منتظر باشید تا صفحه کامل بارگذاری شود
غیرفعال کردن حالت بارگذاری
×

مشاهده خبر

«آقای سرشار حق بزرگی بر ادبیات داستانی انقلاب دارند.» این سخن مقام معظم رهبری در مراسم نکوداشت محمدرضا سرشار مشهور به رضا رهگذر در سال 1385 است. او معتقد است شرایط فعلی فرهنگی، اجتماعی و آموزشی کشور، ایجاب می‌کند که اهل دانش، هنر و ادب متعهد، حضور فعالانه‌تری در مراکز آموزشی داشته باشند. آقای قصه‌گو هم‌اکنون استاد درس تمثیل شناسی رشته سینما در دانشگاه سوره است. با او در مورد دلایل حضورش در این دانشگاه و طرح تحول سوره گفت‌وگو کردیم.

 

آقای سرشار بنده و احتمالاً خوانندگان ما کنجکاوند بدانند چگونه شما پا به عرصه ادبیات گذاشتید. مایلم این گفت‌وگو را از همین نقطه آغاز کنیم.

من قبل از انقلاب وارد عرصه ادبیات داستانی شدم و با داستان کودک‌ونوجوان فعالیت خود را شروع کردم. چهار کتاب من قبل از انقلاب چاپ شد و خداراشکر هنوز هم تجدیدچاپ می‌شوند.

بعد از انقلاب تقریبا دهه ۱۳۶۰ را، بیشتر در عرصه ادبیات کودک‌ونوجوان کارکردم؛ که توصیه شهید باهنر بود. در همان زمان این توصیه، یعنی قبل از پیروزی انقلاب، ایشان دوتا از کتاب‌های من را در دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ کردند. دکتر باهنر، در آن زمان از من خواستند که بر ادبیات کودک‌ونوجوان متمرکز شوم. من هم حداقل برای یک دهه به حرفشان گوش کردم. بعد وارد حوزه نقد و پژوهش ادبی و مختصری هم داستان بزرگسالان شدم.

از نویسندگی حدود صدوپنجاه عنوان کتاب در عرصه ادبیات داستانی کودک‌ونوجوان و بزرگسال، ترجمه از عربی و انگلیسی و پژوهش و نقد ادبی؛ که همگی در عرصه ادبیات داستانی هستند. بعضی از آثار داستانی‌ام به زبان‌های دیگر دنیا نیز ترجمه شده‌اند که از پر استقبال‌ترینشان می‌توان به مجلد اول از چهار مجلد رمان زندگی رسول اکرم(ص) تحت عنوان «آنک آن یتیم نظر کرده» اشاره کرد. این داستان به زبان عربی ترجمه شده و ترجمه‌اش هم برگزیده سال کشور انتخاب شده و به چاپ‌های متعدد هم رسیده. اما متاسفانه مترجمش بنا به هردلیلی تا امروز، ترجمه مجلدات بعدی‌اش را ادامه نداده‌است. همچنین تعدادی از آثارم به زبان‌های روسی، اسپانیولی، انگلیسی، کردی، ترکی استانبولی، ترکمنی و اردو نیز ترجمه و منتشر شده‌است.

از اواسط دهه 60 به بعد، پژوهش‌ها و نقدهای ادبی متعددی از من منتشر شد.  در واقع، طی سال‌های اخیر، بیشتر در زمینه پژوهش و نقد ادبی متمرکز و به آموزش داستان نویسی مشغول بودم. در دهه ۹۰ هم، به اتفاق بعضی از شاگردانم، شروع به نوشتن فیلم‌نامه سه مجموعه تلویزیونی ویژه کودک و خردسال کردیم. ما یک مجموعه 92 قسمتی برای شبکه پویای تلویزیون نوشتیم که من سرپرست نویسندگان آن بودم. این برنامه تحت عنوان «بچه‌های ساختمان گل‌ها» (حسنا کوچولو) تا کنون52 قسمتش ساخته و پخش شده. بعد فیلمنامه یک مجموعه 13 قسمتی مربوط به کودکی امام حسین(ع) کار کردیم که به ساخت  و پخش از شبکه نهال سیما هم رسید و کتاب‌های آن  درحال چاپ است.

