به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ در ادامه برنامههای گرامیداشت هفته پژوهش، دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه، با همکاری معاونت پژوهشی سوره، وبینار "الزامات فرهنگی در پژوهش علمی و دوگانگی اندیشهها" با حضور «دکتر جواد صادقی جعفری»، هیأت علمی دانشگاه سوره، روز سهشنبه ۳۰ آذرماه ساعت ۱۵ تا ۱۷ به صورت مجازی، برگزار شد.
دکتر صادقی اینطور آغاز کرد که در دهههای اخیر، سرعت تغییر در فناوری، کار را به جایی رسانده که امروز تمامی جنبههای زندگی وابسته به اینترنت شده و تغییرات شگرفی رخ داده است. در حوزه جامعهشناسی به ویژه در کشورهایی مانند ایران که به عنوان کشورهای در حال توسعه شناخته میشوند، مسائل و پیچیدگیهای زیادی وجود دارد که به عنوان بحرانهای اجتماعی شناخته میشود و تغییرات عمدهای را به طور ناگهانی تجربه میکنند. البته همیشه مسائل اجتماعی در همه جوامع بوده، هست و خواهد بود و جامعه بدون مسئله نداریم اما گاهی انباشت مسائل، وضعیت خاصی را برای جوامع به وجود میآورد.
صادقی در ارتباط با مسائل موجود در جامعه اذعان کرد: ما که یک سری مسائل اجتماعی را مثل شکاف دولت-ملت، شکافهای قومیتی و همینطور فاصله طبقاتی داشتهایم و یک سری مسائل هم به آن اضافه شده مثل مسئله اعتماد اجتماعی، اعتماد به ساختارهای سیاسی، گروههای سازمانی و... که شاید در دوره گذشته کمتر با آن مواجه بودهایم. مجموعهای از این مسائل و بحرانها و بحث جامعه دانش بنیان و مسائل مربوط به توسعه که امروزه مشهود است، این ضرورت را به وجود میآورد که ما با مسائل اجتماعی به صورت کارشناسانه، عالمانه و محققانه برخورد کنیم.
وی در خصوص ضرورت پژوهش خاطر نشان کرد: در این شرایط، پژوهش اجتماعی اهمیت خاص خود را پیدا میکند ؛ با استفاده از این تحقیقات باید بتوانیم مسائل اجتماعی را حل کنیم تا در یک جامعه سالمتری زندگی کنیم. رفتن به سمت پژوهشهای اجتماعی، یک سری الزامات نیاز دارد از جمله الزامات آموزشی و تخصصی، پیش نیازهای سخت افزاری و پیش نیازهای فرهنگی. سوال ما این است که وجود و تقویت کدام پیشنیاز فرهنگی برای توسعه پژوهش علمی در علوم اجتماعی ضروری است؟ اما قبل از آن دو سوال مطرح میشود؛ اینکه علم و پژوهش علمی در حوزه علوم اجتماعی چیست و چه مبانی دارد و مراد از الزامات فرهنگی در این بحث چیست؟
وی بیان کرد: در اینجا منظور از علوم اجتماعی، هم تحقیقاتی است که محقق در آنها میخواهد دست به تبیین علت پدیدهها بزند مثلاً اینکه چرا فقر، فحشا، طلاق و... در جامعه به وجود میآید و بعد میخواهد بر اساس آن تعمیم و سپس پیشبینی کند؛ در این رویکرد سنتی کار محقق این است که نظریهها را رد، اصلاح یا تقویت کند. اغلب کارهایی که امروز انجام میدهیم به خصوص در دانشگاهها، بر اساس این مبانی انجام میشود، اما رویکرد جدیدی هم در حوزه علوم اجتماعی وجود دارد که قابل تأمل است مبنی بر اینکه رویکرد سنتی مناسب علوم فنی و طبیعی است و به کار علوم اجتماعی نمیآید بنابراین ما باید انتظار خود را از علوم اجتماعی متفاوت کنیم و با نگاه دیگری به علوم اجتماعی بنگریم.
این رویکرد این سوال را طرح میکند که علوم اجتماعی را برای چه میخواهیم، آیا برای نظریهپردازی که چه کسی چه گفته است یا نظریههایی در دانشگاه تولید و بعد در مجلات تخصصی نوشته و بازگو شوند و جامعه راه خود را برود و دانشگاه هم راه خود را؛ این رویکرد معتقد است چنین انتظاری از علوم اجتماعی شایسته نیست به همین دلیل هوش اجتماعی، فهمیدن را در برابر دانش قرار میدهد و معتقد است پژوهش اجتماعی باید به عمل روزمره مردم گره بخورد و به مثابه یک درمانگر در جامعه شرایط را تغییر دهد. در این رویکرد افراد مختلف مفاهیم مختلفی را به وجود آوردهاند. مایکل پولانی میگوید ما با دانستن ذهنی باید به دانستن ضمنی اهمیت دهیم و با گسترهای از اطلاعات ذهنی و حسی و تصوراتی که در راستای معنادار شدن چیزها میتواند کمک کند، در دانستن ضمنی با خبرهگی و اکتشاف روبرو هستیم.
