به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ نشست تخصصی با موضوع «نقدی بر خیالیآموزی و خیالیپژوهی در آموزش و پژوهش هنر اسلامی» از مجموعه وبینارهای «رشته دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی» به همت دانشکدۀ هنر و با همکاری معاونت آموزش و تحصیلات تکمیلی و معاونت پژوهشی دانشگاه سوره، روز چهارشنبه مورخ 7 اردیبهشت 1401 از ساعت 17 تا 18:30 بهصورت مجازی در سامانۀ دانشگاه سوره برگزار شد.
این وبینار با حضور دکتر ابراهیم موسیپور بشلی، مدیر گروه تاریخ اجتماعی دانشنامۀ جهان اسلام، بهعنوان سخنران و دکتر مهران هوشیار، استاد هنر دانشگاه سوره بهعنوان دبیر اجرایی با حضور 60 شرکتکننده برگزار شد.
دکتر ابراهیم موسیپور بِشِلی، سخنران این وبینار، ابتدا از انگیزۀ رویکرد منتقدانهاش به سنت رایج در آموزش و پژوهش هنر در دانشکدههای هنری کشور سخن گفت و اشاره کرد که مباحث او به مواجههای بر میگردد که در طول ده سال اخیر از دوران تدریسش در دانشکدۀ هنر و گپوگفتهایش با استادان و دانشجویان رشتههای مختلف هنری داشته و در این تجربهها با برخی باورهای رایج در میان استادان و دانشجویان روبهرو شده که هیچ نسبتی با واقعیت ندارند و از طریق روشهای پژوهش علمی بر نیامدهاند ولی در عرف معمولِ دانشکدههای هنری بسیار پرطرفدار هم هستند و بهصورت نسل به نسل از طریق استادان به دانشجویان منتقل میشوند. او این باورها را ذیل گفتمان خرافات دانشگاهی برشمرد و برای روشن کردن مدعای خود به ارائۀ چند نمونه پرداخت از جمله اینکه در بسیاری از کتابها و مقالات این حوزه، درکی اغراقآمیز از هنر اسلامی یا تأثیر و نقش اسلام در شکلگیری و تولید آثار هنری، ملاحظه میشود و چیزهایی را به اسلام و آموزههای اسلامی نسبت میدهند که نه تنها اسلام در آنها نقشی نداشته بلکه بهکلی مخالف آنها بوده یا دستکم بخشی از آنچه پدید آمده، در تضاد با شریعت و آموزههای اسلام بوده است ولی امروزه استادان محترم همۀ آنها را بهعنوان هنر اسلامی به ذهن دانشجویان القا میکنند و حتی لازم نمیبینند در این زمینهها نظر فقها یا متخصصان اسلامشناسی را بپرسند. مثلاً اینکه مساجد را نمونۀ اعلای هنر اسلامی عنوان میکنند با توجه به واقعیتهای دین اسلام، حرف عجیب و شگفتانگیزی است ولی چنان این باور در ذهن استادان هنر جا گرفته که نقد آن را هم بهسادگی بر نخواهند تافت. در شریعت اسلام و مطابق با آموزههای اسلامی، مساجد باید ساده باشند و در آنها تزیینی به کار نرود و نقش و نگار و آرایش سقف و دیوارهای مسجد ممنوع است؛ گنبد را نماد روح دینی اسلامی در ساختار هنری مسجد میدانند درحالیکه در هیچ جای آموزههای اسلامی، دربارۀ گنبد حرفی زده نشده؛ بهعلاوه بنا بر شریعت اسلام مستحب است که دیوارهای مسجد را زیاد بلند نسازند؛ او با ذکر این مثال تأکید کرد اگر مدعی میشویم چیزی بر اساس آموزههای اسلام در هنر پدید آمده و به هر روی آن را به اسلام ربط میدهیم، باید دینشناسان و فقها و متکلمان و متخصصان اسلامشناس هم بتوانند آن مدعا را تائید کنند درحالیکه اغلب اوقات، وضع برعکس است و اهل هنر چیزهایی را بهعنوان رهیافتهای اسلامی یا نقش اسلام در هنر مطرح کردهاند که از نظر شریعت اسلامی، اصلاً اسلامی نیست و به اسلام مربوط نیست و البته بگذریم که این ادعاها را هم در اصل، محققان مسلمان مطرح نکردهاند بلکه تراوشات ذهنی و تخیلات عجیب برخی غربیان است که سالهاست در ایران بازگویی میشود. مساجد اسلامی بنا بر آموزههای اسلام و مبتنی بر فرهنگ عربی صدر اسلامی شبهجزیره عبارت بودهاند از ساختمانی ساده برای عبادت و گردهمآمدن مؤمنان؛ آنچه بعداً بهعنوان ساختار هنری مفصل و پیچیدۀ مساجد اسلامی در تاریخ هنر میبینیم، محصول شرایط و مقتضیات و سنتها و سلیقههای محلی و منطقهای بسیار کهنی بوده که از قبل از ورود اسلام به آن سرزمینها وجود داشته است.
