به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ به مناسبت هفته ارتباطات و روابط عمومی وبینار تخصصی «مطالعات تطبیقی در ادبیات پایداری» به کوشش دانشکده فرهنگ و ارتباطات با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه سوره؛ اجرا شد. این نشست روز یکشنبه 1 خردادماه 1401 از ساعت 12 الی 14 با حضور 65 نفر در سامانه مجازی دانشگاه سوره برگزار شد.
در این نشست دکتر محمدرضا وحیدزاده، مدرس دانشگاه، به عنوان سخنران و مبینا میرزابیگی، به عنوان دبیر جلسه حضور داشتند.
میرزابیگی ضمن خوشآمدگویی به حاضران در جلسه، ادبیات پایداری را از محورهای اصلی علم و دانش دانست که همواره مورد توجه دانشگاه سوره قرار گرفته است. سپس از دکتر وحیدزاده دعوت کرد تا سخنان خود را آغاز کند.
در ابتدای جلسه دکتر وحیدزاده ضمن تبریک هفته ارتباطات، سخنان خود را با بیان تاریخچهای از مطالعات تطبیقی در ادبیات آغاز کرد و گفت: در ابتدا مکتب سنتی مطرح است که با تبارشناسی همراه بوده و بیشتر بهدنبال یافتن سرمنشأ بوده است.
برای اولین بار اصطلاح تطبیقی در سده نوزدهم در فرانسه توسط ویلمن بیان میشود. در سده هجده پوزیتیویست غلبه گفتمانی دارد، هویتیابی و تمایز خیلی مهم است؛ گویا مطالعه تطبیقی رهیافتی برای همین موضوع ملتگرایی فرانسویها بوده است. آنها به مطالعه و مقایسه آثار خود با آثار ادبی کشورهای غربی دیگر با محوریت فرانسه میپردازند.
در نیمه دوم سده نوزده، بحث شرقشناسی و توجه به ملتهای شرقی در نظر قرار میگیرد. ادبیات شرقی برجسته میشود و ترجمه آثار آنها نیز آغاز میشود. در این حین ما شاهد شکلگیری جریانهای جدی در ادبیات فرانسه و به دنبال آن دیگر کشورهای غربی هستیم.
وی ادامه داد: در قرن بیستم و با وقوع جنگ جهانی دوم مکتب فرانسه که مکتبی مسلط بود کنار میرود و آمریکا قطب فرهنگی جهان میشود. در این زمان نیز بحث ساختارگرایان خیلی جدی مطرح است و ما شاهد سنتهای جدید دیگری هستیم. میتوان گفت رنه ولک، مسیر ادبیات را با نقدهای جدیاش عوض میکند. با این نقدها مکتب فرانسه منسوخ و به جای آن مکتب آمریکایی روی کار میآید و ما دیگر تأثیر و تعصب را نمیبینیم بلکه شاهد ارتباطات و به دنبال آن گسترش مطالعه تطبیقی هستیم.
دیگر زبانمحوری نداریم و تنها یک گفتار ادبی، متن محسوب نمیشود بلکه هر چیزی میتواند متن باشد از جمله فیلمها، هنرهای تجسمی و...
وحیدزاده درباره سابقه مطالعه تطبیقی در ایران گفت: اولین فردی که مطالعه تطبیقی را وارد دانشگاههای ایران کرد، فاطمه سیاح بود که از سال 1317 در دانشگاه تهران، مطالعه تطبیقی با زحمات ایشان شناخته شد ولی متأسفانه در 45 سالگی فوت کرد و این بحث متوقف شد. سپس در آغاز دهه 40 مرحوم حدیدی دوباره به سراغ این موضوع رفت اما باز هم ما شاهد یک وقفه در این زمینه شدیم تا اینکه ابوالحسن نجفی که در حال حاضر مدیر گروه ادبیات تطبیقی در فرهنگستان علوم هستند این رشته را ادامه دادند. البته پژوهشگران دیگری نیز بودند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بحث مطالعه تطبیقی پرداخته بودند.
وی درباره چالشها و مشکلات مطالعه تطبیقی اذعان کرد:
- یکی از مشکلات اصلی را میتوان در این سؤال مطرح کرد که مطالعه تطبیقی هدف است یا رویکرد؟ که متأسفانه اکثریت آن را هدف میدانند درصورتیکه ما تنها به دنبال قیاس نیستیم.
- بحث بعدی محدودیت است؛ مطالعه تطبیقی بیشتر اروپایی و خصوصاً فرانسوی است تا جهانی.
- ما با بحران هویت نیز در این رشته روبهرو هستیم. آیا این یک رشته مستقل است؟ آیا بینارشتهای است؟ هر نوع مطالعه ادبی را میتواند در بربگیرد؟ و...
- چالش دیگر، چارچوب نظری است. ما معمولاً روشمند عمل نمیکنیم و نظر خود را مشخص نمیکنیم.
- برای مطالعه تطبیقی باید توصیف و تحلیل را نیز همراه آن دید.
وحیدزاده در نهایت به اهمیت مطالعه تطبیقی پرداخت و گفت: در حال حاضر مطالعه تطبیقی همچنان رشته جدیدی به حساب میآید که بسیار جای کار دارد و به ما در ادبیات کمک میکند.
مطالعه تطبیقی در رشتههایی مانند ادبیات پایداری بسیار راهگشا و کمککننده است. با مطالعه تطبیقی میتوان در ایدهیابی، استحکام، طراوت و اعتبار کار خود، مطمئنتر عمل کرد و در نهایت با استفاده از آن هم پژوهشگر بهرهمند است و هم میتواند در این رشته و آینده آن نیز بهرهرسان باشد.
نظر خود را بنویسید