به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ دومین نشست از سمپوزیوم علمی «هنر تطبیقی، تطبیق هنری» با موضوع «مطالعات تطبیقی: نظریهها و روشها ۲» به کوشش دانشکدهی هنر دانشگاه سوره و همکاری معاونت پژوهشی، انجمن علمی هنر و ادبیات تطبیقی ایران و انجمن علمی هنرهای نمایشی ایران، روز سهشنبه ۳ اسفندماه ۱۴۰۰ از ساعت ۱۲ الی ۱۴ بهصورت مجازی برگزار شد.
در این نشست دکتر امیر نصری، عضو هیأت علمی دانشگاه طباطبایی و دکتر احمد شاکری، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بهعنوان سخنران و همچنین دکتر مسعود فرهمندفر، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در جایگاه دبیر نشست حضور داشتند.
دکتر مسعود فرهمند فر، پس از خوشآمد گویی و معرفی سخنرانان، توضیح داد که دکتر نصری درباره طراحی بهمنزلهی نوشتن و نسبت کلمات و تصاویر در متون ادبی و در ادامه دکتر شاکری به چگونگی بهرهگیری از طراحی به جای کلمات در متن صحبت خواهند کرد.
دکتر امیر نصری با بیان اینکه الزاماً بحث تطبیق و مقایسه یکی نیستند به شروع مبحث پرداخت. در واقع یکی از مواردی که در عرصهی مطالعات تطبیقی با آن روبهرو هستیم نسبت میان تصویر و کلمه است که از حیث ادبیات و هنر مورد مطالعه قرار میگیرد. بسیاری از متون ادبی از تصاویری بهرهمند هستند همانگونه که تصاویر میتوانند از کلمات بهرهمند شوند. به دلیل اینکه نمونههایی از تصاویر را نزد کسانی که ادعای تصویرسازی نداشتند میبینیم، در این فرصت به بحث طراحی خواهیم پرداخت. بهعنوان مثال طراحیهای گالیله، داروین را میتوان ذکر کرد.
به گفتهی نصری اگر طراحی را بهعنوان یک شیوهی اندیشیدن در نظر بگیریم و نه بهعنوان یک تصویرسازی صرف؛ میتوان یک برخورد متفاوت با طراحی داشت. اگر بهطور متمرکز به طراحیها و خوشنویسیهای داستایوفسکی نگاه کنیم، از سال ۲۰۱۷ میلادی این اسناد محل مطالعات جدیدتری قرار میگیرد و این مسئله بیان میشود که این طراحیها یک نوع شیوهی اندیشیدن هستند.
نصری در ادامه افزود: طراحی به نوعی منجر به یک اندیشهی متمرکز میشود و بیانگر دنیای درونی نویسنده هستند. بخشی از دنیای درونی نویسنده ممکن است در منطق کلمه جای نگیرد و به جای توصیف، بهتر است آنها را نشان دهیم تا وجوه دیگرشان بر ما آشکار شود. در فرایند خلق یک پلات و پیرنگ یک اثر، میتوان حضور پررنگ طراحی را ملاحظه کرد.
در نتیجهی بحث میتوان گفت مواجههی ما با تصویر، مواجهه با یک امر تزئینی نیست. همانطور که مواجهه شدن ما با خوشنویسی در دستنویسهای یک نویسنده تنها دیدن امر دکوراتیو نیست؛ حتی امر زیباییشناختی نیست بلکه میتواند اثر معنایی باشد که آن اثر تولید میکند و میتوان زمان زیادی به آن پرداخته شود.
در بخش دوم پنل، دکتر شاکری مشخصاً از رابطه میان ادبیات و جغرافیا با ابزاری به نام ادبیات تطبیقی صحبت کرد. زمانی که از نظریهها و رویکردهای شکلگرفته میان ادبیات و جغرافیا صحبت میکنیم ساحتهای متفاوتی از دانشهایی میانرشتهای را میتوانیم بررسی کنیم. دانشهایی هستند که خود وابسته به بافت مطالعه ما و در ارتباط با نوع نگاه به موضوع مورد نظر میتوانند شکلهای مختلفی به خود بگیرند و از زوایای مختلف بررسی شوند.
شاکری با نگاهی به روند تکامل یک نظریه در حوزه مطالعه میان ادبیات و جغرافیا با رویکرد نقد جغرافیایی تصریح کرد: ما با مفهوم ادبیات جهانی و ادبیات ملی مواجه هستیم. ادبیات ملی تصویری مشخص دارد اما در توضیح ادبیات جهانی ابزاری قدرتمند برای مطالعات جهانی است و موضوعات فراوانی را در بر میگیرد. از طرفی به ما نشان میدهد چطور دادههای بین فرهنگها و ملتها به اشتراک گذاشته میشوند و چگونه تناقضات فرهنگی هنگام عبور از زبانها و مرزها پدید میآیند. معمولاً پژوهشگران معتقد هستند و ادبیات جهانی به مثابه یک پنجره برای ورود ادبیات ملی به سایر فرهنگها است.
در انتها به نظریات باختین، ژرژ پوله، ژان پیر ریشارد و میشل فوکو که درنهایت بر اساس آن نظریههای نقد جغرافیایی شکل گرفت اشاره کرد و بخشهایی از کتب مربوط به این نظریه را برای شرکتکنندگان بازخوانی کرد.
در پایان دکتر فرهمندفر به جمعبندی مطالب پرداخت و از تمام شرکتکنندگان برای حضورشان تشکر کرد.
نظر خود را بنویسید