اینستاگرام دیگر نام آشنایی در میان کاربران پرشمار فضای مجازی محسوب می شود . محبوب و صدالبته سهل الوصول . گستردگی عناوین و موضوعات گاه در این رسانه فراگیر چنان زیاد است که از شمار خارج می شود . همین تنوع و فراوانی استفاده کنندگان از این رسانه از بالاترین مقام کشوری تا پایین ترین قشر و طبقه اجتماعی است که باعث شده هنوز تصمیمی برای فیلتر آن گرفته نشده است . این روز ها فیلم «اینستاگرامر» ساخته سینا کیان پور با موضوع سلبریتی های شاخصی که همه شهرت خود را مدیون این رسانه هستند و اساسا همه اعتبارشان را به واسطه حضور در اینستاگرام دارند، در گروه هنر و تجربه روانه اکران شده است . او متولد سال ۶۸، تهران و دانش آموخته کارشناسی سینما (فیلمنامه نویسی) از دانشگاه سوره و کارشناسی ارشد عکاسی از دانشگاه تهران است . کیان پور در زمینه ایده پردازی و ساخت ویدیوها و مستندهای تبلیغاتی نیز فعال است . او پیش از این فیلم مستند کوتاه «برای زمستان آماده شو!» را به تهیه کنندگی دانشگاه کنرادوُلف آلمان ساخته و «اینستاگرامر» اولین فیلم بلند اوست . با او پیرامون فیلمش به گفت وگو نشستیم .
جایی می خواندم که کارشناس ارتباطاتی گفته بود: «اینستاگرامرها و کسانی که در این شبکه ها عضو می شوند، ذره ذره وجودشان را می فروشند تا لایک شوند و بعد از مدت ها کار آن ها ارزش اقتصادی نیز پیدا می کند .» شما به عنوان کسی که فیلمی درباره این گروه از آدم ها ساخته، تا چه اندازه با این حرف موافقید؟ به
نظرم به یک معنی شاید این حرف درستی باشد . کسی که اسمش شده اینستاگرامر یا فعال
فضای مجازی، ویژگی معناداری دارد که فقط خودش را در آن فضا و پروفایل عرضه می کند .
کسی که در شاخه های هنر همچون آهنگ سازی و خوانندگی و بازیگری به شهرت رسیده
است، خودش را در اینستاگرام در معرض دیگران قرار نمی دهد، بلکه به واسطه هنرش در
آن جا فعالیت می کند . اما اینستاگرامرها صددرصد خودشان هستند و صبح تا شب زندگی
عادی خودشان را منتشر می کنند . از این منظر به نظرم او ذره ذره وجودش را در این
فضای مجازی قرار می دهد . شما با نگاهی مثبت به موضوع پرداختید، اما به نظرم صحبت های کارشناس مورد نظر ناظر به بار منفی این حضور بود. به
نظرم این طور نیست . خودم در جلسه نقد و بررسی فیلم در دانشگاه تهران حضور داشتم .
خیلی منظورشان منفی نبود، مشکل از نحوه ارائه گزارش جلسه به رسانه ها بود که این
سوءتفاهم را به وجود آورد . منظورشان از فروش، به معنی فروش وجدانشان در اینستاگرام
نبود ، بلکه خودشان را در آن جا در معرض دید و قضاوت فالوئرهایشان قرار می دهند .
