در یکی از روزهای پاییز سری به یکی از کلاسهای دانشکده هنر میزنیم تا ضمن تنفس در هوای آموزشِ هنر و طراحی، دکتر ساغر کریمی را ملاقات کرده و با او گفتگو کنیم. اصولا کلاسهای هنری دنیای تعامل و بارش افکار و ایدهها است. وارد کلاس که میشوم فضا گرم و صمیمی است؛ دانشجویان درحال بحث و بررسی ایدههای هنری یکدیگرند و طراوت و پویایی یک کلاس به تمام معنا را در این فضا میتوان احساس کرد.
دکتر ساغر کریمی فارغ التحصیل رشته پژوهش هنر و مدرس مدعو گروه صنایع دستی و هنر اسلامی در دانشکده هنر دانشگاه سوره است و به دلیل ماهیت کاری که به عهده دارد، گرداننده یکی از پرشورترین کلاسهای دانشکده هنر، به گواه دانشجویان و شاهدان این کلاس است.
وی در گفتگو با روابطعمومی دانشگاه سوره در معرفی خود و رشته صنایعدستی، خود را اینطور معرفی میکند: من از ورودیهای قدیمی دانشگاه الزهرا در رشته کارشناسی صنایعدستی هستم (سال ۱۳۷۴)، آن زمان مقارن با پیشنهاد گرایشی شدن آموزش صنایع دستی بود و در دانشگاه الزهرا اجرا میشد، اینطور بود که من فارغالتحصیل گرایش طراحی فرش شدم؛ دانشگاه الزهرا در آن دوره قطب صنایع دستی بود و ما آنجا از محضر استادان بنام و پیشکسوت رشتهها بهره میبردیم، به عنوان نمونه من افتخار شاگردی هنرمندانی چون مرحوم پاکدست (دارای مدرک دکتری افتخاری طراحی فرش از آلمان)، استاد هوشنگ فرزان (هنرمند طراح سنتی در میراث فرهنگی)، استاد تامسون (هنرمند و استاد تذهیب) وبسیاری از استادان فرهیخته دیگر بودیم که همه به دلیل میزبانی و دغدغههای سرکار خانم دکتر مهرانگیز مظاهری تهرانی فقید قدم رنجه میکردند و ما را از حضور خود بهرهمند میساختند. همینجا لازم هست از سرکار خانم دکتر مظاهری یادی کنیم که من در محضر ایشان تمرین معملی مهربانانه، انسانیت، حرفهمندی، تعهد و شرافت داشتم، همچنین از شاگردان استاد دکتر رجبی (هنرمند نگارگر مکتب هرات) نیز هستم.
در سال ۱۳۸۱ با رتبه ۱۹ در رشته ارشد صنایع دستی که برای اولین بار در آموزش عالی اجرا میشد، وارد دانشگاه هنر شدم. در آن زمان ارشد صنایعدستی در چهار گرایش برنامهریزی شده بود و من گرایش طراحی تولید را انتخاب کردم و در ارتباط با گروه طراحی صنعتی، با اصول حرفهای دیزاین و تولید در طراحی صنعتی شناخت علمی و هدفمندی پیدا کردم. به این شکل که با برخی از مهارتهای عملی، تئوری، حساسیتها و روند کار در فرآیند طراحی و ساخت آشنا شدم که دیدگاهم را نسبت به رشته کارشناسی یعنی صنایعدستی گستردهتر کرد. بهتدریج توانستم عوامل مهم در ساخت یک شئ به صورت دستی و بهصورت تولید کارخانهای را بشناسم که در این راستا مهمترین آنها توجه به ویژگیهای استفادهگر، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد بود.
دکتر کریمی اضافه کرد: در سالهای پایانی کارشناسی ارشد همزمان در دو دانشگاه پیام نور و دانشگاه مازندران همکاری آموزشی خود را آغاز کردم، بعد ازآن نیز مدتی با گروه صنایع دستی دانشگاه مازندران همکاری گردم که دوران بسیار خوبی از نظر آموزشی و حرفهای بود، در سال ۱۳۹۲ برای ادامه تحصیل کاندید دکتری پژوهش در دانشگاه تربیت مدرس شدم.
در دانشگاه تربیت مدرس نوعی آزادی انتخاب وجود داشت و می توانستیم موضوع تز دکتری بینارشتهای برداریم و من نیز حوزه آموزش را انتخاب کردم، دلیل آن نیز به تجارب باارزشی که در آموزش صنایعدستی کسب کرده بودم، بازمیگشت، این تجارب دستاورد خوبی برای من داشت و آن انتخاب موضوع تز تحت عنوان بازتدوین شیوه آموزش کارشناسی صنایع دستی با رویکرد توسعه پایدار بود. رویکرد آموزش برای توسعه پایدار، دارای ویژگیها و شاخصههای دانشی و مهارتی و بینشی است که میتواند در بهبود و ارتقاء آموزش صنایع دستی در دوره کارشناسی موثر باشد، همچنین یکی از مهمترین و بهروزترین رویکردهای آموزشی در جهان معاصر و مطرح جهان است. توسعه پایدار به عنوان یک گفتمان (پارادایم) سه دهه هست که مطرح شده و طبق آن، انسانها برای بقای خود در کنار هم بهسلامتی و مسالمتآمیزی و همچنین برای حفظ دادههای میراث فرهنگی برای نسلهای متفاوت (گذشته، معاصر و آینده) تلاش میکنند.
