش از انقلاب هم وجود داشت ولی عمق نداشت و ظاهری بود. از تلفیق آنها گرایشهای کاری من شکل گرفت. یعنی یک بالانسی بین هنر آکادمیک و یک تجربه و شناخت تاریخی ایجاد شد. مثلاً در ساختار و ترکیببندی آثار یا طراحی اجزای کارهای من، گرایش به نقاشی ایرانی مشهود است. منتها این گرایش بهصورت امر یا ساختار سنتی نیست بلکه بهعنوان ارجاعاتی از سنت در کار نمود پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه در خصوص ایجاد هویت ملی و مذهبی در هنر بیان داشت: من یک دورهای در زمانی که ریاست دانشکده هنر دانشگاه سوره را به عهده داشتم، راجع به تاکید امام (ره) بر این موضوع، مفصل پرداختم و مطلب آن در سایت دانشگاه موجود است. این بحث خیلی عمیقی است و آن سالها خیلی به این موضوع پرداخته شد و نتیجه دستاوردهای آن دوره در گرایشهای هنر تجسمی کشور همچنان باقی است. حتی در محیطهایی که ما اصلاً انتظار آن را هم نداریم. یعنی در محافل هنری که بهظاهر هیچ سنخیت یا مواجههای با انقلاب و جریانهای انقلابی نداشتند، بسته به نوع تفکر و عمق نگاه افراد، دستاوردهای این جریان جستجوی هویت، وجود داشته و دارد. بعد از انقلاب و در دهههای شصت و هفتاد، تلاش برای به عرصه رساندن عمیق و قطعی این گرایش، خیلی جاری و مرسوم بود. تلاش همیشگی بر این بود که هر چیزی که آفریده و ساخته میشود، به بستر تاریخی ما متصل باشد. هرکسی در حد دریافت خودش آن را انجام داده و ما هم جز آن دسته از هنرمندانی بودیم که این تعصب را داشته و داریم و هرکدام با افکتهای شخصی خود به این قضیه توجه کردیم.
وی در خصوص تدریس در دانشگاه و فعالیت آکادمیک خود خاطرنشان کرد: من در طول این سالها مدرس رشته نقاشی و طراحی بودم که در این حوزه به شیوه خاص خودم و با گرایشی که در حوزه هنر فیگوراتیو داشتم آموزش دادم.
خسروی در پاسخ به این پرسش که آیا رابطه مستقیمی میان تحصیلات آکادمیکی و داشتن استعداد ذاتی وجود دارد گفت: در گرایشهای هنرهای تجسمی بهخصوص در رشته نقاشی، استادی که در کارگاههای طراحی و نقاشی تدریس میکند حتماً باید توانایی این کار را خودش نیز داشته باشد. وگرنه از پس تدریس در این رشته بر نمیآید. بسیاری از دوستان تدریس رشتههای تخصصی مثل تدریس نقاشی را تجربه کردند. با این موقعیت که افراد چندان حرفهای نبودند و بنابراین نتوانستند در این زمینه موفق باشند. استادانی که معمولاً در رشتههای هنرهای تجسمی موفق هستند و در حوزه درسهای کارگاهی در محافل هنری فعال و چهرههای شاخص فضاهای هنری هستند؛ بهخوبی از عهده کار تدریس بر میآیند. چرا که تقاضای هنرجو در واقع منطبق با نوع فعالیت حرفهای استاد میشود و اگر چنین امری وجود نداشته باشد، آن تقاضا جوابگو نخواهد بود و استاد نمیتواند پاسخگو باشد. وی افزود: بنده و همکارانم که در دانشگاه سوره تدریس میکنیم، به دلیل فعالیت حرفهایمان توانستیم از پس این قضیه بهخوبی بر آییم. یعنی دانشجو مواجه شده با استادانی که مهارتها و اشراف لازم و بهروز بودن لازم را در این رشته داشته است.