جایی در فیلم یکی از همین اینستاگرامرها اشاره می کند که هر چه می بینید، خود من
هستم. این رسانه من نیست که بازتاب پیدا می کند . من خودم را در این جا قرار
داده ام. نظر شخصی خودتان در این باره چیست؟ نظر من
هم همین است . فیلمی که من ساختم، چیزی است که من تولید کردم، ولی یک اینستاگرامر
خودش را در اینستاگرام می گذارد. به نظرتان اینستاگرام از چه سالی فعالیش را در ایران شروع کرد؟ دقیقا
اطلاعی ندارم، اما به نظرم پنج تا شش سالی از حضورش در ایران می گذرد . اتفاقات
این چنینی را با کارهای زمان دانشجویی خودم می سنجم . شما قبل از این که بخواهید این فیلم را بسازید، خیلی درگیر فعالیت در اینستاگرام بودید؟ بله،
درگیر بودم و حتی یک مدتی در آن اوایل فعالیتم فکر می کردم می تواند جایی برای
کسب درآمد هم باشد . اما خیلی زود این فکر از سرم پرید . چرا؟ چون
متوجه شدم من آدم این کار نیستم و ظاهرا این خودش یک کار مستقل محسوب می شود . چیزی
نیست که شما بخواهید در کنار کار دیگر آن را ادامه بدهید . فعالیت خودتان را محدود کردید؟ بعدها
به عنوان جایی که می توانم عکس هایی را که ثبت می کنم و در آن جا عرضه کنم، با اینستاگرام
مواجه می شدم . من عکاسی می کنم و عکس های روزمره زیاد می گیرم . آن ها را به
اشتراک می گذارم . یعنی هیچ وقت تجربه یک اینستاگرامر را به آن مفهومی که در فیلم به آن پرداختید، نداشتید؟ نه، چنین
تجربه ای نداشتم . صفحه من عمومی است و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ فالوئر دارم که تقریبا
همه آن ها را می شناسم. چه شد که تصمیم گرفتید باید فیلمی درباره اینستاگرامر ها تولید کنید؟ اینستاگرام
از یک جایی به بعد از سال ۹۲یا ۹۳ در ایران گسترش زیادی پیدا کرد و تعداد
کاربرانش در این جا رشد عجیبی داشت . در آن مقطع یک سری اسامی در اینستاگرام به
چشمم می آمد و زیاد تکرار می شد . متوجه شدم این ها آدم هایی غیرمعروف هستند که
در این فضای مجازی معروف شدند . یعنی در عالم واقع معروفیتی ندارند، اما در فضای
مجازی به اشتهار رسیده اند . البته این امر تنها شامل آدم ها نبود، بلکه اماکن و
اشیا و . . . را هم شامل می شد، مثل کافه هایی که مکرر در این فضا نامشان می آمد .
برای من جالب بود که یک تعدادی آدم هستند که فعال اینستاگرام اند و در این جا
رفته رفته به شهرت می رسند . جرقه اولیه کار همین جا خورد که دیدم ما در حال
ورود به مقطعی از زمان هستیم که شروع تجربه کردن جدید در مشهور شدن است ؛ چیزی
که تا پیش از این آن را تجربه نکرده بودیم . این ها آدم های غیرمعروفی هستند که کار ویژه ای هم نمی کنند. بله،
کار خاصی نمی کنند، اما در آن فضا اثرگذارند . به این آدم ها می گویند میکرو
سلبریتی، یعنی کسانی که خیلی معروف نیستند، اما توانستند در این فضا طرفدارانی
برای خود دست وپا کنند . همین امر باعث شد فکر کنم اتفاقی در حال رخ دادن است که
برای ما تجربه ای جدید است و ما در ایران تا پیش از این، آن را ندیده بودیم .
البته خارج از ایران با یوتیوب این اتفاق برای خیلی ها افتاده بود . چرا به سراغ سلبریتی ها نرفتید؟ این آدم ها برای مخاطبان فیلمتان جذابیت بیشتری داشتند. چون
مسئله من سلبریتی های معروف در بیرون از فضای اینستاگرام نبودند . مسئله من یک
جور شهرت جدید و بی دلیل بود . این دو تا با هم متفاوت اند؛ این که شما شهرت را
از سینما یا موسیقی کسب کردید و بعد به این جا می آیید، که طبیعتا برای آن شهرت
و فعالیت خارج از اینستاگرام مخاطب دارید . من به عنوان مخاطب در این فضا شما را
دنبال می کنم که بفهمم در فضای خصوصی تر شما چه اتفاقی می افتد . ولی این آدم ها
شهرتی بیرون از این فضا نداشتند و معروفیت خود را از این فضا کسب کرده اند .
