نشست علمی پژوهشی فرهنگی «مقاومت در آینه هنر» با تحلیل هنر مقاومت و با محوریت فلسطین در سینما، ادبیات نمایشی، نقاشی و عکاسی برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی دانشگاه سوره به نقل از معاونت پژوهشی این نشست به همت دانشکده هنر و با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه سوره و با حضور دکتر وحیدالله موسوی، عضو هیأتعلمی دانشگاه صداوسیما، دکتر رامتین شهبازی و دکتر محمدرضا وحیدزاده اعضای هیأت علمی دانشگاه سوره، دکتر مرتضی صدیقیفرد پژوهشگر هنر و به دبیری دکتر امیررضا نوری پرتو عضو هیأت علمی دانشگاه سوره روز یکشنبه ۱۴ آبان ماه ساعت ۱۰ صبح در سالن کنفرانس ساختمان اصلی دانشگاه سوره برگزار شد.
امیررضا نوری پرتو، عضو هیأتعلمی دانشکده هنر سوره عنوان کرد: «در یک ماه گذشته همه ما از تحولات و رخدادهای سیاسی در منطقه خاورمیانه که بر روی تمام معادلات و مناسبات سیاسی جهان تأثیر مستقیم گذاشته آگاه هستیم. در این روزها فیلمها و عکسهایی را میبینیم که فارغ از هر ایدئولوژی و باوری دل هر انسانی را به درد آورده و بسیار ناراحتکننده است و متأسفانه همچنانهم ادامه دارد و امیدوارم هر چه زودتر این اتفاقات به پایان برسد و یک پایان خوش برای این فرایند تاریک و دردناک رقم بخورد و در حافظه ماندگار تاریخ ثبت شود.»
این مدرس دانشگاه و منتقد سینما افزود: «این نشست اولین جلسه نیست و چندین نشست مشابه پیشازاین برگزارشده ازجمله سلسله نشستهای هفته هنر انقلاب که خیلی هم بازخورد فراوانی در محافل رسانهای داخل کشور داشته است.»
وی خاطرنشان کرد: «با توجه به اتفاقات اخیر وظیفه خود در دانشکده هنر دانستیم که با همان دغدغهها و نگاه علمی که همیشه داشتیم همسو با اتفاقات رخداده در سرزمینهای اشغالی و فلسطین عزیز، جلسهای برگزار کرده و از محضر استادان در عرصه مقاومت و پیوند آن باهنرهای هفتگانه و حضور این عزیزان استفاده کرده و همچنین از دانش ایشان بهره ببریم.»
دکتر کاظم نظری، رئیس دانشکده هنر و عضو هیأتعلمی اظهار کرد: «با هر ایدئولوژی و فکر و سیاستی اتفاقات غزه و صحنههایی که ایجادشده برای ما دردآور است و متأسفانه رژیم غاصب اسرائیل به بدترین شکل رفتار کرده و همه دولتها و ملتها، کانادا، رم و فرانسه و ایالتهای آمریکا نسبت به این موضوع معترض بوده و واکنش نشان دادهاند. بهتبع هنرمندان، پژوهشگران و استادان نیز از کنار این مسئله نخواهند گذشت.»
وی یادآور شد: «تأثیر این مسائل که با آن روبهرو هستیم، بالاخص حوزه مقاومت در ایران، عراق یا هر کشور دیگری، برای خود ادبیات پیداکرده و جایگاه ویژهای دارد. حتی در ژانرها و سبکهای نوشتاری نیز بسیاری از درامنویسان و نمایشنامهنویسان در این موضوع کارکرده و نظریات مختلفی نیز وجود دارد.»
دکتر وحیداله موسوی، عضو هیأتعلمی دانشگاه صداوسیما با طرح سؤال سینمای فلسطین چگونه مقاومت و استعمارستیزی را منعکس کرده و چه نقاط عطفی در سینمای فلسطین وجود دارد عنوان کرد: «قبل از شکلگیری اسرائیل تلاشهایی در راستای فیلمسازی در این کشور انجامشده و کسانی کارهایی انجام دادهاند اگرچه نه در راستای آرمان فلسطین و از زمان اختراع سینما، فلسطین تبدیل به یک مکان اگزوتیک برای اروپاییان میشود تا لذت ببرند و اینکه فیلمهایی که ساختهشده در دسترس هستند. در همان فیلمها مردم فلسطین بهعنوان مردمانی ادبی معرفیشدهاند با همان دیدگاهی که "ادوارد سعید" اندیشمند بزرگ فلسطینی که در کتاب خود با عنوان شرقشناسی مطرح میکند.»
