به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره_ هشتمین و آخرین وبینار از سلسله نشستهای علمی زیبایی شناسی قیام امام حسین(ع) با عنوان «بررسی تطبیقی نمادهای عاشورایی در نقاشی مکتب سقاخانه و دهه نخست انقلاب اسلامی» به همت دانشکده هنر دانشگاه سوره؛ با ارائه و سخنرانی دکتر محمدعلی روزبهانی روز چهارشنبه مورخ 31 شهریورماه 1400 ساعت 18 الی 20 به صورت مجازی در سامانه سیباد دانشگاه سوره برگزار شد.
در ابتدای جلسه، محمدعلی روزبهانی ضمن ارائه مقدمهای در باب موضوع به مطالعات تطبیقی اشاره کرد و گفت: در مطالعات تطبیقی نمیتوان هر برهه زمانی را با برهه دیگری تطبیق داد و به یک نتیجه و بحث روشنگری رسید. اما مشخصاً این دو برهه زمانی دارای شباهتهای نزدیک به هم بوده و البته تفاوتهای چشمگیری از یکدیگر دارند. مسأله اصلی در پرداختن به این تطبیق، پیگیری هویت ایرانی- اسلامی در آثار تصویری است. همچنین، جهان مدرن و آن قسمتی که با عصر روشنگری آغاز شد و به رنسانس انجامید و با حاکمیت عقل خودبنیاد زاده شد. وی افزود: چیزی که آمدن جهان جدید را نشان داد؛ رنسانس بود و رنسانس با ویژگیهای منحصر به فردی که داشت نشان داد فصل تازهای از جهان و انسان در حال آغاز است.
روزبهانی ادامه داد: ما میدانیم که ریشه هنر مدرن در اوایل قرن نوزدهم بود و در این قرن است که مقداری از سنتهای کلاسیک هنر فاصله میگیریم و هنر بیش از پیش ذوقی و فردی میشود و ذوق هنرمند است که سرچشمه خلاقیت و آفرینشگری هنری قرار میگیرد. در این هنگام، زیبایی شناسی به صنوف و اجتماعات هنری وابسته شد و نهر جدیدی از هنر و نگرش انسان به زیبایی در جهان غرب مشخصاً در حال پیدایش است. این در حالیست که در جهان ایرانی ما خیلی آهسته وارد دنیای جدید میشویم.
روزبهانی در رابطه با ورود ایده مدرن بیان کرد: اگرچه در نگارگریهای ما در آثار کمالالدین بهزاد میتوانیم ایده جهان مدرن را پیدا کنیم و مشخصاً کتابهای تاریخ هنر یا تاریخ نقاشی ایران به آن میپردازند. تاریخ نقاشی عصر صفوی و نقاشی رضا عباسی در این دوره است که ما ایرانیان با فرنگی سازی یا با المانهایی که رضا عباسی در نگارگری خود آورده میبینیم که جهان نگارگری هویت جدیدی پیدا میکند و برای نخستین بار اثر هنری روی دیوارها قرار گرفته و از کتاب جدا میشود و برای خود حیات مستقلی پیدا میکند. پس ما یک عقبه برای ورود به جهان مدرن داشتیم.
وی در این باره گفت: با گذشت زمان نقاشی عصر قاجار بیشتر خود را نشان میدهد و نگارگری نیز طبیعتگرا میشود تا به دور ناصر میرسد و طبیعتگرایی با آثار کمالالملک به اوج خود میرسد. هر چند سبقه نقاشی ایرانی همچنان در آثار کمالالملک هست و کمالالملک مقلد صرف نبوده و در حال دستورزی است برای اینکه با یک جهان ایرانی به نقاشی جدید نزدیک شود. لازم به ذکر است، اوایل دهه ۴۰ به مکتب سقاخانه نزدیک میشویم و در این مکتب همانطور که در آثار حسین زندهرودی دیده میشود؛ نمادها و المانهایی از مناسک دینی و دین را میتوان پیگیری نمود. این آثار، آثاری دینی هستند و نسبت مستقیمی با زیست دینی ما ایرانیها دارند.