درحقیقت این جا متولد شده اند و مسئله من همین گروه دوم بودند،. که حالا به
واسطه حضور فعال در این حوزه برای خود پایگاه اجتماعی نیز دست وپا کرده اند . درباره مقوله پژوهش فیلم و شیوه کار تحقیقتان در آن بگویید . وقتی
قرار است درباره موضوعی پژوهش کنید و مدت زمان زیادی را قرار است صرف این کار کنید،
خوب است یکی دو پرسش را همیشه در ذهنتان مرور کنید تا در طول تحقیق متوجه باشید
که از موضوع اصلی دور شده اید یا نه . در این فیلم پرسش بنیادین من این بود که
من در این فضا به دنبال کسانی هستم که شهرت آن ها دلیل خاصی ندارد . در طول تحقیق
اگر کسی یافت می شد که دلیل قانع کننده ای برای شهرتش پیدا می کردم که مرا مجاب
کند، دیگر برای فیلمم پیرامون آن شخص پژوهشم را ادامه نمی دادم . بیشتر تمرکزم
در حین پژوهش معطوف کسانی می شد که به نظرم دلیل قانع کننده ای برای مشهور
شدنشان پیدا نمی کردم . عمده تحقیق من مصاحبه حضوری با آدم ها بود . من ساعت ها
با کسانی که در اینستاگرام رصدشان کرده بودیم، مصاحبه دارم؛ چه کسانی که در فیلم
می بینید و چه کسانی که در فیلم به هر دلیلی حضور ندارند . بار عمده تحقیق من
مصاحبه قبل از فیلم بود . مصاحبه ها را ویدیویی ضبط می کردید؟ نه، بیشتر
فایل های صوتی بود و گاهی هم نکات مهم مصاحبه را یادداشت برداری می کردم . تلاشم
این بود که بین آدم هایی که برای فیلم گزینش می کردم، یک شبکه ارتباطی ایجاد کنم ،
چون می دانستم در فیلم قرار است با چند کاراکتر مختلف که در یک چیز اشتراک
دارند، مواجه شوم . اینستاگرامرها راحت می پذیرفتند که مقابل دوربینتان حضور یابند؟ به طبع
بعضی خیلی راحت پذیرفتند و البته کسانی هم بودند که تمایلی به این کار نداشتند.
خانم اعظم ماهی صفت ابتدا ملاحظاتی داشت که البته خوش بختانه بعدا پذیرفتند در فیلم
حضور داشته باشند . اما هم چنان که گفتم، عمدتا استقبال می کردند . کسی هم بود که اعلام آمادگی کرده، اما بعدا منصرف شده باشد؟ بله، یک
نفر بود که حتی یک جلسه جلوی دوربین نشست و حرف زد، اما بعدا به من گفت تمایلی
به ادامه کار ندارم. چند بار قرار گذاشتیم که جلوی دوربین بنشیند، اما هر بار
بدقولی می کرد، که البته من انتظارش را هم داشتم و مجبور شدم بخش های مربوط به
او را حذف کنم. دلیلش چه بود؟ گفت
چون فلانی و فلانی و فلانی در فیلم هستند، من در شأن خودم نمی بینم در فیلمی
باشم که آن ها هم هستند . به عبارتی، حضورش در فیلم را منوط به عدم حضور آن چند
نفر کرده بود . به تیتراژ فیلم که نگاه می کردم، شما نام سه نفر دیگر را در کنار خود به عنوان گروه تحقیق و پژوهش آورده اید. آن ها چه کاری می کردند؟ بیشتر
کارشان پیدا کردن روابطی بود که مثلا یک اینستاگرامر را مجاب به حضور در فیلم
کنند . چراکه خیلی از این ها به علت تعداد بالای فالوئرهایشان تمایلی به همکاری
نشان نمی دادند. مثل همان حاج آقای روحانی، و ما مدت ها صرف این کار کردیم که
بتوانیم از راه های مختلف شامل دایرکت با آن ها تماس بگیریم . گروه پژوهش من
