الیزا ذوالقدر: خرافات بخشی از فرهنگ بشری در طول تاریخ است. عقایدی که از دیرباز تمام ابنای بشر را در خود گرفته و سدی دفاعی بوده گاهی در برابر حوادث و اتفاقاتی زندگی فرد را تحت الشعاع قرار می داد. صدای یک پرنده، گفتن یک جمله، اتفاقی در فلان روز هفته و هزاران مثال دیگر از این قبیل راهی برای توجیه اتفاقات رخ داده و یا در پیش رو بوده و گاهی تلاش برای تاثیرگذاری بر آن. این باورها کم و بیش در همه جوامع وجود دارد و علم و آگاهی امروزی نیز نتوانسته آن را ریشه کن کند.
خبرنگار شفقنا زندگی برای بررسی این اعتقادات خرافی و تاثیرات آن بر جامعه ایرانی با دکتر جواد صادقی، جامعه شناس و استاد دانشگاه گفتگویی داشته که در پی می آید:
اگر بخواهیم تعریف درستی از خرافات داشته باشیم باید چه موضوعاتی را در این مقوله بگنجانیم؟
دکتر صادقی: در ابتدای بحث باید مشخص کنیم که خرافه گرایی در برابر عقلگرایی قرار می گیرد. ما چند نوع عقلگرایی در حوزه های مختلف داریم؛ یک نوع آن عقلگرایی در باب مسایل سیاسی است که باعث می شود به سمت نهادهای دموکراتیک و توزیع قدرت حرکت کنیم؛ یعنی به حکم عقل قدرت را از حالت متمرکز خارج می کنیم و تفکیک قوا صورت می گیرد. دیگری عقلگرایی در حوزه اقتصادی است که ما را به سمت محاسبه سود و زیان می برد و در علم جامعه شناسی آن را عقلانیت ابزاری یا عملی می دانند. اما یک جنبه عقلگرایی هم عقلانیت فرهنگی است که به آن عقلانیت نظری هم می گوییم. اینکه جامعه به چه میزان در مسایل فرهنگی به استدلال توجه دارد و تا چه حد به قول ها و گفته ها وابسته است؟ اینکه یک عقیده را از قدیم گفته اند یا این نکته را همه می گویند و یا چون فلانی گفته حجت می شود؛ میزان عقلانیت فرهنگی را در جامعه نشان می دهد زیرا این شیوه برخورد، پذیرش و نگرش نوعی شیوه غیر استدلالی است. در شیوه استدلالی به اینکه چه کسی این نکته را گفته یا همه می گویند یا از قدیم گفته اند توجهی نمی شود. بلکه به استحکام استدلال تمکین می شود، البته شناسایی مرز خرافه و اعتقاد اصیل به ویژه در امور دینی همیشه روشن نیست چون هر دوی این امور رمزآلود هستند. امّا به هرحال یکی از نشانه های خرافه این است که با عقل سلیم همخوانی ندارد. البته باز هم این موضوع به این معنی نیست که هر چه با عقل جزئی نگر در تضاد باشد خرافه است. امّا به هر حال یکی از نشانه های مهم، عدم تناسب یک اعتقاد یا یک گزاره با عقل است.
چه دلایل و موضوعاتی باعث گرایش افراد یک جامعه به سمت خرافات می شود؟
دکتر صادقی: یکی از دلایل، مساله تاریخی در جامعه است. اگر به صورت تاریخی به این موضوع نگاه کنیم یک جریان فکری ریشه دار را می بینیم که با عقلگرایی در حوزه دین برخورد داشته اند و فلاسفه را طرد کرده اند. البته مولوی در جایگاه عرفان به این نتیجه رسیده بود که «پای استدلالیان چوبین بود». اما یک جریان فکری هم از قدیم بوده که بحثشان این است که نباید با عصای عقلانیت در زمین دین راه رفت زیرا باعث بی دین شدن مردم می شود. یعنی در منابع دینی نباید کنکاش عقلی زیادی کرد و باید به صورت تقلیدی و تعبدی اعتقادات را پذیرفت. اینها جریان های ریشه داری هستند که در طول قرن ها در جامعه وجود داشته اند. وقتی جریانی به این شکل در جامعه حضور دارد مردم عادت می کنند به اینکه تا حدودی به صورت غیر استدلالی و غیر انتقادی به مسائل فکری توجه کنند. مسئله دیگر این است که خرافات نیز مانند باورهای اصیل و عمیق در فرایند اجتماعی شدن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. البته عقل گرایی و اعتقاد استدلالی بسیار مشکل تر از پذیرش های تقلیدی است. تفکر و پی دلیل رفتن مستلزم صرف زمان و انرژی است و ما در بیشتر اوقات گرایش داریم که ساده ترین راه را انتخاب کنیم به همین دلیل است که در منابع دینی تأکید شده که ساعتی یا لحظه ای تفکر برتر از سال ها عبادت بی فکر است. بنابراین سستی و بی رغبتی به تلاش نیز در کنار جریان تاریخی و انتقال نسلی دلیلی است برای پناه بردن به روش ساده خرافات. نکته دیگر این است که خرافات رمزآلود و معجزه وارند و با روحیه انفعال گرایی