به مناسبت هفته ارتباطات و روابط عمومی "سمپوزیم فلسفه روششناسی در علوم ارتباطات" با حضور جمعی از استادان و دانشجویان دانشکده فرهنگ و ارتباطات سوره و با همکاری معاونت پژوهشی روز چهارشنبه ٢۶ اردیبهشتماه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از دانشکده فرهنگ و ارتباطات، دکتر امیدعلی مسعودی استاد ارتباطات دانشگاه سوره در این نشست اظهار کرد: با توجه به مقارن شدن با هفته ارتباطات چه بسا بهتر که فرصتی فراهم شود تا اساتید و دانشجویان این رشته با حضور در نشستهای علمی وسمپوزیومها، سطح علمی خود را ارتقا دهند. وی با بیان اینکه یادگیری، پژوهش و گفتوگوهای علمی مهمترین ارکان ارتقا سطح علمی است، افزود: یکی از مباحث مهم علم ارتباطات، فلسفه علم است و آشنایی با فلسفه روش تحقیق به عنوان مبانی در همه علوم انسانی و به خصوص علوم ارتباطات موثر است و فلسفه است که به ما میگوید با چه روشی تحقیق کنیم.
پروفسور مسعودی ادامه داد: هستیشناسی اگر مادیگرایانه باشد به سمت حواس و علم مدرن پیش میرود و اگر هستیشناسانه بر پایه توحید باشد با حس، عقل و وحی پیش خواهد رفت. وی با اشاره به اینکه ما به دنبال معرفتشناسی جدیدی هستیم و معرفتشناسی است که روش ما را تعیین میکند و جایگاه و اهمیت فلسفه را به ما نشان میدهد، ادامه داد: خردمند کسی است که دغدغه فلسفه دارد و دنبال مطالعه و تحقیق است. امروز به مرحلهای رسیدهایم که برای پذیرش هر قانون علمی باید اشاعه علمی آن وجود داشته باشد و به اجماع در نظریه علمی درجمع دانشمندان برسیم.
این استاد دانشگاه به پارادایمهای علمی ازابتدا تا امروز اشاره کرد و به معرفی تجربهگرایی اگوست کنت، ابطالگرایی پوپر، پارادایم علمی توماس کوهن، برنامههای تحقیقاتی ایمره لاکاتوش، ضد روش پاول فایرابند و روش مبتنی براجماع نِیومی اورِسکیز پرداخت.
در ادامه، سخنران اول محمود مرادی دانشجوی دکترای علوم ارتباطات دانشگاه سوره گفت: در کاربرد فلسفه یکی از موضوعات معرفتشناسی است و پارادایم دیگر هستیشناسی است. همچنین کاربرد دیگر روششناسی است که ما را برای شناخت فضای پیرامون و الگوهای علمی راهبری میکند. وی با بیان اینکه روش تحقیق به مثابه راهنما است و ما را برای ادامه مسیر راهنمایی میکند، گفت: اگر فلسفه را در روش تحقیق ندانیم به مسیر درستی حرکت نخواهیم کرد. مرادی افزود: پارادایم فلسفی متفاوت هستند که شامل پوزیتویسم، اثبات گرایی و... است که به کلی اعلام میکند که فضای بیرونی را باید عینی و بیرونی مورد مطالعه قرار دهیم و وقتی میخواهیم پدیده ای را بررسی کنیم نباید اعتقادات شخصی را در شناخت آن مسئله دخیل کنیم.
وی با اشاره به رویکرد تفسیرگرایی گفت: محقق و پژوهشگر میتواند خود را در شناخت محیط دخیل کند. سوال مهم این است که میان این دو سر طیف کدام مورد را باید برای شناخت رسانههای اجتماعی دنبال کنیم؟
این پژوهشگر تصریح کرد: اگر بخواهیم جنبش های اجتماعی و رسانهای را بررسی کنیم باید در ابتدا به شناخت کاربر و یا یوزر برسیم. وی با بیان اینکه کاربر دو ساحت دارد، گفت: استفاده از کاربر به طور مثال برای استفاده از فضای اینستاگرام دارای کنشهای مختلفی است که در جهان واقعی متفاوت است. مرادی گفت: در ناارامیهای اجتماعی شاهد آن بودیم که این واقعه علاوه بر فضای واقعی دارای یک هویت رسانهای بود چرا اگر شعاری در خیابانها داده میشود معادل آن را در رسانههای اجتماعی و فضای مجازی می بینیم و در این قسمت دو ساحت مورد توجه است که شامل فردیت و جمعیت و فضای واقعی و فضای مجازی است.
وی با اشاره به اینکه وقتی همه اینها را در کنار هم قرار میدهیم به این نتیجه میرسیم که روشهایی تحقیق با توجه به پیچیدگی و چندگانگی مباحث نباید تک بعدی پیش رود، گفت: ما در حوزه رسانههای اجتماعی از روشهایی ترکیبی را پیش ببریم تا به نتایج جامعتر و کاملتری دست پیدا کنیم.
سخنران دوم محمد رزمجو دانشجوی دکترای علوم ارتباطات دانشگاه سوره تصریح کرد: ما در حال حاضر بعد از اینکه از علم ارسطویی عبور میکنیم شاهد ۴ موج عمده در قرن بیستم هستیم که موج اول پوزیتویسم منطقی، موج دوم نگاتیویسم، موج سوم ساختارگرایی و موج چهارم موج هرمنوتیک است. وی با بیان اینکه کارل پوپر معیار قطعی برای رسیدن به صدق ندارد و معتقد است هیچ گاه به صدق دست پیدا نخواهیم کرد و صرفا ممکن است تشابه به صدق وجود داشته باشد، گفت: پوپر معتقد است علم در مقام کشف و داوری از صدق استفاده نمی کند و تنها راه علمی بودن یک نظریه آن است که باطل شود.