این پژوهشگر با مرور تاریخ سینمای فلسطین اضافه کرد: «نکته جالب این است که تاریخ سینمای فلسطین درهمتنیده است با تاریخ سیاسی اجتماعی و فرهنگی که در جریان است یعنی حتی نظریهپردازان یهودی که دم از بازگشت به سرزمین موعود میزدند و حتی سابقه آن به سال 1820 برمیگردد که نهایتاً به شکلگیری رژیم غاصب و اشغال فلسطین منتهی میشود. در دوره زمانی سال 1948 به نظر میرسد یهودیها در استفاده از سینما بهعنوان یک پروپاگاندا بسیار قوی هستند. برای اینکه آن آرمان و اهداف خود را ترویج و اشاعه دهند اما فلسطینیها خیر. جالب اینجاست که قبل از سال 1948، تئاتر هنر در فلسطین بسیار اهمیت دارد حتی مدارس نیز سالنهای تئاتر دارند و البته بعد از سال 1917 که قیومیت فلسطین از عثمانی انتقال پیدا میکند، همان محدودیتها وجود داشته است.»
وی در ادامه با شرح دورههای مختلف سینما بیان کرد: « قاعدتاً از 1948 تا 1967 یک دوره سقوط یا فترت وجود دارد، این دوره شاعران و نویسندگان فلسطین است؛ سینما عملاً کنار رفته و این شوک واردشده به فلسطینیها باعث شده هیچ کاری نشود انجام داد. کسانی مثل ابراهیم طوقان، محمود درویش، سمیح القاسم، و بعدها غسان کنفانی بار مبارزه را بر دوش میکشند و جالب اینجاست که در همین دوره فتح تشکیل میشود که بعد سازمان آزادیبخش فلسطین شده و اهمیت خیلی حیاتی در شکلگیری دوره سوم فلسطین (از 1967 تا 1980) دارد که مصادف با شکلگیری سازمان آزادیبخش فلسطین و مستقر شدنش در آلمان است. کسانی مثل مصطفی ابوعلی و دیگران بسیار در این زمینه اهمیت دارند.»
این مؤلف، مترجم و مدرس سینما با اشاره به نقطه عطف تاریخ سینمای فلسطین گفت: «دوره چهارم از سال 1980 شروع میشود و یک نقطه عطفی در تاریخ سینمای فلسطین با بازگشت "میشل خلیفی"، کارگردان از بلژیک که سینما خوانده بود، خاطرات پربار با فیلمهایی که بعداً میسازد جاده را برای فیلمسازان بعدی صاف میکند تا بتوانند فیلم بسازند. نکته مهم فیلمسازان بعدی ایلیا سلیمان برجستهترین فیلمساز بااینکه چهار فیلم بلند داستانی بیشتر نساخته اما به نظر من یکی از بهترین فیلمسازان دنیا محسوب میشود. هانی ابواسعد که فیلم داستانی هم میسازد و یا در هالیوود هم اخیراً فیلم ساخته که ارتباطی به فلسطین ندارد، ولی فیلم مشهور او «اینک بهشت» در مورد فلسطین بود و فیلمهای کوتاه دیگر او.»
موسوی دراینباره توضیح داد: « نزار حسن، عبدالسلام شهاده، حنا الیاس و دیگران. الآن هم که نگاه میکنیم فیلمهای فلسطینی را عموماً دیجیتالیسم یا به گفته برخی صاحبنظران پسا دیجیتالیسم باعث شده ویدئوهای خانگی به وجود بیاید و وضعیتی که در آن قرار دارند را منعکس کنند اما نکته مهم در مورد دوره چهارم، میشود با استناد به یکی از نظریات مهم فردریک جیمِسون به آن وارد شد، آنهم نقشهبرداری شناختی یا (Cognitive map) است که ازنظر جیمِسون بسیار اهمیت دارد. یعنی آن حس یکپارچگی فضایی و زمانی که هر فرد از جایی که زندگی میکند دارد، معنای اصلی آن این است که عموماً فیلمسازان فلسطینی این موضوع را مورد کندوکاو قرار میدهند. تفاوتشان با دوره قبلی این است که به واقعیات روزمره زندگی فلسطین توجه میکنند یعنی آن چیزهایی که در دوره سوم وجود نداشت و این دوره بیشتر آرمانگرایی یا ایدئالیسم وجود دارد. اینکه دائم شور مبارزه را زنده نگهدارند بااینکه زندگی پناهندگان را هم نشان میدهند اما تأکیدی بر روی آن وجود ندارد. اما این فیلمسازان که میشل خلیفی سنگ بنای آن را گذاشته، واقعیات زندگی روزمره مردم را تصویر میکنند. یعنی واقعیاتی که یک گذشته دور است و همچنان حضور دارد و آن تغییر جغرافیایی که در فلسطین به وجود آمده است. یکی زمان حال است که دارند زندگی میکنند و دیگری هم واقعیت گذشتهای که در زمان حال فرورفته است. یعنی آن تروما یا جراحت روحی که همان زخم روانی است که در ذهن فلسطینیها وجود دارد.»