ایشان درباره آثار دیوارنگاری خود توضیح داد: در سطح تهران ۵ کار دیواری و نقشبرجسته دارم. در بزرگراه شهید مدرس بعد از تقاطع بزرگراه شهید صدر، اثری با عنوان «نقش بوستان» شامل ۶ قطعه نقشبرجسته بزرگ نصب است. ۲ اثر نقشبرجسته بتنی نیز در بزرگراه شهید صیاد شیرازی زیرگذر میدان سبلان به طول حدود ۲ هزار متر کار شده است. همچنین در بزرگراه شهید حقانی خروجی بزرگراه شهید مدرس جنوب ۸۰۰ مترمربع کار نقشبرجسته نصب است. در تمام اینها، گرایشهای کاملاً هویتی و سنتی با یک ساختار تعریف شده، در هنر شهری ارائه شده است. برای مثال نقشبرجسته میدان سبلان، یک مجلس از نقشهای انسانی، گیاهی و حیوانی است که در آن گرایش من را به سنت در قالب هنر شهری و زندگی شهری میبینید. همچنین یکی دیگر از آثار نقشبرجستهی من در منطقه ناهارخوران گرگان در ابعاد هزار متر نقشبرجسته بتن و سرامیک به سفارش شهرداری گرگان انجام شده که طراحی و اجرای آن حدود سه سال زمان برد. همچنین در ایستگاه اصلی مترو اصفهان (ایستگاه کارگر) چهار اثر بزرگ از من موجود است.
خسروی در تصریح این پرسش که در طی ۳۰ سال فعالیت مستمر، آیا واقعاً نهاد و انجمنی در کشور وجود دارد که از این جامعه هنری حمایت کند گفت: بلی، چنین انجمنی وجود دارد. در این زمینه انجمن هنرمندان نقاش را داریم که بیش از ۱۵ سال است راهاندازی شده و انجمن نقاشان ایران، انجمن مهم و فعالی است که همه ما عضو آن هستیم. درعینحال مرکز توسعه هنرهای تجسمی وزارت ارشاد وجود دارد که از طریق آن مرکز، فعالیتهای زیادی انجام میشود. وی اضافه کرد: من در واقع درجه یک هنری کشوری خود را از مرکز توسعه هنرهای تجسمی از وزارت ارشاد کسب کردم که درجه هنری مهمی است و در مجموع فعالیتها تحت پوشش و حمایت مراکز هنری است. البته رشته نقاشی در واقع یک کار حرفهای و شخصی است که باید یک فرد بهصورت مستمر در کار خودش بتواند در محافل مختلف هنری حضور داشته باشد، کار حرفهای ارائه دهد و مطرح باشد. در واقع آنچه که برگشت کار حرفهای ماست، نتیجهی فعالیت خود هنرمند است. منتها در تکمیل این قضیه؛ مراکزی وجود دارند که این دوسالانهها و جشنوارههای متعدد را برگزار میکنند. در این حوزه میتوان گفت جشنواره هنرهای تجسمی جوانان وجود دارد و درعینحال جشنوارههای هنری متعددی هست که بخش خصوصی یا ترکیبی از بخش خصوصی و نیمهدولتی انجام میدهند و این بسیار کمککننده است.
این هنرمند و مدرس حوزه نقاشی درباره تدریس در شهرهای دیگر بیان کرد: علاوه بر تدریس در دانشگاه سوره و مراکز آموزشی شهر تهران، به طور پراکنده در شهرهای دیگر تدریس داشتم اما بیشتر فعالیت خود را در تهران متمرکز کردم ولی برای داوری چند جشنواره و برگزاری کارگاه نقاشی در شهرستانها حضور داشتم. جزء داوران جشنواره سراسری دانشجویان کشور هم بودم که یکبار در همدان و یکبار در شیراز برگزار شد. همچنین عضو هیأت داوران جشنواره جوان کشور بودم که آن را وزارت ارشاد برگزار میکند.
خسروی با اشاره به فعالیتهای خود در عرصه هنر انقلاب خاطرنشان کرد: من در اواخر جنگ از طریق دانشگاه برای فعالیت هنری به جبهه اعزام شدم. ما به منطقه کردستان رفتیم و حدود یک سال در پادگان سپاه قروه حضور داشتیم. اولین کارهای دیواری من با موضوع دفاع مقدس در این پادگان انجام شد. در آنجا دو اثر دیواری بزرگ که یکی از آنها پرترهای از امام خمینی (ره) و دیگری اثری مربوط به جبهههای جنگ را اجرا کردم. همچنین در موزه دفاع مقدس آبادان یکی از آثار من موجود است. این موزه، اولین موزه جنگ در ایران است که در اولین دوره فراخوانی که دادند، اثر من جزء آثار برگزیده شناخته شد و الان در موزه قرار دارد. موضوع رساله فارغالتحصیلی من نیز درباره انقلاب بود. یک ارجاعاتی که فضای انقلاب و فضای نقاشی سنتی میتوانست با هم برقرار کند، در کار هنری من وجود داشت.
