منتظر باشید تا صفحه کامل بارگذاری شود
غیرفعال کردن حالت بارگذاری
×

مشاهده خبر

در سومین نشست از مجموعه نشست های هفته صنایع دستی، با حضور استاد «محمدعلی ودود» هنرمند هنرهای چوبی در دانشگاه سوره با همکاری انجمن علمی دانشجویی صنایع‌دستی دانشکده برگزار شد.

به گزارش روابط‌عمومی دانشگاه سوره، این نشست روز چهارشنبه ۲۳ خرداد در سالن سینما دانشگاه سوره از ساعت ۱۰ تا ۱۲ با حضور دانشجویان و استادان برگزار شد و در این مراسم استاد محمدعلی ودود  به‌عنوان متخصص هنرهای چوبی در این حوزه به سخنرانی و بیان جزئیات رشته مذکور پرداخت.

دکتر مهدی محمدی مدیر گروه رشته صنایع دستی، کتابت و نگارگری و هنر اسلامی دانشگاه سوره پس از سلام و خوش‌آمد گویی به حاضران جلسه از استاد محمدعلی ودود برای سخنرانی در حوزه هنرهای چوبی دعوت به سخنرانی کرد.

استاد محمدعلی ودود این‌گونه آغاز کرد با توجه به موضوع جلسه تجربیات خود را به سه بخش تقسیم کردم:  یک بخش  تجربیاتی که با آن‌ها در حال حاضر درگیر هستم و دست‌وپنجه نرم می‌کنم؛ بخش بعدی نیز آرزوهایی که در مورد آینده صنایع‌دستی و هنرهای سنتی دارم؛ و بخش آخر نیز چیزی که علاقه‌مند هستم در آینده داشته باشم.

وی در ادامه گفت: در مورد تجربیاتی که تا به امروز داشتم یک متنی را آماده کردم که در درواقع مختصر و مفید  است و تیتر وار به آن می‌پردازم، عنوان این متن ده رنج و یک گنج نام دارد.

این ده رنج و یک گنج با رنج اول آغاز می‌شود.  چون صادقانه در مسیر  زندگی‌ام رنج‌های بی‌شماری را تجربه کرده‌ام و یاد گرفته‌اماگر بخواهم آن مسیری که به آن علاقه دارم را ادامه دهم باید مهارت به دست بیاورم که رنج ها را تبدیل به فرصت و دست‌مایه کنم.

از رنج اول آغاز می‌کنم :به خود که بیایی، راه خود راپیدا می‌کند. گام اول را که از گام برداری می‌دانی که راه نمی‌دانی، رنج نادانی پیش برنده و توشه مسیر دانایی است رسیدن به این خودشناسی که واقعاً نمی‌دانیم ظرف ما را آماده می‌کند برای جذب هر آنچه در پیرامون ما به‌عنوان دانایی وجود دارد و فوق‌العاده لذت‌بخش است درواقع ما نباید از رنج نادانی بترسیم یا آن را پنهان کنیم و  یا سعی کنیم آن را نادیده بگیریم. نادان بودن نسبت به دانایی‌ها نشان می‌دهد که ما زنده هستیم  و می‌توانیم یاد بگیریم و رو جلو برویم، پس نادانی یک سرمایه است. 

رنج دوم:  رهروی  راه شدی،  راه نرفته هراس‌انگیز و نامعلوم، گاه هم‌قدم غول، گاه در پی عادی و رنج گمراهی قدر آموز و راه پختگی ره پیما است.  

وقتی‌که ما نادانی را بفهمیم و درواقع  ظرف وجود خود را آماده کنیم برای جذب به یک نحوی که سر راه و رهروی راه شدیم وقتی‌که رهروی راه می شویم دوتا خطر پیشروی خودداریم . یکی غول و دیگری نیز دیو، غول در ادبیات فارسی ما موجودی است که کاری از دست آن برنمی‌آید به‌جز گمراه کردن، دیو نیز کسی است که قوی و تنومند است و هم قدرت دارد و می‌تواند درواقع  زورگیری هم کند معمولاً اگر غول و دیو باهم دیگر دست‌به‌یکی کنند هم گمراه می‌کند هم درواقع می‌توانند ما را در تنگنا قرار دهند و باید مراقب این دو باشیم.