محمدعلی روزبهانی، به بیانی جزئی و دقیقتر گفت: این آثار آن انرژی و خون خودش را از نگره تزیینی دریافت میکند. شش هزار سال تاریخ هنر ایران را میتوان ذیل یک مفهوم کلیدی به نام نگره تزیینی و فرمگرایی یا فرم ناب جستجو کرد. همچنین، این نگره تزیینی با گرایش بومگرایی پیوند خورده و بازگشت به ایران باستان داشتیم و سنت ها را احیا کردیم. اگر نگره تزیینی و بومیگرایی را ریشه مکتب سقاخانه بدانیم انسان هنرمند میتواند از این موارد الگوبرداری کند. پس ما در این بومیگرایی یک حرکت به سمت هنر عامه داریم و نگره تزیینی نگاه شرق شناسانه نیز دارد.
سپس روزبهانی در خصوص مکتب سقاخانه توضیح داد: نخستین کسانی که در این مکتب اثر هنری خلق کردند؛ استاد پرویز تناولی و حسین زندهرودی بودند که این اثر در سال 39 یا ۴۰ بوده است. دلیل نامگذاری این مکتب چنین بود که بیشتر نمادها و المانهای استفاده شده در این آثار، نمادهایی در سقاخانههایی است که بر سر گذرها و در بازار قدیمی تهران و برخی شهرها وجود داشت و مربوط به برخی نذورات مردمی بود. وی افزود: هر چه پیش میرویم به نقاشی انتزاعیتری میرسیم. بعلاوه، در تفسیری که راجع به آثار هنری مکتب سقاخانه آمده ضمن اینکه به یک سری اعتقادات و باورهای مذهبی ارجاع دارد؛ این باورها ارجاع مشخص و واضحی به واقعه عاشورا در برخی آثار میباشد و در رنگها از رنگهای سرخ، سبز، زرد برنجی، آبی ملایم و سیاه استفاده شده است. این همان مجموعه رنگهاییست که یادآور ماههای اعضا میباشد که در این آثار نیز استفاده شده است.
روزبهانی، به تبیین آثار مکتب سقاخانه پرداخت و گفت: در آثار مکتب سقاخانه ما با نوعی از عرفیسازی و مردمی شدن مواجه هستیم. مناسک دینی به ابژهای برای تصویر تبدیل شده و در نقاشی مدرن ایرانیان زبان نقاشی مدرن را به درستی یاد میگیرند. نقاشی مدرن از آنجایی آغاز شد که نقاش از محتوا، طبیعتگرایی و از ارجاع به بیرون عبور نموده و تصویر خودارجاع و خودبیانگر میشود. به این معنا که، هر چه هست در تصویر است و نیازی نیست مخاطب به تاریخ تصویر و هویت بیرونی تصویر توجه کند.
در ادامه جلسه، روزبهانی اذعان کرد: اثر بیانگر جهان نقاش است که نقاشی مدرن نیز به دنبال همین ماجرا است. ما با اثر هنری منصور قندریز یک جهش و تغییر سبک ناگهانی را در مکتب سقاخانه شاهد هستیم که اثر قلم روی رنگها دیده میشود و شکلهای هندسی به صورت موزاییکی کنار یکدیگر قرار میگیرند و ما نوعی بازنمایی ناقص از اشیا سقاخانه میبینیم. وی افزود: با گوهر شکل و نقش برجسته راه انتزاع سریعتر پیموده میشود و نمادهای عاشورایی در مکتب سقاخانه از بافت و زیست خودشان خارج شده و وارد یک جهان جدیدی شده است. در آن زمان است که ما با زبان هنر مدرن صحبت میکنیم و نمادهایی را دارا نیست که نمایش شمایلی داشته باشند.
محمدعلی روزبهانی در پایان سخنان خود به برهه پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و افزود: در برهه پیروزی انقلاب اسلامی، نمادها زنده بوده و گاهاً شمایل امام حسین(ع) و شهدا در تصاویر وجود دارد. همچنین، در نقاشیهای دهه شصت نمادها شمایلی بوده و کاملاً اجرای بیرونی دارند و روضه مجسم است. این آثار در برخورد با جهان مدرن تبدیل به آثاری میشود که اغلب طبیعتگرا بوده و در این دهه تعدادی کار رئال و واقعی داریم.
در انتهای جلسه نیز، به تمامی سؤالات علاقهمندان در این حوزه پاسخ داده شد.
نظر خود را بنویسید