وی با تبیین نظر خود درباره هنر انقلابی گفت: این تفکیک مصطلح و رایج شده، ولی به اعتقاد من اساس این تفکیک درست نیست. خیلی از جریانات هنری که بعد از انقلاب شکل گرفت و نسل جوان که تازهوارد محیط حرفهای شدند، همه متأثر از انقلاب بودند. حالا اگر فقط عدهای که در مراکز خاصی مثل حوزه هنری کار میکردند را هنرمند انقلاب بدانیم، این تقسیمبندی درست نیست. انقلاب یک تغییر اساسی در رویکرد تجسمی کشور ایجاد کرد که در میان طیف بسیاری از هنرمندان دیده میشد و من فکر میکنم اگر بخواهیم از تحول انقلابی حرف بزنیم، باید به تمام این رویکردها بهاء بدهیم و باید به سطر سطر هنر پس از انقلاب، پرداخته شود.
استاد خسروی افزود: اینکه دقیقاً دست بگذاریم روی آن هنرمندانی که موضوع انقلاب جزء آثارشان است، فقط اشاره کردیم به موضوع اثر، درصورتیکه ما ممکن است یک جریان فکری کاملاً اصیل، معنوی و منطبق با گرایشهای تاریخی داشته باشیم که هیچ سوژهای از انقلاب در آن نباشد، ولی متأثر از انقلاب و نتیجه تحول اندیشه در مقطع انقلاب باشد. پس آن چه میشود؟ و آیا نباید اسم آن را هم هنر انقلاب گذاشت؟ تغییراتی که انقلاب، در هنر تجسمی گذاشت یک بحث عمیق است. ما باید دقیقاً ارزیابی کنیم که تحولات اجتماعی انقلاب و جنگ در افکار و رویکردهای هنری چه نتیجهای داشته است. شما قطعاً بدانید وقتی یک تحول به این وسعت در حال اتفاق است، اثرگذاری آن در اندیشه و زیر ساختهای هنر، یک امر جبری است. در هنرهای تجسمی هم این تأثیر وجود دارد و باید ردیابی و ارزیابی شود. متأسفانه ارزیابی ما بهصورت ظاهر بوده و به موضوع اثر بسنده کردیم.
خسروی در خصوص عدم حضور بسیاری از رشتههای هنری در مقطع دکتری افزود: رشتههای هنری در دنیا نیز مقطع بالاتر از کارشناسی ارشد ندارند و از یک مقطعی رشتههای هنری بهصورت غیرآکادمیک میشوند. در واقع موقعیت هنرمند در فعالیتهای حرفهای مطرح میشود که خارج از محیط آکادمیک است. وی ادامه داد: تا دوره آکادمیک دانشجو تحت آموزش است و وقتی به مقطع حرفهایتر وارد میشود، باید از محیط آکادمیک جدا شود. در مقاطع بالاتر؛ محیط آکادمیک به نحوی مانع کار هنرمند میشود. در مقطع حرفهای هنرمند باید وارد محافل هنری و ارائه اثر شود. اینجا هنرمند به آموزش آکادمیک نیازی ندارد و در واقع یک رابطه کاملاً خلاقانه میان هنرمند و اجتماع و مخاطبان برقرار میشود که برای این مقوله آموزشی وجود ندارد. آموزش در محیطهای آکادمیک فقط تا یک مقطعی به شناخت و توانایی دانشجو بر میگردد که میتواند از طریق آموزش به او یاد داد. اما پس از آن دوره، خلاقیت اهمیت پیدا میکند که قابل آموزش نیست.
وی درباره اینکه کدام یک از آثار خود را بیشتر دوست دارد اظهار داشت: من چند اثر خود را خیلی شاخص میدانم که اتفاقاً دو کار شاخص از دو مجموعه مختلف را در این نمایشگاه گذاشته بودم. یکی کاری با زمینه قرمز که سوژه و عنوان آن مفهوم شهادت در تاریخ تشیع بود. سعی کردم این مفهوم را به یکشکل مینیمال، ریتمیک و سمبلیک عرضه کنم. اثر دیگری که دوست دارم یک چادر گلدار و قدیمی بدون آدم است. زنی در کار نیست و انگار چادر نشسته است. در فرهنگ بومیتر ما (نه فرهنگ شهری معاصر ما) خانمها چادر گلدار سر میکردند. این چادرها به نظر من مفهوم معنوی زنانگی در فرهنگ ما است. من همیشه عاشق این چادرها بودم و آن را به عنوان نماد نشان دادم. آن چیزی که همه ما در دامن آن بزرگ شدهایم و با همه گرایشها، در بخش نوستالژیک و ناخودآگاه ذهنیمان، به این چادرها گرایش خاصی داریم. در این نوع آثارم اشاره من به مفهوم معنوی زیبا و نوستالژیک پوشش زنانه در فرهنگ مذهبی ما بود.