او سپس به باور رایج و عجیب برخی دیگر از اهل هنر در دانشکدههای هنر اسلامی اشاره کرد که میگویند مساجد اهل سنت، یک مناره دارد و مساجد شیعه، دو منار! موسیپور بشلی با نقل نظر فقهای شیعه و سنی در این باره گفت: بنا بر نظر فقهای شیعه و سنی، منار باید همسطح با دیوار مسجد باشد و ساختن منارههای مرتفع، مکروه و مذموم بوده است و حتی گفته شده امامعلی علیهالسلام دستور داد تا منارهای را که قدری بلندتر از دیوار مسجد بود، ویران کنند. وقتی شریعت اسلامی به این روشنی میگوید که نباید منارهای بلند ساخت و آن را تزیین کرد، این منارههای عظیم ساختهشده در دورۀ اسلامی با آن ارتفاع و آن تزیینهای شگفتانگیز هنری، اسلامی است؟ دربارۀ تعداد منارهها در اسلام هیچ آموزهای نیامده و جفت و تک بودن آن هیچ ربطی به اسلام ندارد بلکه تعداد منارهها محصول سلیقههای معمارانه و زیباییشناسانۀ معماران و سازندگان مساجد است و با یک جستوجوی ساده در گوگل هم میشود به غلط بودن این باور خرافی دربارۀ نقش تسنن و تشیع در تعیین تعداد منارههای مساجد پی برد ولی متأسفانه این خرافات آنچنان در ذهنها لانه کردهاند که ما حتی گاهی از یک جستوجوی ساده هم شانه خالی میکنیم.
موسیپور بشلی با انتقاد شدید از اینکه ما داریم به جای واقعیات، تخیلات خودمان یا بدتر از این، تخیلات دست چندم محققان متفنن غربی را دربارۀ هنر اسلامی به دانشجویانی آموزش میدهیم که هزینه پرداخت میکنند و برخی از آنها از راههای دور با دردسرهای بسیار به دانشکدههای هنری میآیند، گفت: باید میان مواجهۀ علمی با هنر و مواجهۀ تخیلی و شاعرانه و زیباییستایانه با هنر تمایز قائل شویم. او در این باره توضیح داد که اگر کسانی مایلاند از آثار هنری تمجید کنند و آنها را با انواع بیانهای ادیبانه ستایش کنند، حقشان محفوظ و محترم است ولی اگر شما استاد تاریخ هنر هستید، ضرورتاً باید بر اساس روششناسی علم تاریخ و با بیان و منطق تاریخی دربارۀ آثار هنری حرف بزنید. وقتی اسم رشته، تاریخ هنر اسلامی است، طبعاً باید به ضوابط و قواعد علم تاریخ و تحقیق و تبیین تاریخی پایبند بود. کار کردن و تدریس در تاریخ هنر هم مثل هر مطالعۀ تاریخی دیگری، مستلزم تحصیل علم تاریخ و یاد گرفتن روششناسی و روش تحقیق تاریخی است و بههیچروی کار کسانی نیست که مثلاً نقاشی یا معماری یا صرفاً یک رشتۀ هنری خاص را خواندهاند مگر اینکه در کنار تحصیلات هنری، علم تاریخ و مأخذشناسی تاریخی، روش کار با منابع و اسناد تاریخی و روشهای استدلال و استنباط و تحلیل و تبیین تاریخی را هم آموخته باشند. در حوزۀ مطالعات فلسفۀ هنر هم همینطور است و مدعی این کار باید سالها در فلسفه و روششناخت فلسفی تحصیل کرده باشد نه اینکه با لیسانس و فوقلیسانس مثلاً نقاشی، ناگهان در مقطع دکتری با گذراندن ده بیست واحد یعنی مثلاً در حد یک یا دو ترم لیسانس فلسفه، بهطور معجزهآسایی به یک فیلسوف هنر تبدیل بشود!