همچنین یک مجموعه برای نوجوانان نوشتیم که شش هفت سال پیش از این آماده شد. اما تا امسال ساخته نشده بود. تا اینکه به‌تازگی تحت عنوان «شیرین دختر شرقی» در 52 قسمت هر قسمت ۲۲ دقیقه‌ای برای کودکان در حال ساخت است. کتاب‌های قسمت‌های پخش شده «بچه‌های ساختمان گل‌ها» آماده چاپ است. و آن مجموعه 13 قسمتی راجع به کودکی هم که پخش شد و کتاب‌هایشان هم در حال آماده‌سازی برای چاپ است. الان هم درحال نگارش فیلمنامه پی‌آیند(سریال) کودکی و نوجوانی یکی دیگر از ائمه هستیم که قرار است یک مجموعه 26 قسمتی، هر قسمت ۲۲ دقیقه‌ بشود.

جایی گفته بودید که پس از سال‌ها دوری از تدریس دانشگاهی، دعوت به تدریس در دانشگاه‌ سوره را پذیرفتید. دلایل شما بر پذیرش این دعوت چه بود؟

اتفاقات ناگواری که در سال گذشته در کشور افتاد، برای عده‌ای که توانایی‌هایی داشتند و می‌توانستند در مدارس و دانشگاه‌ها به عنوان مدرس حضور داشته باشند و حداقل بخشی از کم‌کاری‌های فعلی حاکم بر آموزش و پرورش و البته بیشتر آموزش عالی ما را جبران کنند یا کاهش دهند از جمله من، هشدار و تذکری جدی بود. خب از این طرف هم این مصادف شد با دعوت ریاست دانشگاه سوره از بنده برای تدریس.  انگیزه‌ شخصی خودم این بود که بعد از سال‌ها که از این عرصه آموزش رسمی خودم را کنار کشیده بودم، دوباره، ولو با قبول تدریس یک درس، در این عرصه حضور پیدا کنم و به سهم خودم در این جریان نقشی داشته باشم. ان‌شالله که نتیجه بدهد.

می‌توان گفت طرح تحول دانشگاه سوره در پاسخ شما برای تدریس موثر بوده است؟

دانشگاه سوره متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی است و قرار بوده مرکزی برای پرورش هنرمندان متدین متعهد باشد. اما در اکثر سال‌هایی که از تاسیسش می‌گذرد، عملا نسبتی با این هدف و آرمان نداشته‌است. به عبارت دیگر، جایی که بنا بوده شارح و مدرس و مروج هنر اسلامی و انقلابی باشه، در عمل، از نظر محتوایی، فرقی با دانشگاه‌های دیگر ندارد.

 من احساس کردم در مدیریت فعلی این دانشگاه، اراده‌ برای ایجاد تغییر مثبتی در این زمینه وجود دارد. این بود که دعوت ایشان را برای تدریس در آن، پذیرفتم.

البته شاید همه مدیران قبلی این دانشگاه هم در پیدایش وضعیت فعلی حاکم بر آن، زیاد مقصر نباشند. وقتی شما دانشگاهی تاسیس می‌کنید و بعد، از آن می‌خواهید که خودش خرج خودش را دربیاورد؛ آن هم بدون در اختیار قرار دادن زیرساخت‌های لازم و کافی، قاعدتا نباید انتظار پیدایش وضعیت چندان مطلوبی برای آن داشته باشید.

دانشگاه سوره چقدر به هدف خود در تربیت هنرمند متعهد دست پیدا کرده؟ و راهکار شما برای جبران خلا موجود چیست؟

نظام‌های عقیدتی و فرهنگی مثل جمهوری اسلامی ایران، باید برای بخش آموزش و پرورش و هنر و ادبیات مورد نظر خود، سرمایه‌گذاری کنند‌. همانطور که در دانشگاه‌های دولتی هم این کار را می‌کنند. یعنی دانشگاه دولتی هیچوقت هزینه‌ خودش را که از جیب دانشجو تامین نمی‌کند. اما موسسات آموزشی خصوصی، به این دلیل که باید خرج خودشان را خودشان تامین کنند، به مرور از آرمان‌ها و اهدافی که برای تحقق آن‌ها تاسیس شده‌اند فاصله می‌گیرند. یعنی دغدغه‌ اولشان تامین هزینه‌هایشان می‌شود. خب آقای سازمان تبلیغات اسلامی! وقتی شما دانشگاهی تاسیس می‌کنی و بعد به رئیس آن می‌گویی که خودت باید خرج آن را دربیاوری، معلوم است که او، به مرور از آن معیارهای فکری عقیدتی کوتاه می‌آید. حتی در جاهایی ممکن است به کل آن آرمان‌ها و اهداف را رها کند. چون بالاخره باید یک ظرفیتی را پر کند تا خرجش تامین شود. اگر فلان عده دانشجو در سال نگیرد هزینه‌ خودش را نمی‌تواند تامین کند؛ و به مرور، در بهترین شکل ممکن، مانند بقیه دانشگاه‌های دیگر و چه بسا جزء بدترین‌هایش می‌شود. در حالی که بنا به تعریف، دانشگاه وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی نباید مانند دانشگاههای غیردولتی غیرعقیدتی باشد. چون نام این سازمان بر این دانشگاه است.