به طور کل این نوع اندیشه که از سال 1960 تا 1970 شکل گرفته، یک نوع پژوهش اجتماع مبنا را در مقابل پژوهش کارشناس مبنا قرار داده است. پژوهش اجتماع مبنا نوعی از پژوهش است که با مردم انجام میشود؛ ما در دیدگاه کلاسیک پژوهش کارشناس مبنا داریم که از افراد جامعه به عنوان منابع اطلاعاتی استفاده میشود و خود به تنهایی مراحل پژوهش را پیش میبرد. در اینجا کارشناس، یک فرد دانا با اطلاعات زیاد است و مردمی که پژوهش در رابطه با آنها انجام میشود اطلاعات کافی ندارند و باید شنونده باشند.
پژوهشهای اجتماع مبنا انواع گوناگونی دارد که یکی از آنها اقدام پژوهی است. اصولاً پژوهشهای اجتماع مبنا قدرت تعمیمپذیری ندارند و از آنها هم انتظار تعمیمپذیری نیست. هر چه به دست میآید بسیار وابسته به آن محیط اجتماعی است که فرد در آن کار میکند بنابراین کار فقط در همان حوزه قابل تسری است.
بحث جامعه شناسی فرهنگی که در آمریکا توسط جفری الکساندر دنبال میشود این است که فرهنگ یک متغیر مستقل است و عاملی برای شکلگیری پدیدههای دیگر؛ بنابراین شکلگیری و نهادینه شدن پژوهشهای اجتماعی با آنچه در جامعه به مثابه فرهنگ در جریان است، مرتبط است. دموکراسی، قانونگرایی و... از نظر بسیاری از اندیشمندان، به فرهنگ ارتباط پیدا میکند، به این معنا ما معتقدیم برای اینکه پژوهش در یک جامعهای نهادینه شود، باید یک سری شرایط یا الزامات فرهنگی وجود داشته باشد.
دکتر صادقی الزامات فرهنگی پژوهش را شامل موارد زیر دانست : بی طرفی عاطفی و پرهیز از پیش داوری، این مشکلی است که در بسیاری از محققان وجود دارد. استقلال: منظور از استقلال، سیاست گروههای سیاسی و اینکه محقق سرسپردگی گروهها را نداشته باشد. بردباری: در تحقیق یک ویژگی است که حتماً محققان باید در خود بپرورانند. اخلاق مداری: که در سه جنبه صداقت، امانت و رازداری ویژگی رفتاری است که حتماً باید محقق رعایت کند. داشتن روحیه انتقادی: سرسختی در تفکر به پژوهش آسیب میزند و روحیه انتقادی به این معناست که از پیش داوری رها شوید. قدرت خلاقانه: اصلی اساسی است که در تحقیق نیاز زیادی به آن داریم تا به یافتهها عمق دهیم و به لایههای زیرین دست پیدا کنیم. دقت عمل: شخصیت پژوهشی حکم میکند که به جزئیات توجه کنیم. تواضع: این ویژگی حتماً باید در محقق وجود داشته باشد؛ کار علمی با غرور و تکبر پیش نمیرود، هیچ کس دانای کامل نیست و لازم است که محقق خود را به این عنصر شخصیتی آراسته کند و تواضع را به عنوان یک امر واقعی در خود بپروراند. انتظام فکری: یعنی ما یک نگاه سیستمی به مسائل داشته باشیم. برای اینکه کسی محقق شود، باید این ویژگیها را در خود تقویت کند.
دکتر صادقی در خصوص رشد علوم اجتماعی در جامعه اذعان کرد: اگر در غرب علم اجتماعی رشد کرد و توانست شکل بگیرد، یکی از دلایل این بود که فضای باز اجتماعی وجود داشت و بحرانهای اجتماعی زیاد سبب شد که نیاز به یافتههای علمی به وجود بیاید. تقدیرگرایی افراطی، سنتگرایی و تعبدگرایی افراطی روح پژوهش را از بین میبرد، پژوهشهای اجتماعی زیاد انجام میشود، امّا این مهم است که کاربست این یافتهها به کجا کشیده میشود؟ اصولاً پیدایش حوزههای اجتماعی در غرب به واسطه این بود که غرب با انقلابهای سیاسی و بحرانهای پس از آن و صنعتی شدن و پیامدهای آن مواجه شده بود. شهرنشینی و پیامدهای آن مثل حاشیهنشینی باعث شد احساس کنند برای کاهش این بحرانها به علم جامعهشناسی نیاز دارند.
نظر خود را بنویسید