رنج گمراهی، وقتی‌که ما تجربه کنیمیک  انحراف مسیر و یک تجربه تلخ می‌تواند باعث یک دست‌مایه و سرمایه شود که اگر یک هادی و راهنما دیدیم بتوانیم قدرش را بدانیم و بتوانیم از آن استفاده کنیم و بازهم این رنج خودش می‌تواند کمک کند.  

رنج سوم: بر سر راه که بیایی می‌رسی به راه، انگار که جامانده‌ای و رنج جا ماندن کششی است برای کوشش، از تاول پا که نمی‌هراسیم؛ هر مسیری می‌تواند پر از فراز و نشیب و بیم و امید باشد. آن سرمایه‌ای که با تمام ناملایمات ما را در مسیر نگه می‌دارد مسیری است که ما کاملاً احساس کنیممی توانیماین مسیر را ادامه دهیم و می‌توانیم در این مسیر جایگاه خود را پیدا کنیم؛ این درواقع  در اثر این قضیه پیش می‌آید که ما احساس جاماندن را به‌عنوان یک انگیزه استفاده کنیم، انگیزه‌ای که با استفاده از آن راهنمایی که در رنج دوم قدرش را دانستیم و در رنج اول ظرفیت آن را ایجاد کردیم این را داشته باشیم و از آن استفاده کنیم.

رنج چهارم:  درراه می‌روی گاه با دم و هم‌نفس امید گاه بازدم آهنگین بیم و رنج فرازوفرود روزگار ورزیدگی جان است در برابر قضا و قدر اگر زانو نیاسایی؛ همه ما این را تجربه کرده‌ایم که زندگی یک حالت سینوسی دارد یک‌زمانی واقعاً بدون این‌که آدم زحمتی بکشد این فرصت‌ها برای آن پیش می‌آید، یک‌زمان‌هایی نیز  ‌تلاش خودت را می‌کنی ولی آن چیزی که می‌خواهی نمی‌شود زمانی که آدم احساس می‌کند همه‌چیز خیلی راحت در حال انجام شدن است باید مراقب باشیم که همیشه شرایط با چیزی که ما فکر می‌کنیم مطابقت ندارد و این درواقع یک سرمایه است که ما در اثر رنج چهارم می‌توانیم به آن برسیم.

رنج پنجم:  به دوراهی كه می‌رسی وا‌می‌مانی نشستن بی‌فایده هست و رنج وا‌ماندن آگاهی و تمنا براي طلبيدن راهنماست سرآغاز ايمان است.

اگر به دوراهی رسيديم خود اين دوراهی‌ها می‌تواند به‌عنوان يك رنج برای ما دست‌مایه قرار بگيرد كه با تمام وجود خود ايمان به اين پيدا كنيم كه هميشه راهنما نياز است. هميشه نمی‌شود با سعي و خطا پيش رفت یک‌وقت‌هایی هم بايد داد: صنعت افقی دارد به ما نشان می‌دهد باهوش مصنوعی حتی گرافیک و نقاشی هم درخطر است. اما این را در نظر داشته باشید که تجربه‌ شخصی انسان‌ها از هم جدا نمی‌شود؛ و محصولاتی که می‌تواند در سبد خانواده قرار بگیرد به‌عنوان یک‌گوشه‌ای از سبک زندگی را پوشش دهند.  

محمدعلی ودود نیازهایی را با توجه به صنایع‌دستی برشمارید که آن‌ها عبارت‌اند از:  نیاز ارزشمندی صنایع‌دستی می‌تواند انسان را جامعه‌پذیر کند و احساس مفید بودن این حس را به انسان می‌دهد که برای زمانش ارزش قائل بوده است.

اگر بتوانیم محصولاتی تولید کنیم که نیاز نامرئی اجتماعی را حل کند مثل ایجاد یک سری جشنواره که در نوع خودش یک محصول است.

همچنین ادامه داد؛ چرخ هنر باید به سه قسمت تبدیل شود و هر قسمت زیادی رشد کند زیادی باد می‌کند؛ مثل مثلثی هستند که اعم‌اند از: ضلع اول قاعده آن جوهر هنر است ضلع سمت راستی ارتباطات هنر مهم است و به‌اندازه جوهر هنر مهم است  همچنین ضلع سوم اقتصاد هنر است و این سه باید باهم رشد کند.