دکتر موسوی خاطرنشان کرد: «عموماً در فیلمهای فیلمسازان شهیر فلسطین ویژگیهایی وجود دارد که میتواند آنها را حتی بهعنوان مؤلف سینمایی برجسته کند مثلاً در فیلمهای میشل خلیفی مثل «عروسی در جلیله» (1987) یا در «حکایت سه جواهر» (1995) اتفاقی که میافتد اینکه در میزانسن و دکوپاژ عموماً دوربین میشل خلیفه هیچوقت ساکن نیست، یعنی سعی میکند فضای بیرون و طبیعت را وصل (متصل) کند به فضای درون و مسحور شدهای که اسرائیلیها به وجود آوردند.
وی ادامه داد: این تکهتکه شدگی که دوران پستمدرنیسم هم روی آن خیلی تأکید دارد عملاً به لحاظ جغرافیایی به وجود میآید، وقتیکه شما هرچند کیلومتر ایستگاههایی را مشاهده میکنید که اسرائیلیها، فلسطینیان را مجبور میکنند در صفهای طویل بایستند و درواقع مدارک نشان دهند و حتی زندانی کنند و رفتارهای زشت نشان دهند عملاً فضا تقسیم میشود، فضا تکهتکه میشود و به قول ادوارد سعید دیگر هیچ خط مستقیمی نمیتواند شما را بهجایی که به دنیا آمدید، جایی که دارید میروید به مدرسه، به بیمارستان متصل کند، عملاً هیچ خط مستقیمی وجود ندارد، این خط منقطع میشود. میشل خلیفی به این شیوه مقاومتش را نشان میدهد هرچند که دوربین آزاد است، دوربین از فضای داخلی فرار کرده و به سمت طبیعت میرود و این دو را در یک برداشت بلند به همدیگر وصل میکند، این فقط صرفاً یکی از چیزهایی است که انجام میدهد.»
وی افزود: «در فیلمهای رشید مشهراوی که خودش در اردوگاههای غزه به دنیا آمده برای مثال حکومتنظامی، یا فضاهای اردوگاهی و تنگ اهمیت پیدا میکند. مانند اینکه مردم در این فضاهای تنگ چگونه سیزیفوار زندگی میکنند. یا در کارهای ایلیا سلیمان از اولین فیلمش، «واقعهنگاری ناپدید شدن» تا برسد به «دست یزدان» تا «زمان باقی» و تا آخرین فیلمش در 2019 «بهشت حتماً همینجاست» یا در ترجمهای دیگر «باید بهشتی باشد» هر چه که گذشته بیشتر لحنش تلختر شده است.»
این مدرس سینما تأکید کرد: «در فیلمهای سلیمان عموماً خودش بهعنوان یک بازیگر حضور دارد و همیشه به نظر میرسد که درامهای شخصی را تصویر میکند و هیچ حرفی هم نمیزند. سکوتی که سلیمان در فیلمهایش تداوم میدهد عملاً بازنمایی شخصیت حنظله ناجی علی است. مشاهدهگر و نظارهگر است و درنتیجه فیلمهایش شدیداً تصویری است. در فیلم "زمان باقی" نیز همین اتفاق میافتد و در فیلم «باید بهشتی باشد» اروپاییان را به سخره میگیرد.
در فیلمهای ایلیا سلیمان، نکته دیگری که وجود دارد درهمتنیدگی واقعیت و فانتزی است یعنی ژانر فانتزی عملاً وجود دارد تا آنچه آدمها در واقعیت نمیتوانند انجام دهند در فانتزی تخیلش کنند. ما یک فانتزی سازنده را در کارهای ایلیا سلیمان شاهد هستیم که به این شکل ادامه پیدا میکند و البته فیلمسازان دیگری هم هستند، مانند "هانی ابو اسعد" که از زاویه دیگری به مبارزان فلسطینی نگاه میکند.» «بههرحال به نظر من با توجه به دوره چهارم تلاش سینماگران فلسطینی برای ترسیم مقاومت ستودنی است.»
