به گزارش روابط عمومی دانشگاه سوره، به نقل از معاونت پژوهشی دانشگاه_ دهمین نشست از فصل دوم دوشنبههای نقد کتاب سوره با موضوع کتاب «نظریههای جدید در مطالعات ادبیات نمایشی و تئاتر» نوشتهی صادق رشیدی، به همت دانشکده هنر و با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه سوره، روز دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ از ساعت ۱۸ تا ۲۰ بهصورت مجازی در سامانه سیباد برگزار شد.
دکتر صادق رشیدی، عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان، بهعنوان نویسنده کتاب و دکتر رامتین شهبازی، استاد دانشکده هنر سوره، بهعنوان منتقد و همچنین دکتر فرزاد معافی غفاری در جایگاه دبیر نشست حضور داشتند.
در آغاز نشست دکتر غفاری ضمن خوشآمد گویی به حاضران از دکتر رشیدی خواست تا به ارائه مطالب خود بپردازد. دکتر رشیدی در ابتدا بیان کرد: همانطور که اطلاع دارید نظریههای جدید در ادبیات نمایشی عنوان یکی از دروس رشتهی ادبیات نمایشی در دوره ارشد است، اما تاکنون منبع مورد اتکا و قابل قبولی برای مخاطب بومی وجود نداشته است، بنابراین این نیاز را احساس کردم و انگیزهای شد که این کتاب را تدوین کنم تا پاسخگوی نیاز دانشجویان در ارتباط با مطالعات نظری ادبیات نمایشی و تئاتر باشد.
رشیدی دربارهی انتخاب استراتژی میانرشتهای افزود: این کتاب به احتمال زیاد جلد دومی نیز خواهد داشت که ر آن نظریههای پسامدرنیسم مطرح خواهند شد. اینکه چرا سیاست و استراتژی بینا رشتهای را به کار گرفتهام به این دلیل است که اساساً ادبیات نمایشی و تئاتر را از طریق نظریهها میشناسیم.
وی همچنین گفت: هیچ رشتهای بهاندازه تئاتر و سینما با علوم انسانی قرابت ندارد. تئاتر و سینما نزدیکترین و درواقع زیرمجموعهی علوم انسانی هستند. همین نزدیکی باعث شد به سمت مطالعهی میانرشتهای بروم.
در بخش دوم نشست، دکتر رامتین شهبازی به ارائه نظریات انتقادی خود پرداخت. شهبازی در ابتدا بر اساس دیدگاه پیرامتنی کتاب گفت: کتاب شکل و شمایل خوبی دارد و فونت و صفحهآرایی درست است. فضای خالی و جاگیری متن نیز بهدرستی وارد شده است. فواصل خطوط نیز بهدرستی حفظ شده است. نکته دوم، نویسنده کتاب است که با پیشزمینهی ما یا حتی بدون شناخت متوجه میشویم که بار علمی کتاب به دلیل معلومات نویسنده بالا است و ممکن نیست از ترجمههای پیشین استفاده شده باشد و همانطور که در کتاب مشخص است با دانش نویسنده معادلسازی صورت گرفته است.
شهبازی اذعان کرد: در فهرست مطالب، مقدمه، فصل اول و دوم، نویسنده نگاه کلان خود را مطرح میکند. ما از فصل سوم به بعد، تلاش مؤلف برای یکسانسازی و یکپارچگی در توضیحات، ارجاع نویسی، نمودارها و شکلهای انتخاب شده در جهت انتقال مطالب را مشاهده میکنیم.
دکتر شهبازی با اشاره به اینکه در کتاب مورد بحث، ارجاعات به ادبیات نمایشی و سینما کم دیده میشود شرح داد: در بعضی فصول ارجاعاتی وجود دارد اما بسیار کوتاه و مختصر است. در اصل بار فصول متمرکز در چهارچوب نظریهها است که البته جمع کردن این نظریات کار دشواری است اما بههرحال نیاز به تازهسازی، بسط و گسترش وجود دارد. زیرا با یک کتاب مواجه هستیم که ظرفیت پرداختن به ادبیات نمایشی به همان اندازه که به نظریات توجه شده وجود دارد، که امیدواریم در جلد دوم این مسائل برطرف شود.
در پایان دکتر رشیدی در پاسخ به مسائل مطرحشده با بیان اینکه کاملاٌ درست است که بار نظریات کتاب بیشتر از تحلیلها است افزود: زمانی که با ارائه یک نظریه در حال بحث بر روی آن هستیم، دائماً به دنبال مراقبت از چگونگی پیشروی مباحث برای رسیدن به نتیجه هستیم. بهطور مثال زمانی که در کتاب از هملت صحبت شده من پیشفرض را براین گذاشتهام که مخاطب هملت را خوانده است. بههرحال این نکته کاملاً درست است و نیاز به شرح و تفسیر یا حتی ارائه چند جمله از متون دیگر وجود دارد که امیدوارم با تألیف جلد دوم برطرف شود.
نظر خود را بنویسید