عمده کارهایشان در فیلم ایجاد ارتباط با این گونه از اشخاص می شد . چه مدت صرف تحقیق و پژوهش فیلم کردید؟ ما
حدود دو سال را درگیر تولید فیلم بودیم، که می توانم مدعی باشم نصفش صرف پژوهش
شد. اما مخاطب در مواجهه با فیلم چنین احساسی ندارد. به نظرش شما به عنوان کارگردان با اینستاگرامرها مصاحبه کردید و سر میز تدوین بخش های جذاب و مورد نیازتان برای فیلم را کنار هم چیدمان کردید. واقع امر این است که این گونه نبود . نمی دانم چرا نگاه به فیلم های مستند مصاحبه محور نگاهی از سر رفع تکلیف و کم ارزشی است ، که خیلی موافق این نگاه نیستم . من برای تک تک مصاحبه هایی که در فیلم می بینید، ساعت ها طراحی داشتم . چه از این منظر که این آدم ها را بشناسانم و چه این که قصه های این آدم ها را به گونه ای طراحی کنم که در کنار دیگر کاراکتر های فیلم تشکیل یک قصه واحد را بدهد . به همین جهت معتقدم هیچ کاری را نمی شود بدون تحقیق و پژوهش قبلی مقابل دوربین برد . در فیلم نگاهی آسیب شناسانه
به مقوله اینستاگرامرها دارید . چرا از کارشناسان دانشگاهی در فیلم استفاده نکردید؟
به نظرم تعمدی در پشت این کارتان بود. گفتید که در فیلم می خواستید
به این جواب برسید که چرا این ها (اینستاگرامرها) معروف شدند . پایان فیلم آیا
به جواب قانع کننده ای هم رسیدید؟ آیا اینستاگرامرهای حاضر در فیلم بر اساس تعداد فالوئرهایشان برای فیلم انتخاب می شدند؟ لزوما
این گونه نبود . برای من این مهم بود که این ها از راه اینستاگرام به شهرت رسیده
بودند، یعنی از راه قرار دادن لحظه به لحظه زندگی خودشان در معرض دید دیگران و دیگر
این که دلیل واضحی برای شهرتشان نتوان پیدا کرد . در این فضا ما کسانی را سراغ
داریم که گاه تا دو میلیون دنبال کننده دارند. این ها بعضا یا کسانی هستند که
صفحه های سخیفی دارند، یا مثلا به روابط دختر و پسرها با نگاهی تمسخرآمیز و
هجوآلود نگاه می کنند. این گروه از اینستاگرامر ها برای دنبال شدن صفحه هایشان
دلایل قانع کننده ای وجود دارد، اما درباره کاراکترهای فیلم من شما چنین چیزی را
نمی بینید . اصلا درک نمی کنم چرا اگر کسی عکسی از قهوه ای که قرار است در کافه ای
خورده شود پست می کند، این همه دنبال کننده دارد . اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه
کنیم، تعداد دنبال کننده های کاراکتر های فیلم من در اشل الان چندان زیاد نیست،
اما این ها شروع کننده های این جریان با ورود اینستاگرام به ایران بودند. نگران تاریخ مصرف دار بودن فیلم نبودید؟ چون نگاه به اینستاگرام مثلا در سال ۹۴ که فیلم برداری فیلم را شروع کردید، با نگاهی که الان به این پدیده وجود دارد، تفاوت بنیادینی پیدا کرده است. همیشه
نگران این مسئله بودم . با دوستان هنر و تجربه که برای اکران صحبت می کردم تا با
توجه به فیلم هایی که در نوبت اکران هستند، فیلم من زودتر روانه اکران شود، همین
مسئله تاریخ مصرف دار بودن موضوع فیلم من بود تا بلکه دوستان را برای اکران
زودتر قانع کنم . به نظر می رسد اگر بخواهید همین الان فیلمی درباره اینستاگرامرها بسازید، نتیجه با آن چه ساختید، متفاوت خواهد بود. بله،