دکتر رامتین شهبازی، معاون دانشکده هنر دانشگاه سوره اظهار کرد: «متأسفانه در حوزه ادبیات نمایشی و تئاتر آثار زیادی نداریم که جامعه آماری خوبی برای پژوهش وجود داشته باشد و آثار تولیدشده بیشتر در کشور ایران بوده امّا حتی به تعداد انگشتان دست هم نرسیده است. در حوزه مقاومت و بهطور مشخص در بحث فلسطین میتوان به نمایش و نمایشنامه "زنان صبرا، مردان شتیلا" نوشته دکتر قطبالدین صادق با اجرای خودشان اشاره کرد که اواخر دهه 70 روی صحنه رفت ولی متأسفانه استقبال زیادی از آن نشد و آنطور که باید دیده نشد و به آن نپرداختند.»
وی ادامه داد: «بعدازآن برخی آثار حاشیهای در حوزه هنرهای نمایشی تولید شد که خیلی معروف یا برجسته نیستند، اما در حوزه مقاومت بهطورکلی بحثهایی صورت گرفت، چند دوره تئاتر و سینمای مقاومت برگزار شد. آثار منتشرشده بیشتر به دفاع مقدس کشور ایران میپردازد هستند و متنهای خوبی هم تولید شد. نویسندگان خوبی مثل علیرضا نادری، که آثار ایشان ماندگار شد یا کارهایی که اخیراً تولیدشده است.»
شهبازی گفت: «در حوزه جهانی هم معروفترین متن موجود، نمایشنامه "اسلو" اثر جی. تی. راجرز که در سال 2017 نوشتهشده است. این نمایشنامه به ماجرای معروف پیمان اسلو بین دولت ساف از سمت فلسطین و دولت اسرائیل و چارچوبی برای توافقی میان اسرائیلیها و فلسطینیها میپردازد که متأسفانه علیرغم اینکه قرار بود صلح به ارمغان بیاورد، برای فلسطینیها خسران به بار میآورد. نمایشنامه خیلی سعی میکند از یک منظر حاشیهای به ماجرا بپردازد و در ایران هم به کارگردانی "یوسف باپیری" و با خوانش دیگری به اجرا رفته است.»
این پژوهشگر و مدرس مطالعات میانرشتهای هنرهای نمایشی خاطرنشان کرد: «چند کلیدواژه در این نمایشنامه وجود دارد. راجرز خیلی سعی کرده قضاوتی نداشته باشد و تأثیرگذاری نگاه آمریکایی در آن دیده میشود اما به نظر میرسد که طرف اسرائیل را هم نمیگیرد. اما چقدر اتفاق میافتد که مظلومیت فلسطینیها در کار دیده میشود. اسرائیل فلسطینیها را بهعنوان کشوری که موجودیت ندارد تعریف میکنند و خود از یک موضع قدرت و نگاه بلندمنشانه وارد میشوند. اسرائیل مذاکره را از سمت خود میداند و عصبانیت اسرائیلیها نیز مضمون جنگطلبانه دارد.»
این متخصص فلسفه هنر، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادامه داد: «ایستایی شخصیتهای فلسطینی و ملون بودن از سوی شخصیتهای اسرائیلی خود یک بحث نشانهای است، اینکه چرا اینقدر آدمهای اسرائیل تغییر میکنند و ماجرا را دیپلماتیک میکنند. گفتمان شکلگرفته ضعف اسرائیلیها را نشان میدهد که نمیتوانند انسجام خود را حفظ کنند و فلسطین خواستههای منطقی همچون غزه دارد و اسرائیلیها به دلیل اینکه غزه استراتژیک است دست از آن نمیکشند.»
شهبازی اظهار کرد: «نمایشنامه اسلو از معدود نمایشنامههای نوشتهشده در این حوزه است که عملاً قدرت و نگاه آمریکایی در آن دیده میشود اما خوانش گفتمانی آن دیدگاههای تازهای را شکل میدهد.»