یک جامعه سازگارترند تا خردورزی که کمتر رازآلود و بیشتر مربوط به صبر و بلندنگری و فعل گرایی است. جوامعی که افراد در آنها به دلایل تاریخی و اجتماعی روحیه انفعالی و تقدیرگرایانه دارند بیشتر مستعد خرافه گرایی هستند تا جوامعی که افراد شخصیت فعلگرا و مشارکت جویانه دارند. یکی دیگر از دلایل توسعه خرافات، سودجویی گروه ها، افراد و جریان های فکری، اقتصادی و قدرت است. منافع برخی از افراد یا گروه ها ممکن است با گسترش خرافات و ضعف فرهنگی مردم پیوند خورده باشد و این ضعف، منافع مالی و منابع قدرت را برای برخی در پی داشته باشد و موجب سوءاستفاده های مختلف از برخی اقشار مردم شود. در طول تاریخ ساده لوحی، زودباوری، خرافه گرایی و جهل توانسته کیسه زر و زور گروهی را پر رونق کند. این جریان ها برای حفظ منافع خود به صورت تعمدی و برنامه ریزی شده به گسترش خرافات دامن می زنند.
آیا می توان گفت که جامعه امروزی ایران به سمت گسترش و پذیرش بیشتر خرافات و جدایی بیشتر از استدلال های عقلانی می رود؟
دکتر صادقی: من معتقد نیستم که جامعه امروزی ما به آن سمت می رود. جامعه ایرانی در حال بازاندیشی درباره منابع سنتی است. زیرا تحصیلات در میان افراد جامعه رو به افزایش است و درصد بزرگی از جوانان، دانشگاه رفته اند. تحصیلات تکمیلی در حال رشد است و همین شبکه های ارتباطی اطلاعاتی را از منابع غیر سنتی به افراد می دهد که در برخی از گروه های اجتماعی ممکن است باعث افزایش عقلانیت شود. البته هنوز در بخش های سنتی جامعه، پذیرش ها، بیشتر پذیرش های تعبدی و غیر استدلالی است و گاهی دیده می شود که سخنانی گفته می شود که دلیل عقلی در دنیای امروز برای آن نداریم.
مسائل و مشکلات اجتماعی و ناتوانی از حل مسائل چه تاثیری بر افزایش گرایش به خرافات دارد؟
دکتر صادقی: مشخصا هر گاه مسائل اجتماعی زیاد می شود و ما احساس می کنیم که این مشکلات از راه های صحیح حل نمی شود و مردم خیلی گرفتار می شوند به خرافات و راههای میانبر روی می آورند. این هم یک فرضیه است که در طول تاریخ در جامعه ما هرگاه مسائل اجتماعی زیاد شده مثلاً حمله نظامی صورت گرفته و یا اتفاقات دیگری مانند فقر اقتصادی رخ داده و مشکلات جامعه پیچیده شده، مردم به سمت خرافات، عرفان های کاذب و راههای میانبر به عنوان یک واکنش به شرایط سخت رو آورده اند. در مواقعی که فرد احساس می کند همه درها به روی او بسته است، به سمت امور غیر مادی روی می آورد و فکر می کند باید مفری خارج از محاسبات و امور معمول پیدا کند. گسترش انتشار کتاب های ماورائی، پخش شایعات مربوط به حاجت دهی فلان فرد، دخیل بستن به اشیاء، همه اینها نشان دهنده این است که جامعه با مسائل و معضلاتی روبروست. مسائلی که مردم احساس می کنند زورشان به حل آنها نمی رسد و به صورت یک واکنش به خرافات پناه می برند. در واقع اگر مسائل اجتماعی ما کمتر شود کمتر شاهد عقاید خرافی خواهیم بود. یک مثال مشخص بیماری های پیچیده امروزی است که برخی از آنها امکان درمان با طب جدید ندارد. در این فضا افرادی پیدا می شوند که حرف های عجیب و غریب می زنند و ادعاهای غیرمنطقی می کنند و انسان های مستاصل و نگران، کم و بیش به سوی اینها کشیده می شوند. در جامعه ای که نتوانیم سرویس های بهداشتی و درمانی بهنگام بدهیم یا اینکه امکاناتمان کمتر از مشکلاتمان باشد طبیعی است که دکان هایی باز شود که بخشی از مردم را به سمت خود بکشد. خلاصه آنکه نهادهای اجتماعی امروزه هرکدام وظیفه ای به عهده دارند که باید به وظیفه شان عمل کنند و با ساده ترین روش مسائل جامعه را حل کنند. دستگاه قضایی بایستی بتواند به موضوع عدالت رسیدگی کند. نهاد بهداشتی بتواند به درمان کمک کند و شهرداری ها و آموزش و پرورش و … هرکدام باید کارکرد خود را بخوبی انجام دهند. هرگاه این نهادها نتوانند پاسخگوی نیازها باشند یا ارزش هایی تبلیغ شود ولی راه های صحیح رسیدن به آن ارزش ها در دسترس نباشد راه های انحرافی شکل می گیرند که یکی از وجوه آن گسترش خرافه است. ممکن است اینها علت مستقیم خرافه گرایی نباشد امّا راه را برای گسترش خرافه باز و زمینه را مساعد می کند.