به حتم خیلی متفاوت خواهد بود، چراکه شرایط الان خیلی فرق کرده است . البته طبیعت
سوژه این گونه است که کار تاریخ مصرف دار می شود . برای من فیلم یک هسته مرکزی
داشت و آن هم همین شهرت جدید است . شهرتی که ما پیش از این تجربه اش نکرده بودیم
و خود این موضوع خیلی تاریخ مصرف ندارد، اما در مصداق ها و موضوعات حاشیه ای که
در فیلم به آن ها پرداختم، شاید تاریخ مصرفی وجود داشته باشد . ضمن این که من
احساس می کنم اگر سال ها بعد این فیلم را نگاه کنیم، این موضوع برایمان جذاب
خواهد بود که در دوره ای از تاریخ چه مسائلی وجود داشته و عده ای از آدم ها درگیر
چه چیزهایی بوده اند . با این بحث شهرت تازه که در فیلم تلاش کردید به آن بپردازید، موافقم، اما احساس کردم یک جاهایی از فیلم این اتفاق نمی افتد . جایی از فیلم ما کاراکتر حنیف شعایی را داریم که وارد بحثی کاملا شخصی با سروش، اینستاگرامر دیگری، می شود که در عین جالب بودن، موضوع فیلم نیست و می توانست در فیلم نباشد و این نبودن لطمه ای به کار نمی زد . آیا راش کم داشتید، یا دلیلی برای اضافه کردن این صحنه ها بود؟ راش که
اتفاقا زیاد داشتم . این برای من مهم بود که نشان دهم که مسئله ای اگر برای کسانی
ناچیز باشد، در دنیای اینستاگرامر ها می تواند مسئله ای بغرنج و بزرگ باشد . گاهی
رقابت بین این ها به حدی بالا می گیرد که می خواهند به یک شکلی رقیب خود را از
گردونه رقابت ها خارج کنند . در تمام طول فیلم تلاش داشتم دنیای آن ها را به
مخاطب نشان دهم ؛ دنیایی که شاید برای مخاطب فیلم یا کسانی که خارج از دنیای اینستاگرام
هستند، بچگانه و مسخره به نظر برسد، ولی برای کاراکترهای فیلم بسیار جدی است و
شوخی هم ندارد . من می خواستم قصه ای فرعی را در کنار قصه اصلی فیلم تعریف کنم. وقتی فیلم را می دیدم، احساس کردم که همه اینستاگرامر های حاضر در فیلم ارتباط نزدیکی با هم دارند . درست مثل بچه های یک محل که با هم تشکیل یک تیم فوتبال را دادند و شما به سراغ تک تک این بچه محل ها رفتید. بله، این ها ارتباط نزدیک و دوستانه ای با هم دارند،. و البته بعضا دشمنی هایی هم با هم دارند ، که حتی حاضرند پشت سر هم بد و بیراه هم بگویند و این رقابت جدی است. آیا اینستاگرامرهای فیلمتان
را هنوز هم دنبال می کنید؟ به نسبت آن سال ها در حوزه
اقتصادی فعالیتشان در اینستاگرام چگونه است؟ حتی آرش پروین؟ به نظر می رسد رقیبان تازه نفسی
هم پیدا کرده اند. به نظر می رسد که اینستاگرام فضای محدودتری نسبت به فیلم داشته
باشد. شاید یک روز تلویزیون تصمیم
به نمایش فیلم بگیرد. آیا از میزان درآمد ماهانه اینستاگرامر ها در فضای مجازی آماری دارید؟ برای این فیلم ۸۰ دقیقه ای چند ساعت راش در اختیار داشتید؟ چرا تصمیم نگرفتید که مثلا
قصه یک نفر را روایت کنید؟ چرا؟ موقعی که فیلم را می ساختید،
به این که کجا نمایش داده شود، فکر کرده بودید؟
آیا گروه هنر و تجربه جای
مناسبی برای اکران فیلم مستند است؟ اگر بخواهید نقدی بر اکران فیلم در این گروه داشته باشید، چیست؟ |
نظر خود را بنویسید