وی در پایان جلسه با توجه به سؤالات دانشجویان با تأکید بر این‌که به‌عنوان یک مسئولیت احتمالی در جامعه دانشجو بتوانید یک تشکلی ایجاد کنید که ماندگار باشد گفت: اگر موفق عمل کنیم وبتوانیم نیاز روانی را با صنایع‌دستی پرکنیم صنایع‌دستی و هنرهای سنتی در جامعه ریشه پیدا می‌کند و باعث پیشرفت هم حال روحی افراد در جامعه و هم صنایع‌دستی می‌شود.

 

بگرديم آن افرادي كه قبل از ما آن مسيري كه ما دوست داريم را رفتن پيدا كنيم و اقتدا كنيم به مسير و تجربه آن‌ها در پي اين رنج دوراهي و گنگي هم می‌تواند خودش دست‌مایه قرار بگیرد.

رنج ششم: از پي موزون‌ترین جاي پا رهسپار می‌شوی  هم پاي رد پا و نه آن‌گونه كه می‌آمدی. خب وقتی‌که ما می‌خواهیم مسيري كه به‌هرحال احساس می‌کنیم مسير خوبي است که آدم خوب آن را طي كرده، وقتی‌که می‌خواهیم وارد مسير شویم؛ اولين چيزي كه بايد بپذيريم اين است كه باید تغییراتی در روش زندگي خود بدهيم مثلاً اگر صبح‌ها دير بيدار می‌شویم زود بيدار شویم كه اين هم در نوع خودش رنج است ولي اين رنج كمك می‌کند كه ما به  گنج برسيم.  

رنج هم پا شدن پا به‌پای ردي ناآزموده مقام شايع نيست. شاگردي یک‌جور قمار است چون وقتي شما يك راهنما و استاد را انتخاب می‌کنی می‌خواهی وقتي رو بگذاری براي انسانی كه تجربه‌اش نكردي و اين درواقع بر پایه‌ آن پنج‌تا رنج قبلي باشد كه تجربه‌ زندگي ما را آزموده كرده است. آنجا می‌توانیم با ريسك كمتري قمار کنيم چون بعدازاینکه شما سال‌ها در مكتب يك استاد بعد از طی کردن یک‌زمان، مشخص می‌شود که شما نتيجه گرفته‌اید يا خیر، پس اينجا انتخاب راهنما فوق‌العاده مهم است و بايد با توجه به رنج هاي قبلي اتفاق افتد که اگر تصميم گرفتيم شاگرد مكتب شویم بايد تمام‌قد شاگرد شویم و اقتدا كنيم.

رنج هفتم:  به او كه می‌رسی می‌شناسی‌اش و مقلد می‌شوی و گام‌به‌گامش پيش می‌روی. ما يک مسير را آمده‌ایم كه تجربه نكرده بوديم از رنج اول تا رنج هفتم، اينجا ديگر آن آدم را می‌شناسیم آن شخص را که به دنبال رد پای آن بوديم حالا به‌عنوان استاد يا معلم پیدایش کرده‌ایم. وقتي ما یک‌رشته را شروع می‌کنیم با یک استادکار می‌کنیم که ممكن است پیش‌زمینه ذهني ما اين بوده كه اين آدم خيلي سريع به اين قضيه رسيده و ما نیز علاقه‌مند هستیم سریع‌تر به نتایج دست پیدا کنیم او بعد از یک مدت متوجه می‌شویم باید آهسته و پیوسته به مسیر ادامهداد. اين رنج يكنواختي را تكرار مكررات كنيم و آ را به‌عنوان الگو بپذيريم، طبق رنجهاي قبلي زمانی كه به كار ايمان بیاوریم مسلح می‌شویم .