مدرس رشته صنایع دستی در مورد اندیشه توسعه پایدار، انسانها را به مثابه مستأجران روی کره زمین عنوان کرد و ادامه داد: درواقع ما انسانها باید این خانه را به نسل بعدی هدیه کنیم و وظیفه ما در زندگی، حفظ کره زمین به عنوان یک امانت الهی است. بهتر است در انتخاب سبک زندگی به معنای همه تفکرات و رفتارهایی که در زندگی روزمره انجام میدهیم، که کار خلق و ساخت صنایعدستی نیز از آن جمله است، باید نگاه و عملکرد و مسئولیت پذیرانه ای نسبت به حفظ طبیعت، فرهنگ و اقتصاد برای دیگران داشته باشیم.
لزوم آموزش صنایعدستی به علاقهمندان در سنین پایینتر
کریمی در خصوص گرایشهای حرفهای خود افزود: در حال حاضر یکی دیگر از فعالیتهای من آموزش به دانشجویان معلمی در دانشگاه فرهنگیان هست، حوزه آموزش هنر به کودکان، چیستی و چرایی و چگونگی آموزش هنر در مقاطع دبستان و دروسی از جمله مبانی آموزش هنر و کاربرد هنر در آموزش را شامل میشود.
در زندگی همیشه مسائل و مفاهیمی توجه شما را به خود جلب میکند و بسته به اینکه چقدر در شما درونی شده و دغدغه شماست، خداوند و جریان هستی شما را به آن سمت هدایت میکند، برای من همین اتفاق رخ داده است، دغدغه همیشگی من آموزش صنایع دستی در سنین پایین بود و مدت ها در این جهت پیگیر بودم، خدا به من کمک کرد و مسیرم را به آموزش باز کرد و امروز می توانم بگویم در جایی ایستادهام که با اصول و ضوابط تدوین برنامه درسی کودکان و همچنین اصول و مبانی آموزش هنر به کودکان آشنا هستم و امیدوارم بتوانم گام بزرگی در این جهت بردارم و روزی بشود که آموزش صنایع دستی را از سنین پایین در مدارس آغاز کنیم.
مدرس رشته صنایع دستی دانشگاه سوره در خصوص ویژگی آموزش کارشناسی ارشد صنایعدستی در دانشگاه عنوان کرد: یکی از ویژگیهای منحصربهفرد دانشگاه سوره این است دارای محیط خوب و آزادی از نظر تفکر و عملکرد است و این موضوع خیلی محیط متنوع و بینارشتهای را به وجود آورده است، اما چالشهایی هم دارد که از آن جمله میتوان گفت، پذیرفته شدگان کنکور ارشد از رشتههای مختلف و با توانمندیهای متنوع و بعضا غیر هنری وارد این دوره میشوند، از طرفی با روشهای متفاوتی نیز آموزشدیدهاند و این امر میتواند تا حدودی کار آموزش را سخت کند. از طرف دیگر شیوه آموزش های پیشین به گونهای است که اغلب بر یاددهی تکنیک و فنون تاکید شده است با کمترین اشاره و تمرکز بر مباحث طراحی و خلاقیت؛ و این از جمله اشکالات و سختیهای کار آموزش در مقطع کارشناسی ارشد هنر است. از این رو فکر می کنم کار استاد در این مقطع بسیار سخت است و باید از روشهای حرفه ای برای آموزش کارآمد و اثربخش استفاده شود.
مدرس دانشکده هنر دانشگاه سوره در پایان نظر خود را در مورد امر تدریس چنین اظهار کرد: از نظر من «تدریس» یک شغل نیست، بلکه زندگی است و روزهایی که کلاس دارم، یکی از بهترین لحظات زندگیام محسوب میشود. از سوی دیگر، تعاملات و خواستههای فردی روحی من (ارتباط و تعامل سالم با دیگران وتجربه آفرینش) در بطن کلاس رخ میدهد و رضایتمندی خاصی در من ایجاد میکند که امیدوارم برای دانشجویان نیز همینطور باشد. خوشبختانه موضوع کلاس نیز هنر است و هنر، زبان مشترک بین انسانها است و ارتباط را زیباتر و موثرتر میکند. در رویکردهای جدید امروزی در جهان، مدرس های دانشگاه دیگر تنها منبع دانش و مرجع متصور نمیشوند. حتی در حوزه تخصصی آموزش، رویکردهای انتقالی و یک طرفه – مبتنی بر استاد- تقریبا منسوخ شده و امروزه یاددهی به روشهای تجربههای مشارکتی، مبتنی بر پروژه و پرسش و همچنین خلاقیت پیش رفته است. امروزه استادان بیش از آنکه تنها مأخذ دانش و حرفه باشند، نقش یاددهنده- یادگیرنده را به خود پذیرفتهاند و این امر در دنیای آموزش هنر و نقش بسیار مهم استاد در این رشته، بسیار کارآمد و قابل اجرا است.
نظر خود را بنویسید