این خرافات در مواقعی پهلو به دین می زند. با توجه به دیدگاه دینی و سنتی حاکم بر جامعه چه راهکاری برای مقابله با این روند وجود دارد؟
دکتر صادقی: این مطلب موضوع غریبی نیست هرچند همه خرافات مربوط به دین نیست اما چون جامعه ایرانی، دینی است و بخش مهمی از عرصه عمومی در جامعه ما در فضاها و مکان های دینی قرار دارد و تبادل افکار و نظرات در حوزه دین اتفاق می افتد بنابراین طبیعی به نظر می رسد. از سوی دیگر چنانچه گفتیم دین و خرافه رمز آلود هستند و امکان بیشتری برای تداخل دارند. این موضوع باعث شده بود حتی برخی جامعه شناسان کلاسیک در مطالعه دین بین این دو مقوله تمایز قائل نشوند. بخش مهمی از گرایش به خرافات به همان سابقه فرهنگی و شیوه نگاه ما بازمی گردد که گاهی تعمداً و به صورت برنامه ریزی شده با پرسشگری، بازاندیشی و تامل به ویژه در مسائل دینی موافق نبوده ایم و آن را پس می زدیم. امام خمینی وقتی در مدرسه علمیه فلسفه می خواند مورد اعتراض جمعی دیگر از طلاب قرار می گیرد زیرا فلسفه، عقلانیت و گرایش به استدلال و پرسشگری و باز کردن بحث است. گرایش به عقل در بخشی از منابر، حوزه ها و منابع سنتی ما نکوهیده بوده است. این زمینه های تاریخی به اضافه مشکلات اجتماعی و کم اطلاعی و کم سوادی جامعه گذشته ما از عواملی است که باعث گرایش به خرافات در حوزه دین می شود. اما قطعاً می توان با این روند مقابله کرد و هم اکنون نیز این کار شروع شده است. بخشی از افرادی که به عنوان روشنفکران دینی شناخته می شوند عملا این کار را می کنند و از همه امکانات استفاده می کنند که عقل را به صورت جدی وارد زندگی و مسائل دینی کنند. البته طبیعی است که مسائل فرهنگی و به ویژه آنها که به باورهای عمیق ما مربوط است تغییرات سریع ندارد و دیرتر تغییر می کنند. آنجاها که خط قرمز محسوب می شود روند تغییرات بطنی تر است اما اینگونه نیست که اصلا تغییر نکند. هرچند هزینه هایی هم دارد و عده ای هم هزینه های آن را در طول تاریخ پرداخت کرده اند. اما به نظر می رسد باید بیشتر به سمت عقلگرایی حرکت کنیم و این اتفاق بر اساس مشاهدات روزمره ای که داریم در حال رخ دادن است. نسل های جدید بیشتر پرسش گری می کنند. خیلی جاها پرسش و نقد و حرف دارند و همه چیز را نمی پذیرند. اینها هم به تقویت این شیوه های استدلالی در آموزش و پرورش و دانشگاه برمی گردد و اصولا خاصیت این شیوه های آموزشی جدید همین شیوه های پرسشگری است. قطعا عقلانیت در آینده جامعه ما جای بیشتر باز می کند تا خرافات.
