به همت معاونت دانشجویی فرهنگی و با حضور استادان و اعضای هیأتعلمی دانشگاه سوره، نشست معرفت افزایی اعضای هیأتعلمی دانشگاه سوره روز پنجشنبه 10 خردادماه در این دانشگاه برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی دانشگاه سوره نشست معرفت افزایی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری قهی نویسنده، پژوهشگر و استاد گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران، صبح روز پنجشنبه 10 خردادماه در جمع اعضای هیأتعلمی دانشگاه سوره در ساختمان مرکزی این دانشگاه برگزار شد.
در ابتدا دکتر بلخاری از تشکیل چنین جلساتی که صرفاً به شناخت و دانش استادان دانشگاه اهمیت میدهد و همچنین از حضور یکایک استادان دانشگاه سوره ابراز خرسندی و تشکر کرد و افزود: جلساتی چنین بهشدت در فضای علمی کشور مهم است و میتواند باعث همافزایی علمی و معرفتی شود.
وی موضوع نشست را اینگونه بیان کرد: بحث این جلسه به این پرسش اصلی میپردازد که هنر در فرهنگ اسلامی اقتباسی است یا اصالت دارد؟ بنده تلاش خواهم کرد به این پرسش پاسخ دهم. اجازه دهید مسئله را با یک روایت آغاز کنیم؛ در سال۴۸۷ق یعنی قرن ۵ قبل از میلاد گرگیاس یا جورجیا به دنیا آمد و در سال ۳۷۶ ق.م از دنیا رفت یعنی ۱۱۱ سال عمر کرد. سقراط ۱۷ سال بعد از او به دنیا آمد کسی که سلسلهجنبان تفکر فلسفی یونان و استاد افلاطون است.
گرگیاس کتابی دارد به نام دفاع از هلن یا (در ستایش هلن) که اثری بسیار مهم در ریطوریقایا فن سخنوری یونانی است و در باب هنرهای تجسمی نیز صحبتهایی دارد که میتوان آن را نخستین جرقههای فلسفی در نقد هنری دانست. او برای مباحث هنر، هنرهای تجسمی و شعر ۳ ویژگی اساسی برمیشمارد: نخست آنکه هنر امری است فنی یعنی مبتنی بر تِخنه است. این تِخنه اصلی مهم در هنر است که حدود ۲ هزار سال در ساحت هنر باقی میماند و مبتنی بر قواعداست. دوم آنکه هنر در ذات خود، با فریب همراه است یعنی امکان تصرف در ادراک مخاطب را دارد، سوم آنکه هنر اثری انکارناپذیر بر مخاطب دارد.
بلخاری بدین ترتیب هنر را امری تأثیرگذار دانست و درباره اثرگذاری آن گفت: یک هنرمند قادر است باکمال فنی اثر، مخاطب را مطلقاً خوشنود کند به قسمتی که حس رضایت را در مخاطب بنشاند. همچنین هنرمند در اندیشه گرگیاس، حق ندارند از طبیعت به ماهو طبیعت کپیبرداری صرف کند، بلکه باید آن را محاکات کند. بهبیاندیگر، هنرمند حق بهره بندی مستقیم از طبیعت ندارند بلکه باید بهعنوان یک مثال کلی به آن نظر کند. مثلاً او باید در نگرش به رنگها به یک مفهوم مثالی برسد.
غرض بنده از این مثال آن بود که بگویم مفهوم هنر و دامنه آن در غرب عقبه 2500 ساله دارد. اما آیا در جهان اسلام نیز میتوان دانشمند و فیلسوفی یافت که اینچنین به مفهوم و ماهیت هنر پرداخته باشد؟ بگذارید با «کِندی» شروع کنیم که به مکتب بغداد تعلق دارد. ایشان رسالاتی در باب موسیقی دارد، اما دغدغه او فلسفی آنهم در زمینه فلسفه دین است و نه ماهیت هنر صرف. توضیح آنکه در تمدن اسلامی فلسفه در حضور ادراک میشود و لذا به خدمت دین میآید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: فیلسوف بعدی فارابی است که به معلم ثانی مشهور است. فارابی کتاب مهمی دارد به نام موسیقی کبیر. آیا این کتاب را میتوان نخستین کتاب تمدن اسلامی در وادی هنر دانست؟ در این تمدن اسلامی همان اعتباری که برای بوطیقان ارسطو قائل است برای موسیقی کبیر فارابی قائل هستند. این کتاب ۲ جلد بوده که جلد دوم آن گم شده، مانند جلد دوم بوطیقای ارسطو که آنهم گم شده. تفکر در خصوص موسیقی در اسلام تحت تأثیر اندیشههای فیثاغوریان است. در اندیشه فیثاغوری، موسیقی بانگ افلاک دانسته میشود. اما فارابی چنین چیزی را قبول ندارد چراکه امروز گوش ما قادر به شنیدن بانگ آسمان نیست. با این حال این کتاب نیز به موسیقی از آن باب که بتوان آن را مکتبی نظری در هنر دانست نمیپردازد.