رزمجو تصریح کرد: لاکاتوش بر این باور است که مسائل عمده فلسفه علم تعیین شرایط کلی است که یک نظریه به واسطه آن علمی محسوب شود. این پژوهشگر با اشاره به اینکه پوپر نظریه به نام ابطالگرایی دارد و این نظریه عنوان میکند فرضها و نظریهها باید منتظر ابطال باشند، گفت: نظریه هایی که قدرت تبیین زیادی دارند مشکوک هستند.
رزمجو ادامه داد: مرزبندی و روش شناسی دو تزی هستند که پوپر به آن ها معتقد است. مرزبندی اعلام می کند برای اینکه نظریه ای علمی باشد باید حداقل با مشارکت آن را رد کرد و روششناسی اعلام می کند که در روش شناسی صحیح علمی در معرض امکان ابطال قرار گیرد. وی با بیان اینکه پوپر دشمنی خاصی با استقرا داشت و از چندین نظر آن را مورد نقد قرار خواهد داد، گفت: او معتقد است اساسا استقرا معتبر نیست و به نظر میرسد نمیتوانیم به استقرا اعتباری قائل باشیم و نظریه های موجود را نیز حاصل استقرا نیستند و به طور کلی روش استقرایی هم بدون اعتبار است.
این پژوهشگر افزود: پوپر معتقد است اثبات گرایی معیار معنا دار و ابطال پذیری معیار علمی است و معنا داری مسئلهای کاذب است. اثبات پذیری به مشاهده تکیه داده است، در صورتی که پوپر با اصل و فرایند مشاهده مشکل دارد. وی با بیان اینکه عناصر ابطال گرایی پوپر تعریف علم، عقل گرایی به معنی خاص، حدس، ابطال، تقدم نظریه بر مشاهده، تقرب به صدق، پیشرفت و واقع گرایی است، ادامه داد: نقدهایی به پوپر وارد است که گفته میشود صورتبندی دقیق و روشنی از روش ابطالگرایی ارائه نداده است همچنین چند تفسیر روشن برای آن چیزی که گفته است وجود ندارد و او یک امر قراردادی رادر نظر گرفته است.
رزمجو افزود: برنامه لاکاتوش که نظریه علمی او به حساب میآید به این شکل است که یک الگویی مطرح میکند که ضمن تبیین ماهیت تاریخی، مشکلات تاریخی ابطال پذیری پوپر را هم مطرح میکند. وی با اشاره به اینکه به عقیده لاکاتوش نظریهها باید یک هسته سختی داشته باشند که باید به قدری تقویت شود که با بروز تغییرات علمی قابل تغییر نباشد، گفت: لاکاتوش معیارهای مطلقی ندارد و توجه ویژه به نسبیگرایی در افکارش موج میزند. این پژوهشگر ادامه داد: پوپر و لاکاتوش در حوزه فلسفی روش تحقیق حرکتهای بزرگی انجام دادند و همه مورد نقد قرار گرفتند.
در ادامه سمپوزیوم مرضیه بابایی دانشجوی دکترای علوم ارتباطات دانشگاه سوره گفت: تطور پارادایم در طول زمان شامل انتقادی، تفسیری و ....است. وی با بیان اینکه ما در انتخاب روش تحقیق دچار مشکلاتی هستیم و مطالعه تطبیقی این پارادیمها به ما کمک میکند که تفاوت و شباهت های ساختاری پارادایمها را مطالعه کنیم، گفت: وقتی شناخت و کلیات بر ما حادث شد، بنای پژوهش مستحکم میشود و درک درستی از روش خواهیم داشت.
بابایی گفت: مولفههایی که درآن ها وارد میشویم، شامل هستیشناسی، معرفت شناسی و روششناسی است. وی با بیان اینکه هستیشناسی توضیح واقعیت است، گفت: معرفتشناسی شامل بررسی بین محقق و سوژه تحقیق است، همچنین مفروضات معرفتشناسی در پله قبل هستند به این معنی که بعد از ورود به هستیشناسی به مرحله معرفتشناسی وارد میشویم.
بابایی تصریح کرد: ویژگی پارادایم پوزیتویسم ماتریال (ماده) بودن جهان است که به این معنی است که جهان برهم شدن ماده و انرژی است اما پارادایم تفسیرگرایی یک عقبه ی ایده آلیستی دارد که حقیقت را قبل از ماده اعلام میکند. وی با بیان اینکه ارزش گذاری در پوزیتویسم (اثبات گرایی) عینی است، گفت: در هستیشناسی واقعیت عینی است و مستقل از ذهن انسان است و آن چیزی که وجود دارد را به صورت عینی مطالعه میکنند اما در تفسیر گرایی آن چیزی مطالعه میشود که واقعیت اجتماعی و تفسیر ذهن انسان باشد و لذا به زمان و مکان وابسته است. این پژوهشگر ادامه داد: روشی که پوزیتویسم ها در نظر میگیرند این است که محقق قبل از شروع مطالعاتی در این زمینه داشته باشند.
در پایان این نشست علمی سخنرانان به پرسش های حضار پاسخ دادند.
نظر خود را بنویسید