دکتر محمدرضا وحیدزاده، عضو هیأت علمی گروه ادبیات پایداری دانشکده فرهنگی و ارتباطات سوره عنوان کرد: «من میخواستم یکی از نقاشان برجسته فلسطینی را معرفی کنم، در خصوص سینما توضیحات خیلی خوبی را شنیدیم. سلیمان منصور هنرمند بسیار بزرگ معاصر بوده و از دهه 50 در حال فعالیت است. در وقایع اخیر صفحه ایشان همچنان بهروز میشد، منصور مسیحی است و در سال 1947 به دنیا آمده، یک سال قبل از اینکه قیمومیت انگلستان بر آن منطقه به پایان برسد. هنوز فلسطینیها نمیدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، روز مهمی که برای فلسطینیها به نام یومالنکبت (سالگرد اعلام استقلال اسرائیل در خاکهای تحت اشغال فلسطین در سال 1948 و کوچ اجباری فلسطینیان) شناخته میشود و یک سال پس از تولد سلیمان رقم میخورد؛ او در دوران کودکیاش متوجه این ماجرا نیست و با خانوادهاش در کرانه باختری زندگی میکند و یک ناآرامیهایی هست که فکر میکند بهزودی برطرف میشود. پدرش در کودکی او از دنیا میرود و با مادرش زندگی میکند. مادرش روزهای سختی را میگذراند و بخشی از زندگی منصور با مادربزرگش که یک زن سنتی است گذرانده میشود. مادربزرگ سلیمان منصور کوزهگری کرده و او سفالگری را یاد گرفته و بخشی از کودکی او با خاک و زمین پیوند خورده که در شکلگیری شخصیتش تأثیر دارد. از همان ابتدا در مدرسهاش استعداد شگرف هنریاش نمایان میشود. در یک مدرسه مسیحی دوران تحصیل را گذرانده، علاقهمند به هنر شده و با تلاشهایش به دانشگاه شیکاگو راه پیداکرده و موفق میشود اما در همان زمان، جنگ ششروزه شکل میگیرد. همهچیز در فلسطین تغییر میکند و او میترسد که اگر ازآنجا بیرون رود دیگر نمیتواند برگردد که این ترس درستی است مثل خیلی از هنرمندان، ازجمله »عبدالمعطی ابوزید« که این اتفاق برایشان افتاد. یکی از دریغها و افسوسهای همیشه ایشان غربت بود و اینکه نتوانسته برگردد و آرزوی بازگشت به میهن را در همه آثارش نشان میداد.»
وی افزود: «سلیمان منصور هم از ترس اینکه نتواند برگردد، در کشورش ماند اما هنوز هنرمندی است که میخواهد آینده روشنی را برای خودش رقم بزند و سعی دارد جایگاه خودش را در سرزمین اشغالی باز کند. بعدازاینکه نمیتواند به دانشگاه شیکاگو برود در یک دانشگاه اسرائیلی ثبتنام میکند و به تحصیل میپردازد که برای آن دانشگاه هم این موضوع از بُعد تبلیغاتی بسیار ارزشمند است. سوختن کتابخانه آن دانشگاه اتفاقی دیگر است و چون سلیمان تنها فلسطینی محصل در آن مرکز است او را مقصر میدانند و بعد مشخص میشود که به دلیل اتصالی برق این موضوع رخداده ولی او دیگر بهروزهای قبل از آن برنمیگردد وزندگیاش تغییر میکند. پس از سه سال تحصیل در آن دانشگاه و موفقیتهایی که کسب کرده بود انصراف میدهد و بیرون میآید و گروهی از هنرمندان فلسطینی را تشکیل میدهند و ازآنجا کارهایشان از حالت فرمال و هنری فاصله گرفته و مسئله هویت و میهن برایشان خیلی مهم میشود. قبل از آنهم کارهای فیگوراتیو در آثارش خیلی اهمیت دارد و بعدازآنهم این را در آثارش میتوانیم ببینیم، چند موتیف در آثار سلیمان منصور زیاد تکرار میشود. موضوع زن، قدس، کبوتر، نارنج، زیتون، خاک، اسب و... که شما اینها را در اثر خیلی از هنرمندان فلسطینی میتوانید ببینید چه آنها که در داخل کشور هستند و چه آنها که خارج از سرزمینهای اشغالی به سر میبرند.»
پژوهشگر حوزه هنر مقاومت و مدرس دانشگاه دراینباره توضیح داد: «کبوتر به معنای آزادی، زیتون به معنی مبارزه، نارنج بهمنزله هویت ملیشان است، هرکدام از اینها به معنای یک نبرد فرهنگی است چون چنانکه اسرائیل خاک سرزمینهای اشغالی را اشغال کرده، عناصر هویتی این سرزمین را هم شروع میکند یکییکی از آن خود کردن ازجمله بنمایههایی مثل نارنج، محصولات کشاورزیشان را، مثلاً پرتقال یافا به اسم پرتقال اسرائیلی در جهان صادر میشود. هنرمندان، شاعران و فیلمسازان فلسطین سعی میکنند با بازنمایی اینها در آثارشان به امحاء مختلف، اگرچه خاکشان را ازدستدادهاند حداقل هویتشان را حفظ کنند. زن به معنای ادامه و امید فلسطینیها برای حفظ وطن، اسب به معنی انقلاب و رهایی.»