بخش بزرگی از منابر و رسانه های جامعه در دست افرادی است که به منابع سنتی توجه دارند برای اصلاح این جریان چه باید کرد؟
دکتر صادقی: نهادها و سازمان های فرهنگی در ایران هستند که کارشان هدایت و سازماندهی منابر و فضاهای دینی است. مانند سازمان تبلیغات اسلامی یا حوزه علمیه قم و وزارت فرهنگ و ارشاد که مدیران آنها باید رویکردهای صحیحی داشته باشند. به طور مثال در سازمان تبلیغات روی این زمینه ها کار پژوهشی می کنند. حتی رشته تحصیلی “تبلیغ و ارتباطات فرهنگی” درمقطع کارشناسی ارشد به واسطه سازمان تبلیغات با همین هدف ها ایجاد شده است. اینها بیشتر ماموریت های سازمان تبلیغات و سایر سازمان های فرهنگی است. باید مدیران این نهادها برنامه ای برای افراد تریبون دار و صاحبان منابر داشته باشند. به طور مثال قرآن در بین ما مهجور است و حتی در ماه رمضان کمتر بحث ها قرآن محور است. باید در حوزه ها و نهادهای دینی به سمت محوریت یافتن قرآن و استفاده از تفسیرهای معتبر مانند تفسیر المیزان حرکت کنیم و بتوانیم بیشتر قرآن را احیا کنیم تا اینکه مسائل را ارجاع دهیم به منابعی که چندان هم مورد تایید نیست.
اگر به سمت محوریت دادن قرآن با اتکا به تفاسیر خوب برویم بیشتر می توان روی مخاطب عام تاثیر گذاشت. اطلاعات قرآنی ما در جامعه مسلمانی امروز در ایران کافی نیست . اگر اطلاعات قرآنی بیشتر شود اعتقادات غیراصیل کمتر می شود. گاهی شاهدیم بحث های زیادی درمی گیرد که چهره فلان شخصیت سیاسی در هنگام مرگ چه شده است. این سخنان و استقبال از آن نشان از بی خبری و کم اطلاعی از قرآن دارد. گوینده و منتشرکننده با قرآن آشنا نیست و اینکه چه چیز در قرآن اصالت دارد و چه نکته ای ندارد. در فضاهای مذهبی کمتر از آنچه شایسته و بایسته است از معرفت قرآنی بهره می گیریم و بیشتر استدلال های گوینده بیرون از قرآن است. این هم بیشتر به سیستم آموزشی ما در حوزه بر می گردد. باید بیشتر از قرآن استدلال بیاوریم آن هم با تکیه بر تفاسیر. باید یک سیستم آموزشی پیشرفته در حوزه باشد و این نگاه را بسط دهیم. باید در مدیریت آموزشی حوزه ها کار شود و برنامه های متمرکز داشته باشیم. اگر ما مثلاً نود هزار مسجد داریم در این ها چه باید گفته شود؟ و چه سبکی از آموزش داده شود؟ همان طور که در دانشگاه ها این اتفاق افتاده و سبک ها مشخص است؛ باید حوزه های ما هم صاحب مکتب آموزشی و فکری مشخص تر باشند. باید نگاه کلان داشته باشیم و مهمتر از همه حوزه های حکومتی که بر کارهای فرهنگی نظارت می کند برنامه منسجم داشته باشند. پژوهش های اجتماعی منظم و تحلیل علمی محتوای مباحث دینی در مساجد و نهادهای دینی باید اجرا و مطالب رصد شود و نواقص برطرف شوند.
در حال حاضر علوم ارتباطی کمک زیادی به تبلیغ دینی می توانند داشته باشند باید این علوم را در حوزه های علمیه گسترش داد. علومی مثل جامعه شناسی، روانشناسی و… برای فهم و توضیح دین مؤثرند و به باز شدن فضای ذهنی مبلغان دینی کمک می کنند یادگیری شیوه های پژوهش جدید نیز در تبلیغ صحیح و عقلایی دینی مؤثرند.
نکته دیگر به نقش علما و محققین دینی مربوط می شود؛ متفکران دینی در زدودن خرافات از اعتقادات اصیل دینی و تفکیک سره از ناسره نباید در دام مصلحت اندیشی گرفتار شوند . ممکن است برخی متفکران از بیم اینکه در اصل و کلیت اعتقاد مردم عادی، شبهه و خلل ایجاد شود دچار عاقبت اندیشی های مضر شوند در حالی که این نوع مصلحت اندیشی ها در بلند مدت تاثیرات منفی بیشتری خواهد داشت. زمانی که محققین در یک بحث تاریخی یا اعتقادی در می یابند که موضوع به خرافات آغشته شده لازم است شجاعانه به میدان بیایند و وظیفه خود را انجام دهند. مرحوم مطهری تحریفات عاشورا را با شجاعت و قاطعیت تقریر کردند با اینکه بحث عاشورا در جامعه ما حساسیت خاص داشت و به شدت با مسائل عاطفی جامعه درهم آمیخته بود. ولی این حرکت به یک جریان مستمر در اندیشه دینی تبدیل نشد. اینجاست که باید از خود بپرسیم که آیا فقط خرافه، بحث های بی اساس و موهوم و اندیشه های تحریفی به قضیه عاشورا ورود پیدا کرده بود و دیگر جنبه های تاریخی و اعتقادی ما نیاز به بازنگری و کار تحقیقی مستقل و قوی نداشته است؟
نظر خود را بنویسید