سخن نویسنده اثر در رابطه با نمایشنامه
اغلب با مطالعه ی کتب تاریخی و انقلاب های بزرگی که در طول تاریخ بشری رخ داده اند، با نام بزرگمردانی مواجه می شویم که هر یک به زعم خویش، در روند شکل گیری و پیشروی به سوی انقلاب های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، نقش داشته اند. در این میان به ندرت به فداکاری ها و مجاهدت های زنان در طول وقایع مذکور، اشاره می شود؛ از این رو آنان اغلب گمنام اند و در میان طوفان حوادث همچون غباری محو شده اند و به ندرت رد پایی از ایشان در میان صفحات تاریخ به جا مانده است. یکی از این دوران های مهم و تاٴثیرگذار در ایران، روزهای پیش و پس از به وقوع پیوستن انقلاب مشروطه می باشد. دورانی که زنان بسیاری همچون مردان، اسلحه به دست گرفتند، در سنگرهای مبارزه لباس رزم به تن کردند و پا به پای مردان و با حفظ شرف و ایمان خویش، دست به مبارزه زدند و تا پای جان در راه مقابله با فاسدان و زورگویان، مجاهدت نمودند. مبارزات زنان در این دوران تنها به مبارزات مسلحانه ختم نشد، بلکه آنها با اعمالی همچون تهیه ی آذوقه، ترمیم و دوخت لباس مبارزان و خبررسانی میان جبهه ها، به یاری آنان شتافتند.
کنکاش در ظرفیت های نمایشی متون کهن فارسی و به تصویر کشیدن این متون در غالب نمایش، از جمله دغدغه های ذهنی ام در مواجهه با آثار فاخر ادبیات فارسی است. در این مرحله می توان عمل اقتباس را، صرف نظر از شیوه ی بهره گیری از آن، یکی از مهم ترین روش ها در خوانش متون مذکور، قلمداد نمود. نمایشنامه ی حکایت زنی بی نام و نشان بر اساس داستان «طوطی و بازرگان» اثر «مولانا جلال الدین بلخی» و با بهره گیری از شیوه ی اقتباس آزاد و در بستری تاریخی -دوران مهاجرت صغری (حکومت مظفرالدین شاه قاجار)-، سعی در بازنمایی بخشی از جان فشانی های زنان، در روزهای پرآشوب و تاریخ ساز انقلاب مشروطه را، دارد. از این رو با همراهی و همدلی دوست عزیزم، خانم نسرین ساداتیان، که با تمام همّ خویش کارگردانی این نمایشنامه را بر عهده دارد، بر آن شدیم تا اثر مذکور را در قالب نمایشنامه خوانی عرضه کنیم.
جانفشانی های زنان مسلمان، آگاه و مبارز دوران انقلاب مشروطه، که در راه احقاق حقوق مردمان سرزمینشان و با حمایت بی دریغ از علمای متدین دوران مذکور، تصاویری بی بدیل از خویش به جای گذاشته اند، که متاٴسفانه بعضاً در میان انبوه نقش ها و تصاویر مردان مبارز رنگ باخته اند؛ مرا ترغیب نمود تا مواجهه ی آنان را با برخی از زنانی که عمر خویش را در اندرونی ها و با نشستن پای بساط رمالان و خرافه پرستی، می گذرانند، در قالب نمایشی زنانه و بر پایه ی اصول نمایش های ایرانی، به رشته ی تحریر درآورم. امید است نمایشنامه ی مذکور توانسته باشد تا حدی ارتباطی مناسب میان متون کهن فارسی، وقایع تاریخی و نمایش های ایرانی برقرار کند.
در پایان سخن، از استاد بزرگوارم، جناب دکتر محمدحسین ناصربخت، که در تمامی مراحل نگارش این نمایشنامه راهنمایم بودند، کمال تشکر و قدردانی را دارم. همچنین از اساتید گرامی آقایان کاظم شهبازی و دکتر داود فتحعلی بیگی، که با ذکر نکاتی ارزشمند در پرورش هر چه بیشتر این نمایشنامه مرا یاری نمودند، سپاسگزارم. از دوستان مهربانم: نسرین ساداتیان، علی نوروزی، مرضیه (مژگان) محمدقلی، ندا شفیعی، راحیل سرهنگی و فریده یزدانی، که با حضور و همراهی خویش سبب به وجود آمدن گروهی کوچک و صمیمی شدند، تشکر می کنم.
نظر خود را بنویسید