او یکی از نتایج این سهلانگاریها در آموزش و پژوهش هنر را محو شدن و نادیده گرفتهشدنِ مرزهای رشتهای و حریم و تمایز علوم دانست و گفت برخی به این خیال افتادهاند که مرزی میان علوم و رشتهها وجود ندارد و مثلاً به بهانۀ مطالعات بینرشتهای چیزهای مینویسند که بهکلی فاقد هر گونه ارزش علمی است. ما بسیاری از استادان رشتههای عرفان و فلسفه را در ایران میشناسیم که هیچ مقالهای دربارۀ سهروردی و ابنعربی ندارند ولی این روزها بهندرت میتوان استادی را در رشتههای هنر پیدا کرد که مقالهای دربارۀ سهروردی و ابنعربی ننوشته باشد!
دکتر موسیپور بشلی در پاسخ به این پرسش آقای دکتر هوشیار مدیر محترم نشست که ریشۀ این مشکلات در آموزش تاریخ هنر محصول عوامل سیاسی یا اقتصادی است یا ناشی از نابسامانیهای نظام آموزشی، تأکید کرد: مشخصاً در این زمینه این خطاها ناشی از نظام آموزشی سراپا غلط ماست و این ربطی به سیاست ندارد. حداقل اینکه حکومت در این زمینه دخالت مستقیمی نکرده و مثلاً نیامده به ما بگوید استادان تاریخ هنر به جای روشهای علمی باید از تخیلات بورکهارت و شوان استفاده کنند. نظام ارزیابی و ارتقای علمی و استادان هنر به جای آنکه بر تواناییها و دانش فنی هنریشان مبتنی باشد، به تولید انبوه مقالات مبتنی شده و همین باعث شده که استادان و دانشجویان بدون آشنایی با رشتههای مختلف علوم انسانی، ناچار بشوند تحقیقاتشان را با این رشتهها پیوند بزنند و این اتفاقاً یک ظلم مضاعف به استادان و دانشجویان رشتههای هنر است و اینها خودشان قربانی این نظام غلط هستند.
او در پاسخ به این پرسش که به هر روی، تقاضا و الزام نظام آموزشی فعلی همین است که مطالعات بینرشتهای صورت بگیرد، گفت: من با مطالعات بینرشتهای مخالف نیستم بلکه میگویم نباید استادان و دانشجویانی را که فقط یک رشتۀ هنری مشخص را تحصیل کردهاند وادار کنیم که مقالات و رسالههایی فراتر از تواناییهای علمیشان بنویسند. راهحل این مشکل هم معلوم است؛ باید بکوشیم تحقیقات استادان و دانشجویان هنر را در راستای مسائل واقعی مبتلابه جامعۀ هنری و در درجۀ بعد، کل جامعه جهتدهی کنیم. اگر جامعه به تحقیقاتی دربارۀ ابنعربی و سهروردی نیاز داشته باشد، این کار را استادان رشتههای عرفان و فلسفه خیلی بهتر صورت میدهند و کار خودشان را هم خوب بلندند. محقق هنر باید دربارۀ موضوعاتی کار کند که هم مسئلۀ واقعی باشند و هم این پژوهش در صلاحیتشان باشد مثلاً امروزه دهها پرسش دربارۀ مبانی و چگونگی تولید انیمیشنهای مبتنی بر اسطورهها و روایتهای فولکلور بر سر راه تولیدکنندگان انیمیشن وجود دارد ولی جامعۀ هنری بهندرت خودش را برای پاسخدادن به این پرسشهای مهم به زحمت میاندازد و ترجیح میدهد به سراغ تفسیر شاعرانه و تخیلی از هنر برود! چون هنرستایی آسان است و هنرپژوهی البته دشوار!
نظر خود را بنویسید