رنج هشتم: او به مقصد رسیده و تو هنوز تشنه راه، راه نارفته نه جای پایی نه بازآمده‌ای راهی ناگشوده که تو را می‌خواند راهی به درون خویش یک مدت که با یک استادکار کنیم چون به‌هرحال ما این هشت را رنج تجربه کردیم و کارآزموده شدیم و استاد را پیدا کردیم و شروع به کارکردیم و از طریق آن استاد ما رشد می‌کنیم و هم تمام ظرفیت‌های دست‌نخورده خود را به دست می‌آوریم و بنابراین دو برابر استاد جلو می‌رویم و از استاد عبور می‌کنیم اینجاست که دوباره نقطه امن خود را ازدست‌داده‌ایم دوباره خودمان ماندیم و راه پیش‌ رو اینجا دوباره رنج اتفاق می‌افتد.

و رنج نهم: آغاز می‌شود سیاهی مقصد که پیدا می‌شود مغرور می‌شوی از راهنما می‌گذری و غافل از مسیر و هرچه می‌روی مقصد دور می‌شود چون می‌خواهی مقصد این چند قدم را به سمت تو بیاید ناکام می‌مانی و رنج غرور ناکام پایان نام‌جویی و پایان رسیدن و پاسان افسوسی نو می‌شود.

اگر کم نیاوریم و احساس گیج‌وگنگی می‌کنیم اگر رها نکنیم پایان تمنا پیش‌ روی و آغاز زیستن نو می‌شود .

رنج دهم: همچنان می‌روی اما دیگر نه برای رسیدن می‌روی چون به رفتن ایمان‌داری رفتن را می‌شناسی و گام‌هایت را محکم می‌گذاری در خویش سفر می‌کنی و از ایجاد رد موزون به وجد می‌آیی به آنان که می‌آیند می‌اندیشی و رنج بیراهه‌ها راهنمایی‌ات می‌کنند راهنما اگر شدی راه می‌روی راه می‌آیی چون راه مقصد توست راهنما که شدی آنچه در پی آن بودی دنبالت می‌آید و من او را دیدم که می‌رفت و مقصد در پی آن روان بود.

«ودود»  خاطرنشان کرد: درواقع چکیده و خلاصه نقشه مسیر راهی است که پیش‌روی همه ماست؛ امیدوارم که مسلح شویم به همه این موارد و رنجی که پیش‌روی ماست نوعی رشد برای ماست.

استاد ودود قسمتی از داستان زندگی خود را تعریف کرد تا جایی که وارد به آموزش عالی شدند گفت:  سعی بر این داشتم که بتوانم سیستم آموزشی را تغییر دهم و به همین دلیل در برخی مسابقات بین‌المللی نیز شرکت کردم و دستاوردهای زیادی را کسب کردم.

وی ادامه داد:  زمانی که مجموعه تجربیات خود را کنار هم گذاشتم فهمیدم جامعه صنایع‌دستی و هنر سنتی نیاز به تکان دهی دارد که جز کهن‌ترین دستاوردهای بشر است چقدر خوب است که ما بتوانیم انجمن ملی به نام صنایع‌دستی به وجود بیاوریم .

صنایع‌دستی وهنرهای سنتی، انسان را از موجودات دیگر جدا کرده و امیدوارم رویداد قوی در حد المپیک در حوزه صنایع‌دستی شکل بگیرد و دید مخاطبین ما نسبت به صنایع‌دستی عوض شود .

این هنرمند ادامه داد: شاخصه صنایع‌دستی عبارتند از اصالت ماده اصالت طرح و اصالت اجرا. وی با تأکید بر اینکه صنایع‌دستی درواقع باید تبدیل به یک دانش شود و انسان‌ها برای بهبود سبکزندگی باید به صنایع‌دستی روی‌آورند مثل رویکردی که نسبت به ورزش وجود دارد و ورزش را برای حفظ سلامتی‌اش باید حتماً ورزش را در زندگی‌اش جای دهد.

در پایان این نشست پرشس و پاسخ دانشجویان و حاضران از استاد ودود انجام و توسط دکتر محمدی مدیر گروه صنایع دستی، هنر اسلامی وکتابت و نگارگری ازهنرمند محمدعلی ودود قدردانی شد.

اشتراک در:

کلمات کلیدی: دانشگاه سوره(یک تجربه یک استاد)/ سومین نشست هفته صنایع دستی، هنر چوب با حضور محمدعلی ودود

نظر خود را بنویسید