دکتر وحیدزاده بیان کرد: «اثر "شتر سختیها" که باربر فلسطینی را نشان میدهد که خیلی از فلسطینیها او را دیدهاند و این را به شکل یک موتیف آشنا به تصویر میکشد و آنقدر این اثر مورد استقبال قرار میگیرد که میترسد و میخواهد نقاشی را کنار بگذارد. در سال 1973 این اثر خلق میشود و 1975 ارتش آزادیبخش فلسطین این را تکثیر کرده و بهصورت کارتپستال و پوستر پخش میشود. تا سال 1976 این در خانه همه فلسطینیها و نانواییها و فروشگاهها بهعنوان نمادی از رنجی که فلسطینیها میکشند، یکجورهایی نماد فلسطینی تبعیدی که در خانه خودش تبعیدی است و احساس غربت میکند که یک مفهوم عمیق است و شاید برای خیلی از مردم جهان قابلدرک نباشد. که تو در میهن باشی و تبعیدی باشی که بعدها انسانشناس آمریکایی، شروع میکند به توضیح این معنا که چطور یک انسان در خانه خودش احساس غربت می کند.
وی ادامه داد: این اثر مهمی است که سرنوشت عجیبوغریبی هم دارد، سلیمان منصور در خیلی از نمایشگاهها حضور دارد و آثارش را نمایش میدهد، حتی به موزه هنرهای معاصر ایران هم راه پیداکرده است. بعدها این تابلو به نمایشگاه لندن راه پیدا میکند و سفیر لیبی آن را میخرد و بعد به شهر بنغازی منتقل میشود. خیلی از این آثار خریده میشود بدون اینکه پولش به سلیمان منصور برسد یا حتی خیلی از اینها به سرقت میرود و او میداند هرکدام از آثاری که برای نمایش میفرستد به خانه برنخواهد گشت.»
این منتقد، شاعر و محقق یادآور شد: «سلیمان منصور در ادامه خاطراتش از زندان، تجربه مبارزه را تصویر میکند. او غیرازاینکه نقاش است به آموزش نقاشی هم میپردازد یعنی درآنواحد چند نقش آرتیست، آموزش، پژوهش، تألیف و خلق موتیفها را بازی میکند. بعد از ماجرای انتفاضه اول، فلسطینیها اسرائیل را تحریم میکنند، ازجمله سلیمان منصور و دوستانش دست به تحریم مواد هنری که از بازارهای اسرائیلی خریداری میکردند زده و تصمیم میگیرند دیگر از متریال اسرائیلی استفاده نکنند و روی میآورند به متریال بومی. یکیشان از چوب و آتش، یکی از حنا و قهوه استفاده میکند، دیگری از مواد گیاهی و سلیمان به خاطر نسبتی که با خاک داشت و نسبتی که در دوران کودکی با زمین داشت و کار سفالگری که با مادربزرگش انجام داده بود و آثار زیادی را با این متریال خلق میکند. این فرم روی مضمون هم اثر میگذارد و تداعیگر فروپاشی، فرسودگی و اضمحلالی است که سلیمان این رنج را کنار مردمش احساس میکند. این رویکرد بر کارهای هنرمندان دیگری نیز تأثیر گذاشته و مثلاً در دهه 70، هنرمندان ایرانی از او الهام گرفتهاند. نقاشی "من اسماعیلم" نیز معروف است که رنج مردمش را در قصههای عبری روایت میکند و الهامبخش کارهای دیگری شده و تکرار میشود.»
مدیر گروه ادبیات پایداری دانشگاه سوره ادامه داد: «اثر ایستگاه بازرسی که رنج شگفتانگیز مردم فلسطین را به تصویر کشیده و برخلاف کارهای دیگر منصور از رنگهای سرد در آن استفادهشده و حس تعلیقی که انسان فلسطینی تجربه میکند و ایستادن شش ساعته پشت چراغقرمز برای کارگری در سرزمینی دیگر. حس بیمعنایی، سنگشدگی انسان فلسطینی و تبدیلشدن به بتن و موانع سیمانی که در این اثر بهعنوان یکی از آثار مهم او تصویر شده است.»
