مهمان امروز روابط عمومی دانشگاه، سمیه زارعی نژاد دانشجوی ترم آخر رشته معماری در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه سوره است تا از دنیای خود با کتاب و فعالیتهایش بگوید. او از کودکی بهواسطه خواندن کتابهای مختلف نویسندگی را بهتر آموخته و این روزها راه و هدف حرفهای خود را از همین مسیر پیداکرده است.
سمیه زارعی نژاد در ابتدا خود را اینطور تعریف میکند.
من همانطور که به شما گفتم، پیشازاین رشته دیگری خوانده بودم، اما برای من معماری و ساخت فضا بر اساس شخصیت هر فرد جالب بود. این را هم از خواندن کتابهایی که از کودکی همراهم بود و سبک زندگیای که به من هدیه کرد به دست آوردم.
شما در سینما هم فعالیت میکنید؛ از حضور و فعالیتهای هنری و سینماییتان بگویید.
من بهطور حرفهای در سینما کار میکنم و الآن مشغول ساخت انیمیشن بلند سینمایی فیلم «الماس خانه ما» هستم.
سال ۹۸ فیلم «تولدت مبارک» را در اکران داشتم و در سال ۹۴ فیلم نیمه بلند «وقتی شهابسنگها باریدند». این فیلم را در مرز ایران و عراق کارکردیم و در جشنواره خارجی جایزه برد.
گفتید که کتابخوانی به شما سبک زندگی متفاوتی را ارائه داد. این سبک زندگی چطور بود؟
بله همینطور است. به دلیل استقلالی که پدر و مادرم برای ما قائل بودند و اینکه هردو به کتاب به چشم سرگرمی نگاه میکردند، از زمان کودکی با کتاب زندگی کردم و جزء جداییناپذیر زندگیام بود. بهترین خاطره کودکیم از کتابخانه محلهمان در سرسبز تهران است که به آنجا مراجعه میکردیم و تقریباً هر هفته کتاب جدیدی را میخواندم. آنچه از آن سالها به خاطرم مانده، زیبایی، کتابهای رنگی، عطر کتاب کهنه و نو و وارد شدن به جهان آدمها از طریق کلمات و هزاران چیز دیگر است که امروز از آن بهعنوان سبک زندگی نام میبرم؛ چراکه همان کتابها زندگی من را متفاوت کرد و باعث شد جایی که الآن ایستادهام باشم.
در هفته کتاب هستیم و این روزها شما سرتان بیشتر با کتابها گرم است. شما چطور زندگی خود را با کتاب پر میکنید و این علاقه چگونه به وجود آمد؟
من با خواندن کتاب از آنها کسب تجربه میکنم یعنی یاد میگیرم و به کار میبندم، سعی میکنم با نویسندگان بزرگ ایران معاشرت کنم. حتی برای یادگیری بیشتر، بعضی کتابها را با چند ترجمه خواندم تا به مفهوم کاملی از دیدگاه مؤلف برسم و این روش را به افراد علاقهمند توصیه میکنم. پسازاینکه زبانم قویتر شد با خواندن کتابها به زباناصلی، درک خود را نسبت به موضوع نویسنده بالا بردم و این نقطه ترقی من بود. این کار باعث رهایی از سطح و رهایی از آنچه همه هستند شد و دنیای شخصیام را ساخت. در واقع برای من خرید کتاب خود زندگی است.
بازگردیم به همان دورانی که کتابخوانی در شما به شاعری تبدیل شد. این مقدمه چطور شکل گرفت؟
بله باید بارها تکرار کنم که خرید کتاب برای من خود زندگی است. چراکه همین کتابها سواد ادبی و قوه نویسندگی من را تقویت کرد. شانزدهسالگیام با گفتن شعر آغاز شد اما جای اصلی من شعر نبود. پس از مدتی علاقهمند شدم تا یادگیری نگارش فیلمنامه بهصورت حرفهای را دنبال کنم و این اتفاق خوب افتاد.
چطور از دنیای کتاب به فیلمنامهنویسی و سینما رسیدید؟
نوشتن در من از تصویر شروع شد اما از حدود هفت سال قبل طی اتفاقی ساده فهمیدم میتوانم داستان بنویسم پس با نگارش کتابی از مجموعه «من آدامس بادکنکی دوست ندارم» که شامل نوزده داستان بیوگرافی و واقعنگاری است و فقط سوژهها جذاب انتخابشدهاند آغاز شد و بعد مجموعه «فیلمنامه کارگاهی کوتاه» را که شامل ده فیلمنامه کوتاه است نوشتم و کتاب فیلم «تولدت مبارک» و فیلمنامه «نور از زاویه من»، فیلمنامه «صورت من درآینه» که تا پای ساخت آن رفتم اما به دلایلی از ساخت منصرف شدم و کتاب «مگسی مرا میآزارد» که جایزه ادبی برده و کتاب «راهنمای تنهایی» را نوشتم .و فیلمنامه «کوهستان آبی» موضوع موردعلاقه من در خواندن کتاب داستانهای ساده و عمیق هست.
آینده خود و دنیای حرفهایتان را چطور میبینید؟
درباره آینده نمیتوانم بهطور مشخص و دقیق حرف زد چون هیچکس فردا را ندیده اما قدمهای بعدی، ما را با خودش خواهد برد. تنها هدف مشخص من یادگیری در همه زمانهاست که نباید هیچگاه فراموشمان شود.
و سخن پایانی؟
من میخواهم از رئیس دانشکده معماری و شهرسازی که بسیار همراه ما دانشجویان هستند تشکر کنم. همچنین از یکایک استادان نازنینم در دانشگاه سوره ممنونم و قدردان زحماتشان هستم.
وقت طلاست، زندگی حاصل بازی من و توست، زیبا بازی کنیم.
نظر خود را بنویسید