این استاد دانشگاه افزود: در واقع این یک مجموعه اثر با عنوان «پردههای گلدار» بود، چادرهای گلدار رنگی که آدم آن حذف شده بود. این مجموعه کاملاً بر اساس گرایشی معنوی و زیباییشناسانه از مفهوم پوشش زنانه در فرهنگ ما و در واقع یک نوع تجلی و در مدح و ثنای این مفهوم تصویر شده بود. نمایشگاهی هم از این مجموعه برگزار شد و استقبال عمومی خوبی از آن شد که خود این استقبال نشان از یک نوع عمق فرهنگی این آثار بود.
وی در خصوص تفسیر آثار هنری بیان داشت: کار هنری یک مرز باریک دارد، اگر کسی بخواهد آن را خراب کند میتواند و کسی هم که بخواهد آن را آباد کند بهراحتی امکان پذیر است. البته این موضوع در تفسیر اثر اتفاق میافتاد. خود اثر سر جایش است و در طول تاریخ هم قضاوت درستی از آن میشود، اما در لحظه میتوان آب را گلآلود کرد. منِ هنرمند کارم را انجام میدهم، مسئله بر سر تفسیرکننده و سوءتفاهمی است که با دلایل غیرعادی ایجاد میشود و این برای هنرمند بسیار آزاردهنده است.
این هنرمند گفت: بنابراین در حال حاضر من در انتظار و تدارک برپایی چند نمایشگاه مفصل شخصی هستم تا جمعبندی کارها و دستاوردهایی باشد که سعی کردم به آنها برسم. تلاش دارم تا قبل از بازنشستگی طبیعی آن را برپا کنم. بازنشستگی کاری یک مسئله است و بازنشستگی طبیعی چیز دیگر. میخواهم قبل از آنکه از پا بیافتم این نمایشگاهها را برگزار کنم.
ایشان نکاتی را بهعنوان تکمله ارائه داد و گفت: هنرمندی که سالهای زیادی از زندگی خود را صرف تدریس میکند، بهگونهای میان کار حرفهای خود و کار تدریس، قضیه را تقسیم کرده است. بسیاری از هنرمندان شاخص ما، هیچگاه تن به تدریس ندادند یا اکثر آنها، اوقاتشان را صرف تدریس نکردند و بیشتر زمان خود را به کار حرفهای اختصاص دادند. گروهی از هنرمندان که مدرس هستند اگر قرار باشد کار هنری خودشان را تقسیم کنند، در این صورت، کار بسیار مشکل خواهد بود. چون نیمی از وقت حرفهای آنها صرف تدریس میشود. وی ادامه داد: از نظر من بسیاری از نقاشان ما که تدریس میکنند، در واقع کاری مضاعف و یک عمل حرفهای مضاعف را انجام میدهند. به شکلی که هم تدریس میکنند و هم در محافل هنری حضور فعال دارند که این کار سادهای نیست.
خسروی در پایان اظهار داشت: امیدوارم که همیشه دانشگاههای ما از حضور هنرمندان مدرس خیلی استقبال و حمایت کنند. یکی از مشکلات رشته نقاشی این است که دوستانی که کاملاً وقت خود را صرف تدریس کردهاند و مقاطع آکادمیک را نیز طی کردهاند، در کسب امتیازات و رتبه دانشگاه به شکل موفق پیش میروند. اما همکاران هنری به این خاطر که بخش زیادی از اوقاتشان را صرف کار حرفهای هنری میکنند، عملاً آموزش عالی، این افراد را کمتر به رسمیت میشناسد. به طور خلاصه میتوان گفت باید به هنرمندی که تدریس میکند افتخار کرد و قدر او را دانست. من معتقدم فضای هنری کشورمان در مجموع فضای خیلی فعالی است و هنرجویی که واقعاً میتواند در مقطع کارشناسی بهخوبی جلو رود، حتماً جذب فضاهای هنری میشود.
نظر خود را بنویسید