مرتضی صدیقی فرد، هنرمند عکاس با اشاره به نسبت هنر عکاسی و جریان مقاومت فلسطین عنوان کرد: «ازآنجاکه عکاسی گستره وسیعی دارد و از زوایای مختلف میتوانیم با آن مواجه شویم،کار سختی بود که یک نقطه را انتخاب و در این زمان محدود به آن بپردازیم. به همین خاطر سعی کردم صرفاً به نکات مهمی که به نظرم در دستهبندی مواجهه با عکس در وضعیت مقاومت فلسطین اثرگذار بوده است بپردازم.»
این پژوهشگر توضیح داد: «پیش از هر چیز لازم است یک نگاه تاریخی به کارکرد اعتراضی عکاسی و عکس داشته باشیم. خیلیها فکر میکنند که بعد از قرن بیستم و عبور از آن تکنولوژی اولیه عکاسی که یک سری ضعفهای تکنیکی داشت و نمیتوانست در سرعتهای پایین عکس را ثبت کند این کارکرد اعتراضی عکس به وجود آمده، امّا اتفاق خیلی جالب این است که دقیقاً چند ماه بعد از اعلام اختراع عکاسی در انجمن علوم فرانسه، فردی به نام بایا در مواجهه با خود جریان اختراع عکاسی یک کنش اعتراضی انجام میدهد. داستان ازاینقرار است که در سال ۱۸۳۹ در آکادمی علوم فرانسه، آراگو اختراعِ داگر را اعلام میکند. در حاشیه این ماجرا و پیشازاینکه اعلام اختراع شود، بایا پیش آراگو رفته و گفته من این فرایند را کشف کردم، به او توجهی نمیشود و آراگو او را به نحوی دستبهسر میکنند و اختراع داگر را معرفی میکند و ایپُلیت بایار متوجه میشود چه کلاهی سرش رفته و با خودش فکر میکند شاید بهترین شیوه اعتراض به این جریان استفاده از خود رسانه عکاسی باشد، پس یک عکس صحنهسازی شده -خودنگارهای- از خودش تهیه میکند با عنوان خودنگاره »مرد مغروق« منتشر میکند، همراه بیانیهای که چه اتفاقی افتاده و چگونه سرنوشتش به اینجا رسیده و این عکس پیشدرآمدی برای سبکهای عکاسی مثل استیج و استفاده از عکس در کنار متن و چیزهایی ازایندست است.»
وی اظهار کرد: «پیشینه تاریخی استفاده از عکس در جریانات اعتراضی-مقاومتی ایران هم قابلرؤیت است، انقلاب مشروطه در جریان یکی از ارکان مهمی که سبب رسانهای شدن این جریان شد عکسها و تصاویری بود که به انحاء مختلف از تبریز به تهران میرسید، به شهرهای مختلف میرفت. اینکه چارچوب و ساختار این انتقال به چه شکل بود، خیلی از این عکسها بهصورت کارتپستال میآمدند.
صدیقی فرد ادامه داد: اینها را گفتم که متوجه باشید کارکرد عکس در این جریان چقدر وسیع است و حتی امروزه آنچه مارا بهطور ویژه با مقاومت جریان فلسطین درگیر میکند بهطورکلی عکسهایی است که ازآنجا مخابره میشود. من یک ساختار روششناختی را خواستم پیش بروم و جریان عکاسی در فلسطین را با آن بررسی کنم، که استادان بزرگوار با آن آشنایی دارند، نشانهشناسی و وجه شمایلی که از شباهت میآید و وجه نمادینی که میگوید چگونه یک نشانه تبدیل به نماد میشود و نسبت تمام اینها با رسانه عکاسی را در ساختار عکسهای مقاومت فلسطین بررسی کنم.»
این عکاس تصریح کرد: «چیزی که بهطور ویژه عکس را از سایر رسانهها متمایز میکند علاقه و وجه شمایلی که نسبتش با سایر رسانهها بهمراتب خیلی درگیرانهتر است. اینکه عکس چقدر شباهت دارد با آنچه بر آن دلالت میکند، به سمت و سویی میبرد که آن را تبدیل به سند میکند. عکس ازلحاظ شمایلی خیلی وجه سندیت به خود میگیرد. وجه «آنجا بودگی» نیز زمینهساز سندیت است، هنرمند عکاس برخلاف سایر هنرمندانی که در استودیوی خود به خلق هنر میپردازند در میدان حاضر میشود. حالا این میدان به چه صورت در ساختار مقاومت فلسطین هویدا میشود جای بحث دارد، منطق دوگانه شمایلی-نمایهای زمینهساز این شده که آثار عکاسی تأثیرات اجتماعی بیشتری داشته باشد. در مقایسه با یک اثر نقاشی که در آن این پیشفرض به وجود میآید که تخیلی در آن نشات گرفته و جریان به این بغرنجی نیست. اما وقتی ما با یک تصویر از فلسطین روبهرو میشویم میبینیم که وجه شمایلی-نمایهای آن واقعیت را نشان میدهد. همچنین در میان شهدا، تعداد قابل توجهی از آنان عکاسانی هستند که توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده اند.