من بارها به بعضی از این دست اندرکاران این موضوع را گفته‌ام که شما برای چه، این دانشگاه را تاسیس کرده‌اید؟

با این رویه فعلی که دارید آن را اداره می‌کنید، دانشگاه آزاد و بعضی موسسات آموزش عالی غیردولتی دیگر که هستند. شما می‌خواهید دکانی مشابه آن‌ها و در کنارشان باز کنید که چه بشود؟!

در اکثر این سالیان متمادی که از تاسیس دانشگاه سوره می‌گذرد، این دانشگاه از لحاظ فکری و محتوایی و برونداد، چه نسبتی با نام و اهداف سازمان تبلیغات اسلامی داشته است؟ یعنی از رئیسش که بگذریم که منصوب سازمان تبلیغات بوده، چند درصد مثلا از مدرسان و دانشجویان آن در جهت این اهداف و آرمان‌ها بوده‌اند!؟

خب اگه قرار بود شما هم چنین دانشگاهی درست کنید که بقیه دانشگاه‌ها بودند. دانشگاه تاسیس کردن، که آنچنان درآمدی هم ندارد؛ که شما بگویید مثلا برای درآمدش آن را تاسیس کردیم!

نمی‌توانم ‌با اطمینان بگویم در تمام سال‌ها، ولی گفته می‌شود که در اکثر سال‌هایی که از تاسیس دانشگاه سوره می‌گذرد، دغدغه‌ اول و اصلی مدیرانش، تامین دخل‌وخرج دانشگاه بوده؛ و برای همین، خیلی از معیارهای آرمانی و عقیدتی کنار یا در حاشیه گذاشته شده است.

در مدیریت فعلی، گفته می‌شود که تلاش بر این است تا احتمالا با جلب کمک‌های مالی از جاهای دیگر، این اتکای صد درصدی دانشگاه بر شهریه‌ دانشجو را کم کنند، تا بتوانند حتی‌المقدور گزینش دانشجویان را دقیقتر کنند، و سطح محتوایی و علمی آن را ارتقا ببخشند.

تعریف هنر متعهد و هنر انقلابی و از طرفی تربیت هنرمند متعهد از نظر شما چگونه است؟ و نقش دانشگاه سوره در این حوزه کجاست؟

حضرت امام می‌فرمایند: هنر، دمیدن روح تعهد در انسان‌هاست.

 هنر متعهد هنری است که درصدد ایجاد رشد و تعالی معنوی در مخاطب باشد. هر اثر هنری که بتواند در این جهت قدم ولو کوچکی بردارد، یک اثر هنری متعهد است. اگر به سرچشمه‌های وحی و توحید وصل باشد، هنر دینی می‌شود، که خود به خود، این تعهد در ذاتش است.

نباید فراموش کرد که مجموعه‌ای از آثار هنری متعهد، در طول زمان، به تدریج می‌توانند آدمی را عوض کنند نه یک کار و دو کار و چند کار. ما وقتی می‌گوییم تعالی، طبعا منظورمان نزدیک شدن به خدا است. ما این را هنر متعهد می‌دانیم؛ و معتقدیم که مقدمه این قضیه، وجود استادانی است که هم رفتار و منششان این ارزش‌ها را به نمایش بگذارد و هم موادی که درس می‌دهند این درونمایه را به مخاطب انتقال دهد .همچنین، در آن‌طرف، باید دانشجویانی باشند که برای پذیرش چنین آموزه‌ها و درونمایه‌هایی، زمینه فکری و شخصیتی لازم را داشته باشند.

بعد، متون درسی آماده حاوی چنین آموزه‌هایی است. لذا هر یک از این سه راس مثلث استاد-دانشجو-متن آموزشی که ناقص یا غایب باشد، کار آن‌گونه که باید به ثمر نمی‌رسد و هدف محقق نمی‌شود. نظام عقیدتی باید برای آموزش و پرورش و تولید محتواهای مورد نظر خود، هزینه کند. برای فرهنگ مورد نظر خود باید هزینه کند. برای هنر مورد نظر خود باید هزینه کند. در عین حال، این کار را باید یک سرمایه‌گذاری در درازمدت سودآور برای خود، تلقی کند. یک زمان حوزه هنری تاسیس شد که این کار را به طور خاص تولی‌گری کند. اما جز حدودا ده سال اول تاسیسش، متاسفانه در هر دوره‌ای به گونه‌ای، از اهداف خودش فاصله گرفت.

