به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ نشست تخصصی «مرزها و حدود زیباییشناسی اسلامی» از مجموعه وبینارهای رشته دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی به کوشش دانشکده هنر و با همکاری معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی و معاونت پژوهشی دانشگاه سوره در روز دوشنبه 26 اردیبهشتماه 1401 از ساعت 17 الی 18:30 به صورت مجازی در سامانه دانشگاه سوره برگزار شد.
در این نشست دکتر مهران هوشیار، دانشیار دانشگاه سوره در جایگاه دبیر نشست و دکتر حمیدرضا بسحاق، مدرس و پژوهشگر حوزه فلسفه، به عنوان سخنران حضور داشتند.
در ابتدا دکتر مهران هوشیار ضمن عرض خیرمقدم به حاضرین در جلسه از دکتر بسحاق بابت همراهی و شرکت در این نشست تخصصی تشکر کرد. وی در کارنامه درخشان دکتر بسحاق به تدریس و سابقه ایشان در ترجمه درباره حوزههای تاریخی و فلسفه و همچنین کتابهای ترجمه توسط ایشان مانند تاریخ فلسفه ویلیام ساهاکیان، تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی از تاتارکیویچ و زیباییشناسی در تفکر اسلامی از ویلچز که قرار است به چاپ برسد اشاره کرد.
هوشیار انگیزه از برگزاری این سلسله نشستهای تخصصی را آشنایی افراد با حوزه مبانی و مفاهیم هنرهای اسلامی و همچنین دلیلی برای معرفی رشته دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی که قرار است از سال تحصیلی جدید در دانشگاه سوره تدریس شود اعلام کرد.
دکتر بسحاق پس از تشکر از دانشگاه سوره بابت برگزاری این نشستهای تخصصی وارد بحث مرزها و حدود زیباییشناسی اسلامی شد و گفت: در واقع موضوع حد و مرز زیباییشناسی اسلامی در واقع یک پارادوکس است زیرا ما در زیباییشناسی اصلاً مرز نداریم. در واقع سؤالی که مطرح میشود این است که آیا ما چیزی به نام زیباییشناسی اسلامی داریم؟ این سؤال پرسش بیهودهای است؛ به قول بودلر شاعر رمانتیک فرانسوی، هر ملتی دارای احساسات خاص خودش است و زیباییشناسی خاص خود را نیز دارد.
همه ما انسان هستیم، دارای احساساتیم و به زیباییهای اطراف خودمان واکنش نشان میدهیم. انسان به زیبایی بیان هنری میبخشد و همه ادیان و ملتها زیباییشناسی دارند.
وی ادامه داد: برخی مانند بومگارتن امر زیباییشناختی را با امر حسی برابر میدانند یعنی زیبایی تبدیل به مفهومی میشود که کاملاً تابع ذهن انسان است. در واقع با این تعریف حرف سوفیستهای یونانی تکرار میشود که میگفتند: زیبا چیزی است که برای چشم و گوش من خوشایند است.
اگر دیدگاه ما واقعاً این باشد در حقیقت داریم زیبایی اسلامی و حتی زیبایی در غرب از قبل از عصر روشنگری را انکار میکنیم و تمام آثار و کتب درباره آنها را زیر سؤال میبریم که این از اساس باطل است.
بسحاق گفت: ما دارای متونی هستیم که همپایه متون غربیاند؛ مثلاً در شعر و ادبیات شاهنامه فردوسی، غزلیات حافظ و... هستند. تنها مشکل ما این است که فیلسوفان ما مانند غربیها نگاه افلاطونی و ارسطویی به چنین آثاری نکردند. اگر زمان بعد از اسلام را در نظر بگیریم ما شاهد مدرنیته در جهان اسلام و در همه علوم منجمله علوم عقلی و نقلی شاهد پیشرفت هستیم ولی متأسفانه متفکران و اندیشمندان به هنر ما آن نگاهی را که ارسطو به آثار ادبی عصر خودش کرد نداشتند.
وی درباره ترجمه کتاب زیباییشناسی در تفکر اسلامی اثر ولیچز که قرار است در دست چاپ قرار بگیرد گفت: من در ابتدا پژوهشگر فلسفه غرب بودم ولی در حال حاضر سراغ فلسفه اسلامی آمدهام و تا قبل از مطالعه این کتاب و مقالاتی دیگر به این بحث که ما زیباییشناسی داریم یا نه شک داشتم. ولیچز استاد دانشگاه گرانادا است و برای شروع ترجمه من از ایشان اجازه گرفتم و در حین مطالعه و ترجمه باهم ارتباطاتی داشتیم؛ برای من عجیب بود که چرا ویلچز به ملاصدرا و سهروردی اشارهای نکرده است اما متوجه شدم که دلیل آن پیدا نکردن مقالات خوب بوده است و این خیلی غمانگیز است ما باید همگی در اشاعه و گسترش این مطالب و پژوهش تلاش کنیم.
وی کتاب تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی اثر تاتارکیویچ را از مهمترین کتابها در زمینه زیباییشناسی غرب معرفی کرد.