آیا میتوان ابنسینا را اولین فیلسوف دانست؟ چراکه ابنسینا اولین کسی است که بین خیال و تخیل تفاوت قائل میشود. خیال به ضبط صور در نفس میپردازد و تخیل میتواند در این خیال تصرف کند یعنی امکان ترکیب صور و تصرف را در نفس ممکن میکند و این است از جنس هنر است لذا تخیل در این مهم است چون هنر در ذات خود ابداع دارد.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: آیا شعر و شاعری بر بنیان خیال و فلسفه عقلانی است؟ بند ۹ پوئتکهای ارسطو، مورخ و شاعر با یکدیگر قیاس شدهاند. در این نگرش ازآنجاکه شاعر به امر کلی و چه مورخ به امر جزئی میپردازد، شاعر جایگاه والاتری دارد چون موجب کاتارسیس میشود.
فیلسوف بعدی که میتوان بررسی کرد شهابالدین سهروردی است. آیا او را میتوان گرگیاس تمدن اسلامی دانست؟ او برای
هنرمند قائل به ویژگی کن (کنفیکون) است. امام محمد غزالی هم در مشکوه الانوار که حدود ۵۰۲هجری نگارش شده، همین موضوع را ذکر میکند. غزالی شاعران و موسیقیدانان را دارای قوایی به نام ذوق میدانند و آن را از عقل بالاتر و از وحی پایینتر تعریف میکند. اما مجرد بودن خیال را نخستین بار ملاصدرا مطرح کرد. اما هدف او از بحث پیرامون خیال، چیزی وابسته به عالم هنر نیست بلکه با این بحث میخواهد معاد را ثابت کنند و نه هنر را.
دکتر بلخاری ادامه داد: بر بنیان گذر کوتاهی که بر آراء بزرگترین متفکران و فیلسوفان تمدن اسلامی داشتم میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هرچند اشارههایی به مفاهیم مرتبط با هنر در معنای امروز در آراء این متفکران میتوان یافت اما هیچیک از ایشان بهصورت جدی به نظریهپردازی و نقد در خصوص هنر مانند معماری نقاشی خوشنویسی و.. نپرداختهاند و اشاراتی اگر هست بیشتر در مورد فلسفه امر دینی است تا هنری؛ به معنای دیگر در تمدن اسلامی بهشدت با کمبود مبانی و مبادی نظریه هنر مواجه هستیم. حال یکبار دیگر به سؤال مطرحشده در ابتدای جلسه بازمیگردم: آیا هنر اسلامی اقتباسی است یا تأسیسی؟
حوزه تأسیس صورت حضور مستقیم دین است در بیان یک قاعده هنری حوزه اقتباسی آنکه دین در حوزه هنر خود کلام دقیق ندارد اما به پیرو خود اجازه میدهد از وجود هنر در دیگر تمدنها اقتباس کند.
این استاد دانشگاه در پایان اشاره کرد: اگر خدایی در دین، تجسد یابد: هنرهای تجسمی و شمایلی دارای اهمیت شده و قدسی میشود. مانند آنچه در هنر مسیحیت یا هنر هندو شاهد آن هستیم. اما هنر اسلامی به دلیل عدم تجسد خداوند، فاقد شمایلنگاری در هنرهای تجسمی است.
اسلام در بسیاری از موارد کلام تأسیسی ندارد و اقتباسی است اما در مورد شمایل، کلام آن تأسیسی است؛ چراکه دین اسلام زبانش تمثیل است و این تمثیل بیش از همه هندسه است. بنابراین در پاسخ به پرسش اصلی این جلسه باید گفت هنر اسلامی ترکیبی از رویکردهای اقتباسی و تأسیسی بهصورت توأمان است.
نظر خود را بنویسید