اولین قدم لازم، شاید این باشد که این دانشگاه تحت پوشش حوزه هنری قرار بگیرد، نه سازمان تبلیغات اسلامی. چون کارش با کار سازمان تبلیغات اسلامی یکی نیست.  نکته دیگر این است که برخی از مدیران حوزه‌ی هنری در طی ادواری، یا اهداف و آرمان‌های اصلی حوزه را درست نمی‌شناختند یا مثل دهه ۷۰، باور عملی به آن نداشتند. لذا دقت در انتخاب افرادی برای این مسئولیت مهم، که هم وزانت و دانش و تجربه لازم برای تصدی این مسُولیت، و هم باور مومنانه به این اهداف و آرمان‌ها داشته باشند، بسیار لازم است.

دیگر اینکه استادانی که اینجا تدریس می‌کردند گاه افرادی بودند که با مبانی عقیدتی اسلامی مشکل داشتند و طبعا نه هنر اسلامی را می‌شناختند و نه به آن باور داشتند.  مثلا در دهه‌ هفتاد در ابتدای تاسیس این دانشگاه، نادر ابراهیمی مدرس اینجا بود. نادر ابراهیمی خودش ابتدا رسما می‌گفت کافر است! بعد تخفیف می‌داد می‌گفت حالا لاادری شده است. علوم انسانی که هنرهم یکی از شاخه‌هایش است نمی‌تواند توسط استاد کافر یا حتی لاادری تدریس شود و خروجی هنرمند مسلمان داشته باشد. استفاده از چنین مدرسان اگر هم از باب آکل میته یا در مقاطع ارشد و دکتری توجیهی داشته باشد، در علوم انسانی اینطور نیست. در علوم‌انسانی شخصی که تدریس می‌کند باید خداباور و دین‌باور و اخلاق‌مدار باشد.

از نظر شما لازمه تدریس اخلاق‌مدارانه در دانشگاه چیست؟

برای فردی که قصد تدریس دارد باید فضا شوق انگیز باشد. من خودم با همین بضاعت، در گذشته، در هر دانشگاهی حاضرنبودم درس بدهم. مدیران، ترکیب دیگر مدرسان و به‌ویژه دانشجویان، برایم بسیار مهم بودند. فقدان هر یک از این موارد سبب می‌شود که جاهایی، آن شوق لازم را در کسانی که باید به این فضاها بیایند و تدریس کنند برنیانگیزانند. بنده در بسیاری از سال‌های عمر کاری‌ام، در کلاس‌های آزاد ادبی تدریس کرده و نویسنده‌های بسیاری را فارغ از چارچوب‌های اداری دست‌وپاگیر پرورش داده‌ام. هرچند مانند اغلب  اهل هنر،  با تدریس چندان میانه‌ای ندارم. بلکه مثل بیشتر آنها ، دوست دارم مشغول کار و ‌فعالیت‌ تولیدی در زمینه حرفه‌ای‌ام باشم. ولی برخی از همینها، وقتی احساس وظیفه می‌کنند، پا روی دلشان گذاشته، می‌آیند. با این همه، از این طرف هم یک انتظارات حداقلی دارند.

نکته دیگر اینکه استاد یا معلم وقتی وارد فضایی آموزشی می‌شوند، احساس کنند درسی را که می‌دهند، دارند به اهلش می‌آموزند.

اما حساب بنده در این مورد، قدری با این همسنخانم فرق می‌کرد. من به این دلیل تدریس در اینجا را پذیرفتم که اولا به هر حال بیست‌و سه سال کارمند حوزه هنری بود‌ه‌ام؛ و این حقی را بر گردنم می‌گذارد. دیگر اینکه اینجا نام مقدس سوره را برخود دارد و به اسم آموزش و ترویج هنر اسلامی تاسیس شده. سوم اینکه شرایط فعلی فرهنگی-اجتماعی- آموزشی کشور، ایجاب می‌کند که اهل دانش و هنر و ادب متعهد، حضور فعالانه‌تری در مراکز آموزشی داشته باشند. و آخر سر اینکه، همانطور که پیشتر هم اشاره شد، احساس کردم در مدیریت فعلی اینجا، عزم برای اصلاح امور وجود دارد. واگرنه لااقل تا اینجا که هنوز به چیزی که شوقی در من برانگیزد، برنخورده‌ام.

از حضور شما در این گفت‌وگو بسیار سپاسگزارم.

من هم از شما تشکر می‌کنم.

اشتراک در:

کلمات کلیدی: دانشگاه سورهرهگذرِ راه سوره در گفت‌وگو با رضا رهگذر

نظر خود را بنویسید