بسحاق افزود: در این کتابهایی که ترجمه کرده است به مباحث زیادی اشاره شده که پژوهشگر آن را از متون عربی دریافت کرده و به آن پرداخته است؛ مانند نیمه زیست یا محاکات. اندیشمندان مسلمان هنگامیکه به فن شعر ارسطو برخورد کردند به مفهوم نیمه زیست یا محاکات رسیدند که تقلید یا همان محاکات ترجمه میشود که در واقع ذات هنر است.
در بحث شعر تخییل که از مصدر باب تفعیل است و معنا به خیال افکندن دارد ترجمه شده است زیرا نیمه زیست در متون خود ارسطو دراماتیک ترجمه میشود، یعنی بصری و نمایشی به خاطر اینکه شعر در یوان باستان اجرا میشد و محاکات اعمال و رفتار در صحنه صورت میگرفت؛ اما محاکات عملی در فیلسوفان شرقی در خیال است؛ متفکرین ما تصوری درباره تراژدی نداشتند و همین باعث شد تا بسیاری از بخشها را حذف کنند و ارسطو و فارابی را خیلی درک نکنند. ویلچز این بحث را در متن شعر بست میدهد و این نشاندهنده دقتهایی است که او در این زمینه داشته است ولی متفکرین ما در این زمینهها به اندازه غربیها کار نکردند. وی به مفاهیم دیگر در کتاب ویلچز مانند زیبایی که از دو کلمه حسن و جمال است، فرم و محتوا یا همان ماده و صورت و... نیز اشاره کرد.
وی درباره زیباییشناسی در شعر گفت: شعر در عربی و فارسی بسیار غنی است. اورهان پاموک از نویسندگان ترک بیان کرده، برای من بسیار جالب است که در ایران حتی افرادی که سواد کافی ندارند حداقل چند بیت شعر حفظ هستند.
زیباییشناسی شعر فقط محدود به بلاغت و صنایع فنون ادبی نیست و بخش مستقلی است که میتواند به عنوان یک رشته با عنوان زیباییشناسی شعر و ادبیات تدریس شود.
بسحاق درباره زیباییشناسی در قرآن اذعان کرد: بحث روایات و اعجاز قرآن به همان مفهوم نیمه زیست یعنی تقلیدناپذیری ربط دارد. در قرآن مفاهیم عقلی و انتزاعی را زبان حسی و بصری توضیح میدهد و قدرت تأثیرگذاری آنهم به این علت است زیرا قدرت تأثیرگذاری قرآن در بعد زیباییشناسیاش است. برای نمونه میتوان به تحلیل گنزالس پژوهشگر اسپانیایی از آیه 44 سوره نمل توجه کرد؛ این آیه که به ماجرای قصر شیشهای حضرت سلیمان و دعوت بلقیس برای فهمیدن اینکه از جنیان است یا نه اشاره دارد که بلقیس فکر میکند کف قصر آب است و به اشتباه میافتد و پاهایش نمایان میشود و ادامه ماجرا... گنزالس میگوید همینکه این اثر سلیمان بلقیس را به اشتباه میاندازد در واقع یک اثر هنری است.
این در واقع به مفهوم آپاته در یونان باستان یعنی هنر فریب است اشاره دارد. آپاته در اساطیر یونان باستان، نام خدای فریب و نیرنگ است. در متون هنرهای تجسمی آپاته را توهم و در متون ادبی فریب ترجمه میکنند. در دوران معاصر نیز نظریاتی اینچنینی داریم.
وی درباره متون علمی گفت: همه بزرگان میگویند که زیباییشناسی تنها در متون عرفانی خلاصه شده است درحالیکه اینگونه نیست.
بسحاق در رابطه با زیباییشناسی در متون حکمی و فلسفی بیان کرد: برای بررسی متون حکمی و فلسفی میتوان به ابوحیان توحیدی فیلسوف که در واقع برخلاف اسم عربیاش، ایرانی است اشاره کرد. وی شگفتانگیزترین نثر ادبیات را عرب دارد. درباره زیباییشناسی بسیار زیبا صحبت کرده است. کتاب الهوامل و الشوامل از اوست. هوامل یعنی شتری که برای چرا رها شده است و شوامل یعنی حیوانی مانند سگ که مانند نگهبان شترها را از پراکندگی دور میکند. حالا هوامل در این کتاب شامل سؤالات ابوحیان و شامل پاسخهای دو استاد او، ابو یعقوب سجستانی و ابوعلی مسکویه است. در قسمتی از آن ابوحیان پرسش مهمی را استاد خود مسکویه میکند که علت زیبا شمردن شیء زیبا چیست؟ آیا طبیعی است؟ نفسانی است؟ روح است؟ عقل است؟ یا پوچ است؟ و در پاسخ دو دلیل میآورد که در واقع دو نظریه زیباییشناسی را بیان میکند:
- عینیگرایی: زیبایی در ساختار و ساختمان شکل است و ربطی با ذهن من ندارد.
- ذهنیگرایی: زیبایی یک امر ذهنی است و تابع مزاج
بحساق در بخش پایانی نشست نیز به پاسخ پرسشهای حاضرین در جلسه پرداخت.