صدیقی فرد اظهار کرد: «اتفاق دیگری هم که میتوان عکس را بهمثابه سند در نظر گرفت، نقش خود شهروندان فلسطینی است؛ امروز بهواسطه پیشرفت تکنولوژی و ابزار عکاسی که در دست همه قرار دارد، همه با عکس سروکار دارند و عکس بهمثابه سند را خود شهروندان فلسطینی تولید میکنند. آنقدر این مسئله اثرگذار است که یکی از حربههای اسرائیل امروزه این است که اینترنت را قطع کند، ترس و قطع اینترنت به چه دلیل است؟ یکی حضور شهروند خبرنگاران است.
حالت دیگر که میتوان بررسی کرد عکس بهمثابه هنر است. اینیک مبنای دیرینه دارد که آیا عکس و عکاسی یک هنر است؟ مباحث زیادی وجود دارد، اینکه هنر چیست؟ ولی با تعاریفی برخی عکسها را در دستهبندی آثار هنری قرار میدهد. در چارچوب عکس هنری، چیزی که من در نظر گرفتم در وهله اول مقوله زیباییشناسی است. در وجه دوم کارکرد نهادی آن است، نهادهای هنری بهعنوان دال مرکزی که عکسها را بهمثابه هنر تبدیل میکند. حالا فرض بر این است که عکس بهمثابه هنر و در ساحت هنر قابل تقسیمبندی است، یکی اینکه ابژه عکس، و ابژه عکاسانه تبدیل به اثر هنری شود، یکی اینکه عکس چگونه منبع الهام برای سایر تولیدات هنری میشود.»
به گفته صدیقی فرد «عکاسی خبری در فلسطین مسئله بسیار اثرگذاری است، نکتهای که میخواهم مطرح کنم اتفاقاً درباره هنربودگی عکس خبری است. آیا عکس خبری خودش در ساحت هنر قرار نمیگیرد؟ وسام ناصر، برنده جوایز متعدد و معتبر عکاسی و فوتوژورنالیسم ازجمله جایزه «پولیتزر» است. کارکرد آثار ناصر از منظر زیباییشناسی با یک دید هنری و ترکیببندیهای بسیار اثرگذار، و توجه به لحظه پارامترهایی است که در عکسهای او وجود دارد که آنها را به یک نماد و سمبل تبدیل کردهاند. بخش بسیار زیادی از این اتفاق جریان زیباییشناختی تصاویر است. حضور در میدان، اینکه چگونه لحظه مهم در فضا باشد، توجه به رنگ، قاببندی، نقاط دید، باعث شده نتوانیم با برچسب عکس خبری از کنار این تصاویر بگذریم. متنهایی که در کنار این عکسها قرارگرفته تأثیرگذاری و ماندگاری آن را بیشتر کرده است.»
این هنرمند و مدرس دانشگاه با اشاره به آثار »مصطفی حسونه» عکاس فلسطینی و نسبت شهروند فلسطینی با عکسهای خبری گفت: «زیباییشناسی چطور در ناخودآگاه مخاطب تأثیر میگذارد و نسبت عکس و واقعیت را تغییر میدهد. عکسهایی که شهروندان فلسطین منتشر میکنند از آثار هنری بیشتر مورد استقبال قرار گرفته و بازخورد بالایی دارد.
صدیقی فرد در پایان دلیل آن را اثرگذاری اجتماعی عنوان کرد و افزود: این شهروندان درجایی هستند که عکاس بهمثابه هنرمند در آن لحظه حضور ندارد و این ارزش کار را بالا میبرد. زمینه انتشار این تصاویر، فضای مجازی است. امروز نقش رسانهای عکس در مقابل ساختار تکنولوژیک نهادی ایستادگی کرده و نقش خیلی مهمی را در مناسبات اوضاع مقاومت بازی میکند.»
گفتنی است نشست علمی «مقاومت در آینه هنر» با حضور دکتر وحیدالله موسوی، دکتر رامتین شهبازی، دکتر محمدرضا وحیدزاده، دکتر مرتضی صدیقیفرد و به دبیری دکتر امیررضا نوری پرتو روز یکشنبه ۱۴ آبان ماه به همت دانشکده هنر و با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه سوره برگزار شد.
نظر خود را بنویسید