- از نظر برخی محققان هنر اسلامی متأثر از اندیشههای عربی قبل از اسلام است و اعراب بودند که آن را گسترش دادند. نظر شما در این رابطه چیست؟
در ابتدا اینکه این سؤال بسیار کلی است ولی بگذارید فراتر از حد پژوهشگران برویم. ما یک جایی ملت داریم، یک جایی دین؛ در طول تاریخ ممکن است که دین عوض شود ولی ملیت خیر. حال اینکه این دین جدید به ملت لطمه میزند یا بلعکس را با بررسی آثار و هنرهای مختلف ما مشاهده میکنیم که اینگونه نیست و دین اسلام خیلی به هنر کمک کرده است حتی مسیحیت در غرب نیز اینگونه بود. من فکر میکنم شما نظریات این محققان را خوب نقل نکردهاید. برای مثال ابن خلدون، پژوهشگر مطرح عربی بسیار از تأثیر ایرانیها در هنر اسلامی صحبت میکند و ایران بسیار در تمدن اسلامی مؤثر بوده است. آن هنرمند ایرانی روح اسلام را میپذیرفت و یک هنر شگفتانگیز را خلق میکرد. من فکر میکنم هنر اسلامی بیشتر ایرانی است تا عربی.
- لطفاً تفاوت دید افراد در زیبایی را توضیح دهید
در نظریات و کتابهای مختلف به این اشارهشده است که زیبایی علاوه بر اینکه یک مفهوم عینی و در فطرت اشیا است، میتواند ذهنی نیز باشد. اینکه میل به کدام سمت است را فکر میکنم بتوانیم اینگونه بگوییم که بستگی به رویکرد ما دارد، مثلاً در رویکرد روانشناختی، ذهنی است.
- باتوجه به اینکه زیبایی یک مفهوم فرازمینی و فراجهانی است ولی اقلیمها در مفهوم آن تأثیر دارند آیا در بیان تفسیر آنها هم میتوانیم این تفاوت را قائل شویم؟
بله کاملاً؛ ما دارای فرهنگ، الگو و کهنالگوهای خودمان هستیم و باید زیباییشناسی ما با بقیه متفاوت باشد و اگر یک زیباییشناسی دیگر را بپذیریم مشکلاتی را به وجود میآورد. اینکه فرهنگهای مختلف را ببینیم و موارد خوب را اقتباس کنیم ایرادی ندارد ولی بازهم تناقضاتی را به وجود میآورد. مثلاً کودکی انیمیشن خارجی را میبیند که با فرهنگ او که تا به حال در آن بزرگ شده است متفاوت است دچار تناقض میشود. پس هرکسی دارای زیباییشناسی خودش است و اقلیمها نیز تأثیر دارند.
- با توجه به وجه تمایزی که اقلیمهای مختلف به وجود میآورند بحث رابطه وحدتی که در بحث فراجهانی داریم را چگونه میتوان بیان کرد؟ یعنی ما یک تفاوتی داریم بین مفهوم زیبایی در غرب با فلسفه شرق یا معتقدیم که زیبایی در نگاه خودش بیشتر یک تبیین فضیلت و تجلی حقیقت است تا یک تناقض و تناسبات ساختاری و ویژگیهایی که قابلمحاسبه باشد.
شرق و غرب یکسری مشترکاتی دارند که آن وجه انسانی ما است و بدین سبب یکسری مفاهیم و کهنالگوهای مشترک نیز داریم؛ منتهی در فرهنگها و ملیتهای مختلف شکلهای مختلفی را پیدا کرده است و هر جا با توجه به پیشینه فرهنگی خود یک جوری به آن مفهوم نگاه کرده است. آنها مانند ولیچز روش پدیدارشناسی رو در پیش گرفتن یعنی به خود اثر هنری پرداختند.
- با این وجود میتوانیم تصور کنیم که زیبایی یک امر نسبی است؟
بله؛ ولی بازهم بستگی به رویکرد دارد. مثلاً در هنر شرقی و اسلامی گویا زیبایی را یک امر حقیقی میدانند و نسبتی برای آن قائل نیستند. اگر رویکرد ما عرفانی باشد، زیبایی یک امر حقیقی مطلق است ولی اگر رویکرد روانشناختی یا توصیفی باشد یک امر توصیفی میشود و به نظر من اینها با هم تضادی ندارند.
در آخر نیز بسحاق با توجه به درخواست حاضرین در جلسه برای سیر مطالعاتی به بیان کتابهایی درباره فلسفه هنر پرداخت و گفت:
درباره فلسفه اسلامی کتابهای: بدایه الحکمه و نهایه الحکمه از علامه/ شرح منظومه به بیان شهید مطهری/ قواعد کلی در فلسفه اسلامی از ابراهیمی دینانی و ماجراهای جاودان در فلسفه اشاره کرد. به دلیل تکثر آثار در فلسفه غرب پیشنهاد داد تا افراد کتابشناسیهای فیلسوفان موردنظر خود را مطالعه کنند.
نظر خود را بنویسید